۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷۳

مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل یکی
نیست تنها دردمندان تو را مشکل یکی

ای دل ار عزم طریق راه عشقت در سر است
این بیابان رهزنی دارد به هر منزل یکی

گر تو را در سر هوای گلستان جنّت است
پای بیرون نه از این زندان آب و گل یکی

حاصل هر دو جهان درباختم تا، روشنم
شد که هست از نیستی هر دو جهان حاصل یکی

جام می از لعل ساقی از چه رو خون ریز شد
هر دو را گر نیست در قتل خیالی دل یکی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.