۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷۵

منم و بادیهٔ عشق و دل آگاهی
کس به جایی نرسد جز به چنین همراهی

بیش در خرمنم آتش مزن ای ماه و بترس
که برآید ز منِ سوخته خرمن آهی

سالها شد که به سودای همین بیمارم
که شوی رنجه به پرسیدن من گه گاهی

ای مه نو به جمالت که بدین خرسندم
که ببینم به شبی روی تو در هر ماهی

گر بخواهد لب تو دل ز خیالی و تو نیز
بر همین باش که به زاین نبود دلخواهی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.