هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید. شاعر از عشق به یار و تأثیر عمیق آن بر دل خود می‌نویسد و بیان می‌کند که هر کاری جز عشق نتیجه‌ای جز پشیمانی نداشته است. او از عشق به عنوان آفت دین و سلامتی یاد می‌کند اما در عین حال، آن را امری اجتناب‌ناپذیر و ارزشمند می‌داند. همچنین، شاعر به دنبال راهنمایی از پیر مغان و بزرگان است و از آنان طلب کرامت و هدایت می‌کند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند عشق به عنوان آفت دین و سلامتی نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

شمارهٔ ۲۵۲

نقش رخ یار سرو قامت
بر دل بنشست تا قیامت

کی سود کند مرا نصیحت
سودا ننشیند از ملامت

گشتیم بپا و سر جهان را
کردیم بکوی تو اقامت

هر کار که کرده ایم جز عشق
حاصل نشدش بجز ندامت

مگریز زعشق عافیت سوز
کو آفت دین شد و سلامت

شاید شوم ار علم برندی
کز عشق تو باشدم علامت

آشفته بکوی میکشان رو
وز پیر مغان بجو کرامت

آن صاحب رتبه سلونی
آن والی کشور امامت

از شیخ طمع ببر که هرگز
ناید زلئیم جز لئامت
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.