هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که از عناصر طبیعت مانند سبزه، سرو، لاله و گل برای بیان مفاهیم عمیق عشق و وابستگی به معشوق استفاده می‌کند. شاعر با اشاره به مفاهیمی مانند آزادی از طریق عشق، ندامت و معرفت، سعی در انتقال تجربیات روحانی و عاشقانه خود دارد. همچنین، در ابیاتی به مفاهیم عرفانی مانند میکده عشق و حق‌شناسی اشاره شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌های به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۵۰۰

سبزه از خاک برآورد سرو لاله دمید
می گلرنگ بچنگ آرو بنه جام نبید

هر چه داری بده و جام زساقی بستان
صرفه آن برد که یوسف بزر و سیم خرید

بنده عشق تو آزاد بود از عالم
هر که پیوست بتو از دو جهان جمله برید

سرو کز ناز زدی لاف سر دعوی داشت
دید چون قامت تو پای بدامان بکشد

غنچه را جامه قبا گشته و گل را دل چاک
تا که آن شاخ گل تازه بگلزار چمید

گرنه سودای تو بودش بسر ای گلبن نو
از چمن بلبل سودازده بهر چه پرید

نخورد باده زکوثر نخرد آب حیات
هر که از میکده عشق تو یک جرعه چشید

سر انگشت ندامت بگزد تا بلحد
هر که بر سیب بهشتی به بستان بگزید

از سیاهی و سفیدی غرض آن معرفتست
مرد حق را نشناسند بدستار سفید

اثر مهر گیاهست خط سبز تو را
این نه آن مهر و گیاهی است که از خاک دمید

نسر طایر بکمند آمدم از قهوه عشق
روزی باده کشان بی خبر از غیب رسید

آهوی شیرشکار نگهت را نازم
که بچنگال مژه سینه شیران بدرید

من خود آشفته نبودم زازل میدانی
دل آشفته ززلف تو پریشان گردید

دستی ای دست خدا بر در امیدم زن
زآنکه انگشت تو شد بهر در بسته کلید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.