هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق و ارادت شاعر به معشوقی الهی است. شاعر از جمال بیپایان معشوق سخن میگوید و خود را عاشقی صادق میداند که در راه این عشق، سختیها را تحمل کرده است. او از غیرت و ملالت حضور دیگران در کنار معشوق شکایت میکند و تأکید دارد که تنها پناهگاهش آستان معشوق است. شعر با اشاره به مفاهیم عرفانی مانند وفا، ملال، و جمال الهی، به ستایش علی و آل او نیز میپردد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی اشارات مذهبی و فلسفی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۲۸
بیا و پرده برانداز از جمال ایدوست
بعاشقان بنما حسن لا یزال ایدوست
بتا زعاشق صادق مپوش روی جمیل
چرا که آینه شد مظهر جمال ایدوست
مرا که در سم گلگون تو نشد سر خاک
چگونه سر بدر آرم زانفعال ایدوست
حضور غیر بکویت ملالت از چه دهد
که در بهشت ندیده است کس ملال ایدوست
به احتمال وفا عمرها بسر بردم
نمانده است دگر جای احتمال ایدوست
سواد چشم من آن خال و زلف رشته جان
کجا زره بردم کس بزلف و خال ایدوست
مرا دو هفته مها بیتو صبر هفته نبود
چه شدکه کار کشیده بماه و سال ایدوست
درآ بخانه ام ای ماه مشتری غبغب
برآر کوکب آشفته از وبال ایدوست
اگر مسیح که محتاج یکدم از لب تست
و گر که خضر بود تشنه زلال ایدوست
پناه ماست در آستان حضرت تو
اگر چه هست مرا خصم بدسگال ایدوست
اگر زمانه پلنگ افکنست و روبه باز
بگیر سلسله سر ذوالجلال ایدوست
کنونکه پیر مغانم زاهل میکده خواند
بجام جم ندهد کاسه سفال ایدوست
مزن دلا در دیگر بهر زه بهر طلب
که نیست در دو جهان جز علی و آل ایدوست
بعاشقان بنما حسن لا یزال ایدوست
بتا زعاشق صادق مپوش روی جمیل
چرا که آینه شد مظهر جمال ایدوست
مرا که در سم گلگون تو نشد سر خاک
چگونه سر بدر آرم زانفعال ایدوست
حضور غیر بکویت ملالت از چه دهد
که در بهشت ندیده است کس ملال ایدوست
به احتمال وفا عمرها بسر بردم
نمانده است دگر جای احتمال ایدوست
سواد چشم من آن خال و زلف رشته جان
کجا زره بردم کس بزلف و خال ایدوست
مرا دو هفته مها بیتو صبر هفته نبود
چه شدکه کار کشیده بماه و سال ایدوست
درآ بخانه ام ای ماه مشتری غبغب
برآر کوکب آشفته از وبال ایدوست
اگر مسیح که محتاج یکدم از لب تست
و گر که خضر بود تشنه زلال ایدوست
پناه ماست در آستان حضرت تو
اگر چه هست مرا خصم بدسگال ایدوست
اگر زمانه پلنگ افکنست و روبه باز
بگیر سلسله سر ذوالجلال ایدوست
کنونکه پیر مغانم زاهل میکده خواند
بجام جم ندهد کاسه سفال ایدوست
مزن دلا در دیگر بهر زه بهر طلب
که نیست در دو جهان جز علی و آل ایدوست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.