هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنج‌های آن سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که عشق معشوق بسیار دشوار است و دل او تنها نیست، بلکه دیگر دردمندان نیز با همین مشکل روبرو هستند. او از خطرات راه عشق و زندان دنیوی می‌گوید و اشاره می‌کند که برای رسیدن به روشنایی، باید از نیستی گذشت. در پایان، از جام می و ساقی سخن می‌گوید که گویی هر دو در قتل عاشق همداستان‌اند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'قتل خیالی' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۷۳

مشکل عشق تو بسیار است و ما را دل یکی
نیست تنها دردمندان تو را مشکل یکی

ای دل ار عزم طریق راه عشقت در سر است
این بیابان رهزنی دارد به هر منزل یکی

گر تو را در سر هوای گلستان جنّت است
پای بیرون نه از این زندان آب و گل یکی

حاصل هر دو جهان درباختم تا، روشنم
شد که هست از نیستی هر دو جهان حاصل یکی

جام می از لعل ساقی از چه رو خون ریز شد
هر دو را گر نیست در قتل خیالی دل یکی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.