۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷۲

مرا در بزم رندان جرعه نوشی
به از سودای زهد و خود فروشی

تو در پرده از آن همرازی ای عود
که چون نی راز می گوید تو گوشی

طریق مردمی ای زاهد این است
که چون عیبی ببینی چشم پوشی

تو زآن آزاده ای ای سوسن از غم
که داری ده زبان امّا خموشی

خیالی هست امّیدی کز این راه
رسی روزی به جاهی گر بکوشی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.