هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از عشق، مستی، و جنون عشق سخن می‌گوید. شاعر از بی‌قراری و سودازدگی خود می‌گوید و از طبیبی که درمانش نمی‌کند گلایه دارد. همچنین، به زیبایی معشوق و ناتوانی دیگران در برابر قدرت حق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند مستی و سودازدگی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۷۵

زلیلی حسن کس افزون ندارد
خبر زین جلوه جز مجنون ندارد

نوای عشق را تار دگر هست
اگر ساقی می گلگون ندارد

حریفی گر بود مست محبت
هوای باده و افیون ندارد

بدل دستی مرا ننهد طبیبی
که دایم آستین پرخون ندارد

عبث میخانه را بگشوده خمار
خبر از آن لب میگون ندارد

لبت را غنچه خواندم قامتت سرو
که نیکوئی جز این مضمون ندارد

خرد گفتا که غنچه کی سخن گفت
ببین سرو آن قد موزون ندارد

بمانی چهره بنما تا نگویند
جز او کس صحف انگلیون ندارد

حریف از زور بازو گشته مغرور
خبر از پنجه بیچون ندارد

علی دست خدا سرپنجه حق
که کس قدرت از او افزون ندارد

مرا آشفته سودائی بسر هست ‏
که این سودا بجز مجنون ندارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.