هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. شاعر با استفاده از تصاویر آتش و سوختن، درد درونی خود را بیان میکند که نه تنها زمین، بلکه آسمان را نیز در بر گرفته است. او از سوختن دل، زبان، وهم، و حتی کاروان عشق میگوید و تأکید میکند که هیچچیز از این شعله عشق در امان نمانده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم انتزاعی مانند سوختن در عشق، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
شمارهٔ ۱۴۳
از شعله آه من جهان سوخت
تنها نه زمین که آسمان سوخت
این آتش و آب دیده و دل
هم وهم بشست و هم گمان سوخت
کی سوز دلم نهان بماند
زین داغ که مغز استخوان سوخت
این سوز نهفته درون را
گفتم که بگویمش زبان سوخت
فریاد که پیک آه مجنون
در قافله بود کاروان سوخت
این خضر که بود کاندرین راه
از آب حیات همرهان سوخت
آه دل من شدت عنان گیر
هشدار که اسب وهم عنان سوخت
مرغ دل من بسینه از شوق
ققنس صفت اندر آشیان سوخت
بلبل زفراق گل چو نالید
تنها نه که باغ باغبان سوخت
میخواست که سوز عشق سنجد
آشفته مرا بامتحان سوخت
نه عقل بجا بماند و نه دین
از شعله عشق این و آن سوخت
تنها نه زمین که آسمان سوخت
این آتش و آب دیده و دل
هم وهم بشست و هم گمان سوخت
کی سوز دلم نهان بماند
زین داغ که مغز استخوان سوخت
این سوز نهفته درون را
گفتم که بگویمش زبان سوخت
فریاد که پیک آه مجنون
در قافله بود کاروان سوخت
این خضر که بود کاندرین راه
از آب حیات همرهان سوخت
آه دل من شدت عنان گیر
هشدار که اسب وهم عنان سوخت
مرغ دل من بسینه از شوق
ققنس صفت اندر آشیان سوخت
بلبل زفراق گل چو نالید
تنها نه که باغ باغبان سوخت
میخواست که سوز عشق سنجد
آشفته مرا بامتحان سوخت
نه عقل بجا بماند و نه دین
از شعله عشق این و آن سوخت
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.