هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از حافظ، بیانگر عشق عمیق و دلسوزی متقابل بین دو دلداده است. شاعر از تاریکی جهان در غیاب معشوق می‌گوید و از قدرت و جذابیت او سخن می‌راند. همچنین، به درد عشق و فتنه‌انگیزی معشوق اشاره می‌کند و در نهایت، از تهمت و بدگویی مردم اظهار نگرانی می‌نماید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و برخی اشارات به درد و رنج عشق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۷۶

نیست در عشق تو سوز من و شمع امروزی
هر دو عمری ست که داریم به هم دلسوزی

تیره شد حال جهانی رخ چون روز نمای
که بود عادت خورشید جهان افروزی

آخر ای شوخ بدین خاتم لعلی که توراست
هرکجا دعوی شاهی بکنی فیروزی

دل اگر پاره شد از درد تو غم نیست چو هست
ناوک چشم تو را قاعدهٔ دلدوزی

در فن خویش از آن غمزهٔ تو استاد است
کاین همه فتنه بدان شوخ تو می آموزی

خون مخور تا که نگویند فلانی می خورد
ای خیالی چو تورا هست ز تهمت روزی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.