هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلآگاهی سخن میگوید و بیان میکند که بدون همراهی عشق، کسی به جایی نمیرسد. او از درد عشق و انتظار برای دیدار معشوق میگوید و از ماه میخواهد که در خرمنش آتش نزند، زیرا از دل سوختهاش آه برمیآید. شاعر سالهاست که در سودای معشوق بیمار است و آرزو میکند که گاهی از او پرسیده شود. او از زیبایی ماه نو خرسند است و میخواهد هر شب روی معشوق را ببیند. در پایان، شاعر از معشوق میخواهد که اگر لبهایش دل را به خیالی میخواند، همانگونه بماند زیرا چیزی بهتر از این دلخواهی نیست.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۳۷۵
منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی
کس به جایی نرسد جز به چنین همراهی
بیش در خرمنم آتش مزن ای ماه و بترس
که برآید ز منِ سوخته خرمن آهی
سالها شد که به سودای همین بیمارم
که شوی رنجه به پرسیدن من گه گاهی
ای مه نو به جمالت که بدین خرسندم
که ببینم به شبی روی تو در هر ماهی
گر بخواهد لب تو دل ز خیالی و تو نیز
بر همین باش که به زاین نبود دلخواهی
کس به جایی نرسد جز به چنین همراهی
بیش در خرمنم آتش مزن ای ماه و بترس
که برآید ز منِ سوخته خرمن آهی
سالها شد که به سودای همین بیمارم
که شوی رنجه به پرسیدن من گه گاهی
ای مه نو به جمالت که بدین خرسندم
که ببینم به شبی روی تو در هر ماهی
گر بخواهد لب تو دل ز خیالی و تو نیز
بر همین باش که به زاین نبود دلخواهی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.