۱۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹۷

ساقی زجام کشف از این راز میکند
کابواب خیر پیر مغان باز میکند

منصور وار میکشدش بر فراز دار
آنرا که میر عشق سرافراز میکند

مردود هر در است و بود خار هر نظر
آنرا که پیر میکده اعزاز میکند

روی نیاز ما نبود جز بکوی دوست
بگذار تا زمانه بما ناز میکند

حاشا که رنگ و بی تو در دیگری بود
خود را اگر که گل بتو انباز میکند

دانی چه کرد با دل من لشکر مژه
با صعوه آنچه چنگل شهباز میکند

آشفته جای زلف تو گیرد زمام خسر
اطناب را بدل چه به ایجاز میکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.