هوش مصنوعی:
این متن یک شعر عرفانی و مذهبی است که به توصیف قدرت، علم و کرامت خداوند میپردازد. در آن از استعارهها و تشبیههای زیبا برای بیان عظمت الهی استفاده شده است، مانند تبدیل قطرهی باران به دریا، خلق مروارید از قطرهی ناچیز، و بخشیدن توانایی به موجودات ضعیف. شاعر همچنین به ناتوانی انسان در توصیف ذات الهی و اقرار به عجز خود در برابر این عظمت اشاره میکند.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و زبانی نسبتاً پیچیده است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر میتوانند با این مفاهیم ارتباط برقرار کنند و از زیباییهای ادبی آن لذت ببرند.
شمارهٔ ۱
ای تو زآغاز و انتها همه دانا
قدرت تو کرده خاک مرده توانا
بال فروریخت مرغ و هم ز اوجت
لال به وصفت زبان فکرت دانا
قطره ی باران کجا و چشمه ی خورشید
قطره کجا می شود محیط به دریا
در رحم و در صدف ز قطره ی ناچیز
در سخنگو کنی و لؤلؤ لالا
وصف تو از وسمت عقول منزه
ذات تو زآلایش صفات مبرا
گه کنی از خاک کیمیای سعادت
لعل بدخش آوری زصخره ی صما
می تند از کرم پیله تار بریشم
گلبن و آب آورد زخار و زخارا
من که به کفران نعمت اندرم امروز
بر نکنم سر زخجلت تو به فردا
چاشنی قدرتت دهد چه حلاوت
نوش ز نیش و ز خار آرد خرما
ساخته حلوا ز غوره ی مشک تر از خون
آورد از آب گنده صورت زیبا
حیف که ذرات عالمند چو خفاش
نور تو چون آفتاب بر همه پیدا
چون بپرد در هوای اوج جلالت
کسوت فقرت کند چو راست بر اعضا
تاج به سلطان دهد کرامت درویش
پشه ی لاغر کند شکار ز عنقا
در خور آشفته نیست ذکر مدیحت
کامده احمد به عجز معترف آنجا
قدرت تو کرده خاک مرده توانا
بال فروریخت مرغ و هم ز اوجت
لال به وصفت زبان فکرت دانا
قطره ی باران کجا و چشمه ی خورشید
قطره کجا می شود محیط به دریا
در رحم و در صدف ز قطره ی ناچیز
در سخنگو کنی و لؤلؤ لالا
وصف تو از وسمت عقول منزه
ذات تو زآلایش صفات مبرا
گه کنی از خاک کیمیای سعادت
لعل بدخش آوری زصخره ی صما
می تند از کرم پیله تار بریشم
گلبن و آب آورد زخار و زخارا
من که به کفران نعمت اندرم امروز
بر نکنم سر زخجلت تو به فردا
چاشنی قدرتت دهد چه حلاوت
نوش ز نیش و ز خار آرد خرما
ساخته حلوا ز غوره ی مشک تر از خون
آورد از آب گنده صورت زیبا
حیف که ذرات عالمند چو خفاش
نور تو چون آفتاب بر همه پیدا
چون بپرد در هوای اوج جلالت
کسوت فقرت کند چو راست بر اعضا
تاج به سلطان دهد کرامت درویش
پشه ی لاغر کند شکار ز عنقا
در خور آشفته نیست ذکر مدیحت
کامده احمد به عجز معترف آنجا
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.