۱۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۸

مؤذن میخانه زد بانگ صبوح
بر کف ساقی است مفتاح فتوح

خرقه تن چند باشد بارجان
خرقه را بگذار و بستان راح روح

آنچه من دیدم زچشم خویش دوش
کی زطوفان دیده در یکعمر نوح

شب نشینان خمار عشق را
نیست درد سر بامید صبوح

از شهیدان غمش آشفته گفت
قال بشر هم بریحان و روح
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.