هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به موضوع عشق الهی، فتنههای دنیوی و زیباییهای معنوی میپردازد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قیامتگونه یاد میکند که فتنهها و بلاها در برابر آن ناچیز هستند. همچنین، به مفاهیمی مانند پاکی دل، دوری از تعلقات دنیوی و عظمت الهی اشاره دارد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارههای به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۱۶۸
آن فتنه زانجمن چو برخاست
شد قامت او قیامتی راست
شنعت نزند بعشق بازان
هر کس که زرمز عشق داناست
بالای تو گر بلاست شاید
هر فتنه و هر بلا زبالاست
بر خواسته ی زبزم و اما
نقش تو گمان مبر که برخاست
از غارت دل نمیشوی سیر
ای ترک مگر که خوان یغماست
از چیست زه کمانت ای عشق
کش چوبه تیر نخل خرماست
تو کسوت زشت خود بیفکن
کان نقش ازل تمام زیباست
آئینه صاف زنگ بگرفت
از رنگ تعلقی که بر ماست
آشفته سگ در علی شد
این مرتبت از خدای میخواست
از خاک در تو سر نپیچم
زیرا که پناه آدم اینجاست
شد قامت او قیامتی راست
شنعت نزند بعشق بازان
هر کس که زرمز عشق داناست
بالای تو گر بلاست شاید
هر فتنه و هر بلا زبالاست
بر خواسته ی زبزم و اما
نقش تو گمان مبر که برخاست
از غارت دل نمیشوی سیر
ای ترک مگر که خوان یغماست
از چیست زه کمانت ای عشق
کش چوبه تیر نخل خرماست
تو کسوت زشت خود بیفکن
کان نقش ازل تمام زیباست
آئینه صاف زنگ بگرفت
از رنگ تعلقی که بر ماست
آشفته سگ در علی شد
این مرتبت از خدای میخواست
از خاک در تو سر نپیچم
زیرا که پناه آدم اینجاست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.