عبارات مورد جستجو در ۳۹۰۶ گوهر پیدا شد:
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۳
شیخ گفت در هر دلی کی از حقّ سِرّی نیست و با حقّش رازی نیست از آنست کی در آن دل اخلاص نیست و هر کرا اخلاص نیست بهیچ روی خلاص نیست، آنگه گفت خبرست از رسول صلی اللّه علیه انه قال اذا کان یوم القیمة جیء بالاخلاص و الشرک کحیوان بین یدی الرب تعالی فیقول اللّه للاخلاص النطلق انت و اهلک الی الجنة و یقول للشرک انطلق انت و من معک الی النار ثم تلا رسول اللّه صلی اللّه علیه مَن جاءَ بِالحَسَنةِ فَلَهُ خَیرٌ مِنها وَهُمْ مِن فَزَعٍ یَومَئذٍ. آمِنُون و مَن جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّت وُجُوهُهُم فِی النّارِ هَلْ تُجْزَون اِلّا ماکُنْتُمْ تَعْمَلونَ پس گفت: اطلبوا الاخلاص فان فی الاخلاص خلاص فی الدنیا و الاخرة، کذا قال رسول اللّه صلی اللّه علیه یا معاذ اخلص دینک یکفیک القلیل من العمل.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۴
شیخ گفت: العالم هوالمخلص فمن لااخلاص له فی قلبه فلا علم له فی دینه و شرعه. یکی گفت یا شیخ اخلاص چیست؟ گفت رسول صلی اللّه علیه و سلم گفته است که اخلاص سرّیست از اسرار حقّ در دل و جان بنده که نظر پاک او بدان سر است و مدد آن سر از نظر پاک سبحانست و موحد که موحد است بدان سر است. کسی گفت ای شیخ آن سر چیست گفت لطیفۀ از الطاف حقّ چنانک گفته است اللّه لَطِیفٌ بِعِبادِه و آن لطیفه بفضل و رحمت حقّ تعالی پیدا گردد نه به کسب و فعل بنده، ابتدا نیازی و حزنی و ارادتی در دلش پدید آرد آنگه بدان نیاز و حزن نظری کند به فضل و رحمت لطیفۀ درآن دل بنهد که لایطّلع علیه ملک مقرب ولا نبی مرسل و آن لطیفه را سرّاللّه گویند و آن اخلاص است با رسول صلی اللّه علیه گفت تا با خلق بگوید قُلْ بِفَضلِ اللّه وَبِرَحمَتِه فَبِذلِک فَلْیَفْرَ حُواهُوَ خَیرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۵
شیخ گفت: من کان حیوته بنفسه فحیوته الی ذهاب روحه و من کان حیوته بالاخلاص و الصدق فهو حی بقلبه ینقل من دار الی دار. پس گفت: الاخلاص الذی لایکتبه الملکان ولایطلع علیه انسان.
شیخ گفت هرکس کی بنفس زنده است به مرگ بمیرد و هرکه باخلاص و صدق زنده است هرگز نمیرد، از سرایی به سرایی نقل کند. پس شیخ گفت:
یا عزَّ اُقْسِمُ بِالَّذِی اَنَا عَبدُه
وَلَهُ الحجیجُ وَما حَوَت عَرفات
لا ابتَغِی بَدَلاً سِواکِ خَلیلةً
فَثِقی بِقَولی وَالکِرامُ ثقات
وَلَو اَنَّ فَوقی تربةً وَدَعَوْتنی
لَاَجَبْتُ صوتِکَِ وَالعِظامُ رُفات
وَاِذا ذَکَرتُکِ یا خَلُوب تَقَطَّعَتْ
کبدی عَلَیْکِ وَزادَتِ الحَسَرات
پس شیخ را وقت خوش گشت و این بیت بگفت:
گر مرده بوم برآمده سالی بیست
چند پندرای که گورم از عشق تهیست
گر دست بخاک برنهی کاینجا کیست
آواز آید که حال معشوقم چیست
پس شیخ گفت معشوقۀ موحدان آن سر پاکست و این سر باقی بود آن سر بنظر حقّ قایمست و حقّ راست و از نصیب خلق پاکست و درین قالب عاریتی است هر کرا آن سر هست حَیّ است و هر کرانیست او حیوانست.
شیخ گفت روزی بر سر منبر: الامن عاش باللّه لایموت ابدا.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۷
شیخ گفت فضل ما بر شما از آنست که شما با ما گویید و ما با او گوییم، شما از ما شنوید و ما از وی شنویم شما با ما باشید ما با او باشیم.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۱
شیخ گفت: ان اللّه تعالی فی کل یوم ثلثمائة و ستین نظرة الی قلب عبده.
پس گفت: کشش به از کوشش، تا کشش نبود کوشش نبود و تا کوشش نبود بینش نبود.
پس گفت: من طلبه بالعبودیة لایجده و من طلبه به یوشک ان یجده.
پس گفت: لوبسط بساط المجدوالفضل لدخل ذنوب الاولین و الاخرین فی حاشیة من حواشیه ولوبدت عین من عیون الجود الحقّ المُسیء بالمحسن.
پس گفت: درویشان نه ایشان‌اند اگر ایشان ایشان بودندی نه درویشان بودندی اسم ایشان صفت ایشان است هرکه بحقّ راه طلبد گذرش بر درویشان باید کرد که در وی ایشانند.
شیخ ما گفت: انقطع عن الکل حتی یکون لک الکل، پس گفت:
الذکر یمنعنی والجودیطمعنی
والحقّیمنع عن هذا و عن ذاکا
فلاوجود ولاذکر اسیر به
حتی فوآدی اذ نادیت ایاکا
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۶
شیخ را پرسیدند کی اگر کسی خواهد کی راه بی‌پیری برود تواند؟ شیخ گفت نتواند از آنکه کسی باید کی بدان راه رسیده تا او را بدان دلالت کند و در هر منزل می‌گوید این فلان منزلست، اینجا زیادت مقام باید کرد و اگر مهلکه جایی باشد بگوید کی حذر باید کرد و او را برفق دل می‌دهد تا او بقوّت دل آن راه می‌رود تا به مقصود رسد. و آنکس کی تنها رود چون دیوی باشد در میان بیابانی فرو مانده، نداند کی راه ازکدام جانب است چنانک حقّ عزّ و جلّ می‌فرماید کَالَّذِی اِستَهْوَتْه الشَّیاطِینُ فِی الَاْرضِ حَیرانَ و اصل این راه فرمان بردن پیر بود فان تطیعوه تهتدوا چون مرید پیر را فرمان بردار باشد همچنان بود کی خدای را طاعت دارد وَمَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَد اَطاعَ اللّه، و الشیخ فی قومه کالنبی فی امته.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۹
شیخ گفت: التصوف بالتلقین کالبناء علی السرقین، پس گفت هذا الامر لایخاط علی احد بالابرة ولایشد علیه بالخیط.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۲
شیخ گفت که این همه خلایق را آسانست که بارحمن و رحیم کار افتاده است ما را بتر است که باجباری و قهاری کار افتاده است.
نزدیکان را بیش بود حیرانی
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۶
مُقری عبدالرحمن گفت کی مقری شیخ بود، کی شیخ روزی در سماع در حالتی بود و نعرها می‌زد و رقص می‌کرد در حلقۀ جمع، چون بنشست و ساکن گشت ما خاموش بودیم شیخ گفت هفتصد پیر در ماهیت تصوف سخن گفته‌اند تمامترین و بهترین همه قولها اینست کی استعمال الوقت بماهو الولی به.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۹۱
شیخ مجلس می‌گفت در میهنه کاروانی بدانجا بگذشت شیخ گفت فرّخ این کاروان! سگکی بر انجا بگذشت گفت فرّخ این سگ! فردا در قیامت او را بر سگ اصحاب الکهف شرف خواهد بود کی وی این سخن را بشنید.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۰۱
شیخ را درویشی گفت یا شیخ دعایی در کار ما کن. شیخ ما گفت هیچ کار را مشاییاکی شایستۀ هر کار که گشتی در بند آن ماندی و آن حجاب تو گشت از خدای تو، قاعدۀ بندگی برنیستی است تا ذرۀ اثبات در صفات تو می‌ماند حجاب می‌ماند. اثبات صفات خداوند است ونفی صفات بنده. موسی گفت فَارسِلْ اِلی هرُون نه از نبوت می‌گریخت ولکن نفی را ذوق یافته بود می‌گفت ما را هم درین نیستی بگذار که از بود خود سیر گشته‌ایم و بلاهای بسیار کشیده‌ایم، گفتند نبوت را نفی خلقیت می‌باید کی رسول صلی اللّه علیه و سلم همچنین گفت در غار کی یا جبرئیل ما را همچنین بی سر و پای بگذار و او می‌گفت اِقَرأ واو می‌گفت اَنا لَستُ بِقاریءٍ اینجا بزرگان و دنیاداران هستند ازمزدور خدیجه و یتیم بوطالب چه می‌خواهی؟
سودت نکند بخانه در بنشستن
دامنت بدامنم بباید بستن
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۰۲
شیخ گفت پادشاهان بنده نفروشند شما جهد کنید تا بنده شوید چون او به بندگی بپذیرفت و خطاب یاعبادی شنوانیدکار شما از قیاس و تصرف درگذشت.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۰۳
یکی گفت یا شیخ بنده به گناه از بندگی بیفتد؟ شیخ گفت چون بنده بودنه، پدر ما آدم چون بنده بود به گناه از خداوند بنه افتاد بندۀ او باش هر کجا خواهی باش ذَنبٌ مَعَ الافتقارِ خَیرٌ من طاعَةٍ مَعَ الاِفْتِخار آدم افتقار آورد و ابلیس افتخار لولا العصاة لَضاعَ رحمة اللّه.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۱۶
شیخ ما گفت برنج در رنج توان افزود و لکن در روزی نتوان افزود آن به بخشش بود نه بکوشش.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۲۱
شیخ گفت حقّ سبحانه و تعالی باک ندارد کی صدهزار صاحب نفس را فدای صاحب دلی کند.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۲۳
شیخ گفت سلیمان گفت هَب لی مُلْکاً او را آن ملک بدادند چون آفت ملک بدید وبدانست که آن سبب دوریست نه سبب نزدیکی به حضرت گفت لایَنبَفی لَاحدٍ مِنْ بَعدی.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۲۵
شیخ گفت: ینبغی ان یکون لک وارد ولایرد.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۲۶
شیخ گفت: کل ما کان من قبل الهوی و الباطل فهو نفس و ما کان فیه راحة من الخلق فهو نفس.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۳۴
شیخ گفت در میان سخن: سیروا الی اللّه سیرا جمیلا وسیروا الی اللّه بالهَمّم لابالقدم.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۴۲
شیخ گفت: من احب الدنیا حرم علیه طریق الآخرة لان النبی صلی اللّه علیه قال حب الدنیا رأس کل خطیئة.