هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، به توصیف حال و هوای رندان خرابات می‌پردازد که پس از مستی و بی‌خبری از دنیا، به عهد محبت پشت کرده‌اند. آن‌ها از قید و بندهای دنیوی رها شده‌اند اما در عین حال، گرفتار خودپرستی شده‌اند. شعر به نقد رفتارهای ریاکارانه و دوری از حقیقت توحید اشاره دارد و در نهایت، از آشفتگی و سرگشتگی گوینده سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به مستی و خرابات نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای تفسیر صحیح دارد.

شمارهٔ ۳۴۹

رندان خرابات در میکده بستند
رفتند بپای خم و آسوده نشستند

دیدند خمار من و یک جرعه ندادند
چون تو به دل عهد محبت بشکستند

در بند تعین همه بالاف تجرد
آزاد زخلقند و نه از خویش برستند

بشکسته بت و سبحه و زنار گسسته
چون نیک به بینی همه خود را بپرستند

از جام می سرخ ندیدند چو مستی
آن سبز گیا را زپی نشئه بجستند

درخرمن عقل و خرد و دین زده آتش
دود است که پیوسته بر افلاک فرستند

ابلیس به بینند و بگویند خدائی
زین قوم بپرهیز که مردود الستند

بیزار بود پیر خرابات ازینان
کازباده خرابند وز توحید نه مستند

آشفته تو و میکده و سر سلونی
غم نیست اگر بر تو در میکده بستند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.