۱۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۴

اگر آه مرا اندر شب هجران اثر باشد
کفایت خرمن کون و مکان را یکشرر باشد

ندیدی حالت یعقوب و حسن ماه کنعانرا
جفاکار است و زیبارو اگر چه خود پسر باشد

دهان بگشا و حرف قتل عاشق در میان آور
که تا معلوم گردد کت دهان هست و کمر باشد

قدت را سرو گفتم لیک حیرانم که در بستان
ثمرکی سرورا عناب و بادام و شکر باشد

نیارد منع عاشق از نظر بازی آن منظر
نصیحت گو اگر از زمره اهل نظر باشد

تراکت غنچه وش پرخنده لب باشد نه ای عاشق
نشان عشاق را لبهای خشک و چشم تر باشد

مکن از من دریغ ای باد خاک مقدم او را
که خاک پای او آشفته را کحل البصر باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.