۲۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱

ای تو زآغاز و انتها همه دانا
قدرت تو کرده خاک مرده توانا

بال فروریخت مرغ و هم زاوجت
لال به وصفت زبان فکرت دانا

قطره ی باران کجا و چشمه ی خورشید
قطره کجا می شود محیط به دریا

در رحم و در صدف زقطره ی ناچیز
در سخنگو کنی و لؤلؤ لالا

وصف تو از وسمت عقول منزه
ذات تو زآلایش صفات مبرا

گه کنی از خاک کیمیای سعادت
لعل بدخش آوری زصخره ی صما

می تند از کرم پیله تار بریشم
گلبن و آب آورد زخار و زخارا

من که به کفران نعمت اندرم امروز
بر نکنم سر زخجلت تو به فردا

چاشنی قدرتت دهد چه حلاوت
نوش زنیش و زخار آرد خرما

ساخته حلوا زغوره ی مشک ترازخون
آورد از آب گنده صورت زیبا

حیف که ذرات عالمند چو خفاش
نور تو چون آفتاب بر همه پیدا

چون بپرد در هوای اوج جلالت
کسوت فقرت کند چو راست بر اعضا

تاج به سلطان دهد کرامت درویش
پشه ی لاغر کند شکار زعنقا

در خور آشفته نیست ذکر مدیحت
کامده احمد به عجز معترف آنجا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.