۱۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۰

من بخود مشغول و یار از دست رفت
چون کنم یاران که کار از دست رفت

روزگارم صرف شد در انتظار
تیغ برکش روزگار از دست رفت

عقل و دین و صبر و هوشم بد دریغ
عشق آمد هر چهار از دست رفت

باز پس ناید دگر زان چین زلف
دل که ما را چند بار از دست رفت

دل ندادم تا که بودم اختیار
چون کنم چون اختیار از دست رفت

تا که با پیمانه شد عهد و قرار
عهد و پیمان و قرار از دست رفت

هست آشفته علی چون یار دل
از چه میگوئی که یار از دست رفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.