۱۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۵

تو را که سینه زسیم است دل چرا سنگست
زسیم و سنگ تفاوت هزار فرسنگست

زخیل عشق هزیمت نمود لشکر عقل
که آبگینه بود عقل و عشق چون سنگست

بریز بر سر میدان عشق خون مرا
که زنده آمدن از رزم نیکوان ننگست

دگرنه چشم بمطرب کنم نه گوش بچنگ
مرا که طره چون چگ یار در چنگست

بود زنائی و چنگی سماع و وجد خواص
گمان عام که این ناله از نی و چنگست

گرفته تیر و کمان چشمت از چه بر سر چنگ
اگر نه با دل عشاق بر سر جنگست

ببوسه ای زدهان تو دل شده قانع
بلی معیشت عاشق بعهد تو تنگست

سرشت ما زولای علی است آشفته
چنانکه لاله بسرخی سرشه خود رنگست

کشید تیغ زابرو دو ترک خونریزت
بگو بقتل که ات ای نگار آهنگست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.