هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق، زیبایی معشوق، درد عشق و وابستگی به معشوق سخن میگوید. شاعر از جذابیتهای معشوق مانند ابروان، زلفها و خال او یاد میکند و از درد فراق و عشق نافرجام مینالد. همچنین، اشارههایی به مفاهیم عرفانی مانند تمسک به ولایت و روز محشر دارد.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از واژگان و استعارههای به کار رفته نیاز به درک ادبی بالاتری دارند.
شمارهٔ ۲۰۱
بکمان ابروان بست دو زلف چون کمندت
که زنی بتیرش آندل که گریخته زبندت
نه عجب سپند گر سوخت عجب از آنم
که گرفته خوبآتش زچه خال چون سپندت
بخدا گلی نماند بر روی دل فریبت
نچمد بباغ سروی بر قامت بلندت
زوفا ببخش لیلی تو بر او که هست مجنون
چو سگی بلا به آید بقفای گوسفندت
تو طبیب درد عشقی و دوای دل لب تو
زوفا ترحمی کن بعلیل مستمندت
بفریب خالش ای دل بشکنج زلف ماندی
بهوای دانه رفتی و بدام درفکندت
بولای حیدر آشفته بجو بجان تمسک
که زهول روز محشر نبود دگر گزندت
که زنی بتیرش آندل که گریخته زبندت
نه عجب سپند گر سوخت عجب از آنم
که گرفته خوبآتش زچه خال چون سپندت
بخدا گلی نماند بر روی دل فریبت
نچمد بباغ سروی بر قامت بلندت
زوفا ببخش لیلی تو بر او که هست مجنون
چو سگی بلا به آید بقفای گوسفندت
تو طبیب درد عشقی و دوای دل لب تو
زوفا ترحمی کن بعلیل مستمندت
بفریب خالش ای دل بشکنج زلف ماندی
بهوای دانه رفتی و بدام درفکندت
بولای حیدر آشفته بجو بجان تمسک
که زهول روز محشر نبود دگر گزندت
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.