عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۳
دشت از مجنون که لاله می روید از او
ابر از دهقان که ژاله می روید از او
طوبی و بهشت و جوی شیر از زاهد
ما و دلکی که ناله می روید از او
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۶
افضل تو به هر حال مغرور مشو
پروانه صفت به گرد هر نور مشو
از خود بینی‌ست کز خدا دور شوی
نزدیک خود آ و از خدا دور مشو
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۷
ای دل ز غم جهان که گفتت خون شو
یا ساکن عشوه خانهٔ گردون شو
دانی چه کنی چو نیست سامان مُقام
انگار درون نیامدی، بیرون شو
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۸
افضل درِ دل می زنی، آخر دل کو؟
عمری ست که راه می روی، منزل کو؟
شرمت بادا ز خلوت و خلوتیان
هفتاد و دو چله داشتی، حاصل کو؟
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۹
دنیا به مراد رانده گیر، آخر چه؟
وین نامهٔ عمر خوانده گیر، آخر چه؟
گیرم که به کام دل بمانی صد سال
صد سال دگر بمانده گیر، آخر چه؟
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۲
گر مغز همه بینی و گر پوست همه
هان تا نکنی کج نظری، کوست همه
تو دیده نداری که درو در نگری
ورنه ز سرت تا به قدم اوست همه
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۳
ای لطف تو در کمال بالای همه
وی ذات تو از علوم دانای همه
بینی بد و نیک و همه پیدا و نهان
چون دیدهٔ صنع توست بینای همه
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۴
مستم به خرابات، ولی از می نه
نقلم همه نقل است و حریفم شئ نه
در گوشهٔ خلوتم نشان پی نه
اشیاء همه در من و من در وی نه
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۵
رندی باید، ز شهر خود تاخته‌ای
بنیاد وجود خود برانداخته‌ای
زین نادره‌ای، سوخته‌ای، ساخته‌ای
و آنگه به دمی هر دو جهان باخته‌ای
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۶
این نیست جهان جان که پنداشته ای
وین نیست ره وصل که برداشته ای
آن چشمه که خضر خورد از او آب حیات
در منزل توست، لیک انباشته ای
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۷
گر دریابی که از کجا آمده‌ای
وز بهر چه وز بهر چرا آمده‌ای
گر بشناسی، به اصل خود بازرسی
ور نه چو بهایم به چرا آمده‌ای
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۸
ای عین بقاء در چه بقایی که نه‌ای؟
در جای نه‌ای؟ کدام جائی که نه‌ای؟
ای ذات تو از جا و جهت مستغنی
آخر تو کجانی؟ و کجائی که نه‌ای؟
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۹
ای آن که شب و روز خدا می طلبی
کوری گرش از خویش جدا می طلبی
حق با تو به صد زبان همی گوید راز:
سر تا قدمت منم، که را می طلبی؟
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۰
ای صوفی صافی که خدا می‌طلبی
او جای ندارد، ز کجا می‌طلبی؟
گر زانکه شناسی اش چرا می خواهی
ور زانکه ندانی اش که را می‌طلبی؟
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۲
از معدن خویش اگر جدا افتادی
آخر بنگر که خود کجا افتادی
در خانهٔ خود خدای را گم کردی
زان در ره خانهٔ خدا افتادی
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۴
گر حاکم صد شهر و ولایت گردی
ور در هنر و فضل به غایت گردی
گر فاسق مطلقی و گر زاهد خشک
روزی دو سه بگذرد حکایت گردی
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۵
تا کی پی اسباب و تنعم گردی؟
تا چند دَرِ سرای مردم گردی؟
در دایرهٔ وجود تو دایره ای ست
زین دایره گر برون روی گم گردی
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۷
یک ذره ز فقر اگر به صحرا بودی
نه کافر و نه گبر و نه ترسا بودی
گر دیدهٔ جهل خلق بینا بودی
این رشته که سر دو تاست، یک تا بودی
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۸
در آینهٔ جمال حق کن نظری
تا جان و دلت بیابد از حق خبری
خواهی که دل و جانت منور گردد
باید که به کویش گذری سحری
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۹
در جستن جام جم ز کوته نظری
هر لحظه گمانی نه به تحقیق بری
رو دیده به دست آر که هر ذرهٔ خاک
جامی‌ست جهان نما، چون در نگری