۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۸

این زنده رود دیده زبس آب میدهد
ناچار هر چه هست بسیلاب میدهد

لنگر فکن بمیکده این یک دو روز عمر
دوران چو کشتی تو بغرقاب میدهد

دل دردمند عشق و شفاخانه لبت
ما را دوا بشکر و عناب میدهد

خاریم ما بگلشن ایام و باغبان
ما را طفیل سنبل و گل آب میدهد

دریای حسن موج زد اندر کنار یار
نافش عیان نشانه زگرداب میدهد

ترکی که گردم باده اغیار شد سرش
کی گوش دل بصحبت احباب میدهد

نازم بصیرفی خرابات کز کرم
مس میستاند از تو زرناب میدهد

باب الله است حیدر و شیخ از در غلط
ما را عبث نشانه بهر باب میدهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.