۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۰

من بلبل غریبم و این آشیانان غریب
گلبن بود غریب تر و گلستان غریب

گر راندت زگلشن و گلبن عجب مدار
ای بلبل غریب بود باغبان غریب

پیش از نسیم صبح شکفته است گل به باغ
کز بلبلان رسید به گوشش فغان غریب

دشمن هر آنچه کرد نه جای شکایتست
بر دوستان بود ستم از دوستان غریب

دل از کمان ابرو و تیر نظر شکار
صیدی غریب و تیر غریب و کمان غریب

گل گوش خود گرفت زدستان عندلیب
از من شنو زقصه که بد داستان غریب

چون طفل اشک در بدرو کو به کودوان
گوای دو دیده چند بود آنچنان غریب

تنها نه دل به شام غریبان زلف تست
کامد اسیر هر خم او یک جهان غریب

عمریست درد نوش خراباتم و ولیک
حیران ستاده ام به در میکشان غریب

ای عشق خود چه شد که به شهر و دیار تو
هرگز به یاد ناورد از خانمان غریب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.