عبارات مورد جستجو در ۳۷۳ گوهر پیدا شد:
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۹۵
لب بخت پیروز را خنده ای
مرا نیز مرو ای فرخنده ای
عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۲۰
هر که بر درگه ملوک بود
از چنین کار با خدوک بود
عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۴۰
سنگ بی نمج و آب بی زایش
همچو نادان بود بآرایش
حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۵۵
خیز ای غلام باده درافکن به جام ما
کز وصل توست گردش گردون غلام ما
گر لایق است چشمة خورشید را فلک
خورشید باده را فلکی کن ز جام ما
آن قاصد است باده که جان است مقصدش
جز وی به جان ما که رساند سلام ما
در بزم گه چو دست تو گردان کند قدح
گردان شود سپهر سعادت به کام ما
ما را ز عقل ما همه اندوه و آفت است
جز می ز عقل ما که کشد انتقام ما
می ده می ای غلام که از می در اوفتد
صد لذت و نشاط به راحت به دام ما
یک ره که در جهان نتوان زیستن مقیم
بی عشوه بی صواب نباشد مقام ما
نیکی کنیم و باده خوریم و عطا دهیم
تا اقتدا کنند به ما خاص و عام ما
وآنها که بد کنند نزاری چنین کند
این شعر ما بس است بدیشان پیام ما
حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۷۸۲
بلبل ز شاخِ سرو چو بر زد نوایِ گل
بر دست گیر باده و بنشین به پایِ گل
نوروز کنجِ خانه گرفتن دریغِ می
پهلوی خار حیفِ عظیم است جایِ گل
فرهاد خوانده ای که چه کرد از هوایِ دل
خسرو شنیده ای که چه دید از برایِ گل
گل را عزیز دار و به بیگانه دل مده
حیف است کرده در سرِ خاری وفایِ گل
ضایع مکن چو بلبلِ شوریده روزگار
مسکین شده به جان و به دل مبتلایِ گل
چون ز اعتدالِ نشو و نمایِ ربیع شد
روشن فضایِ باغ ز فّرِ لقایِ گل
بارِ دگر شکایت و تشنیع کرده پیش
با باغ بان گرفته ز سر ماجرایِ گل
دریاب گو دو هفته وصال و مکن فضول
با گل قرار گیر به خلوت سرایِ گل
خوش موسمی ست خاصه دو آهنگ کرده اند
بلبل نوایِ سرو و نزاری نوایِ گل
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۲
نرگس که دلش هوای ساغر دارد
بادی ز نشاط و لهو در سر دارد
در دست عصا زمدّد تر دارد
کوری بنشاطست مگر زر دارد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۶۸
خصمم که بگفت و گو درآمد با من
ریش چو جوال دیدمش تا دامن
گفتم که در آن ریش جهم عقلم گفت
با سگ بجوال در نشاید رفتن
کمال‌الدین اسماعیل : قصاید
شمارهٔ ۱۸۶ - وله ایضاً
تنها هرکز نخورد خواجه
در مدّت عمر خویش نانی
نه آنکه برد بخانه مهمان
لیک او باشد طفیل خوانی
کمال‌الدین اسماعیل : قطعات
شمارهٔ ۵۱ - ایضا له
عمل دادی و پس معزول کردی
مرا بر فور و این نوعی زهزلست
«الم نجعل له عینین» حق گفت
ترا عین عمل خود عین عزلست
کمال‌الدین اسماعیل : قطعات
شمارهٔ ۷۳ - وله ایضا
زهی به ذروة کیوان رسیده ایوانت
شکوه هفت سپهر از چهار ارکانت
فروغ عالم علوی ز عکس دیوارت
غذای اهل بهشت از بهار بستانت
بروز بارتو از تنگنای زحمت خلق
فراخنای جهان نیست مردمیدانت
به چشم عقل دوا برو بیکدیگر پیوست
چو جفت طاق فلک گشت خمّ ایوانت
به طلوع و رغبت خود باز می کند خورشید
هزار نیزۀ زریّن بچوب دربانت
ز لطف خواجه اگر نیم رخصتی یابد
به باغبانی اید ز خلد رضوانت
وزیر مشرق و مغرب پناه اهل هنر
محمّد، ای که کرم آیتیست در شانت
در تو قبلۀ آمال گشت از همه روی
ز بس که گرد جهان گشت صیت احسانت
چو همّتت ز فلک بر گذشت در گاهت
چو بخششت به همه کس رسید فرمانت
ترا بصفّۀ ایوان چه افتخار بود
که ساختست خرد جای در دل و جانت
دهان حرص به دندان آرزو نشکست
بکام خویش لبی نان مگر که بر خوانت
از آستین تو دریا و ابر سربر زد
اگر چه مطلع خورشید شد گریبانت
بزرگوارا بیتی سه چار هم بشنو
ز حالم، ارچه نباشد فراغت آنت
بده نوالۀ رسمی ز خوان تربیتم
که کم رسد چو من از اهل فضل مهمانت
به رشح قطره زدریا چرا شوم خرسند؟
جهان غرق شده در نعمت فراوانت
نظر چرا نکند سوی حال من کرمت
چو هست بهر عمارت نظر بویرانت؟
ز چون تو خواجه بود استماحت چو منی
که زرّ و خاک نماید به چشم یکسانت
چنان که راعی فضل و مراعی کرمی
خدای باد بهر دو جهان نگهبانت
کمال‌الدین اسماعیل : قطعات
شمارهٔ ۱۳۸ - ایضا له
به ذات خویش اگر چند مرد نیک بود
و لیک صحبت بد نیک را تباه کند
چنانکه مازوکز وی سپید گردد پوست
چو جفت زاج شود عالمی سیاه گند
کمال‌الدین اسماعیل : ملحقات
شمارهٔ ۷
از چه می افتد از برای خدای
آخر این قدر می توان دانست
کاثر هر قران که نحسان راست
خاص در جامع سپاهانست
و آنچه از افتران سعدینست
اثر آن بقم و کاشانست
تا بدانی که ترهاتست این
همه تقدیر و حکم یزدانست
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
بردیم به چرخ آه شررناکی را
بستیم به پای شعله خاشاکی را
با دیده تر، نقش زمین را شستیم
دادیم به سیلاب، کف خاکی را
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۳
از هوش رود چو با تو دل یار شود
کم‌حوصله، زود مست دیدار شود
امروز ز جوش باده، خم بی‌خبرست
فردا که تهی شود، خبردار شود
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۹
بی رنج سفر، کس به مقامی نرسید
بی درد طلب، مرد به کامی نرسید
تا زر نکشید زحمت بوته و گاز
از سکه خسروان به نامی نرسید
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۱
ای نفس، به بندگی سری پیدا کن
ورد شب و ذکر سحری پیدا کن
هرچند که گریه بیشتر زور آرد
ای دیده مترس و جگری پیدا کن
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۴
از خلق جهان، کناره‌ای ساز وطن
هنگام طلب مباش چون اهل ز من
درویشان را کمال در تجریدست
کی دانه کند نشو و نما در خرمن؟
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱
یارب دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه ی سحرگاهم ده
در راه خود اول ز خودم بیخود کن
بیخود چو شدم ز خود به خود راهم ده
الهی یکتای بی همتایی، قیوم توانایی، بر همه چیز بینایی، در همه حال دانایی، از عیب مصفایی، از شرک مبرایی،اصل هر دوایی، داروی دلهایی، شاهنشاه فرمانفرمایی، معزز به تاج کبریایی، به تو رسد مُلک خدایی.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۸
الهی از آنچه نخواستی چه آید، و آنرا که نخواندی کی آید، ناکشته را از آب چیست، و ناخوانده را جواب چیست، تلخ را چه سود اگرش آب خوش در جوار است و خار را چه حاصل از آنکه بوی گل در کنار است.
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۳۰
ترک دنیای دون بگیر کمال
تا جهانیت مرد دین خوانند
هر که در بند ریش و دستارست
خاص و عامش بهیج نستانند
چون کلاه ار سریش هست بترک
همه بر فرقهاش بنشانند