۱۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۸

پیر میخانه پی دعوت مستان چو درآید
حق کند عفو گناهان در رحمت بگشاید

پرده برجا نگذارد همه افلاک بسوزد
آه مستی سحر از سینه سوزان چو برآید

ساقیا ما همه عطشان و تو خود خضر زمانی
تو مسیحی و همه خلق چنین مرده نشاید

این چه جلاد که کس از دم تیغش نگریزد
وین چه صیاد که وحشی بکمندش بگراید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.