۱۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۶

تا کی ای شوخ به هر بیخبری می سازی
خاک کوی تو منم گر گذری می سازی

این هم از آتش سودای تو داغ دگر است
که مرا سوختی و با دگری می سازی

روشن است این که مرا شمع صفت می سوزی
تو به هرکس که قضا را قدری می سازی

زلف از چهره برافکندی و معلومم شد
که شب تیره دلان را سحری می سازی

گفته ای بنده خیالی هم از اهل نظر است
بندهٔ مخلص خود را نظری می سازی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.