عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۷۳
ای آنکه بذات خود عظیمی و عزیز
کس را بکمال هستیت نیست تمیز
از فتنه نفس عالم حادثه خیز
جز بر تو صفی را نبود راه گریز
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۷۴
عمرت رود ارتمام برجرم و هوس
به زانکه رسد دمی جفای تو بکس
این خلق همه گیاه بستان حقند
گر سرو صنوبرند ور سنبل و خس
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۷۵
گر سالک عارفی و بی‌عیب و عبوس
بدخواه مباش بر مسلمان و مجوس
بر خلق نباشد ار ترا طبع کریم
آزرده مباد کز تو گردند نفوس
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۷۶
ای آنکه مکمل عقولی و نفوس
هیچ از کرمت نگشته نفسی مایوس
از خواهش نفس و فتنه خلق بدار
در حصن امان خود صفی را محروس
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۷۸
گویم سخنی ترا از الهام سروش
دریاب بهوش و دار چون حلقه بگوش
دست همه کس بوجه تعظیم بگیر
عیب همه کس بچشم توحید بپوش
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۸۰
جز پوست خود صفی بتن خرقه مپوش
وندر طلب روزی مقسوم مکوش
جز بر سر سفره توکل منشین
می جز ز کدوی حسبی الله منوش
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۸۵
گر راه روی تجاوز از خط صراط
حاشا که بتفریط کنی یا افراط
توحید ره است و شرک اضافات طریق
ره صاف شد ار اضافه‌ات شد اسقاط
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۸۶
لفظی که نباشد آگه از وی لافظ
بود آنکه بقصه بافت بر هم واعظ
می‌داشت بمعنی ار حدیثی محفوظ
به زانکه بود بر این خبرها حافظ
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۸۹
گر حق طلبی بحق خود شو قانع
حق همه کس ز حق رسد بی‌مانع
از حق خود ار زیاد خواهی ندهند
پیمانه بود دست و عطای صانع
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۹۲
صوفی نشود کسی بپوشیدن صوف
بایست دلی مجرد از نقش و حروف
ترک دو جهان نکرده صوفی نشوی
بل تا هستی بوصف هستی موصوف
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۹۵
تا بر نکنی با صطفای دل و دلق
قلاب علاقه و امید از خود و خلق
در حلقه ما مکش بخامی گردن
کز فقر خوریم طعمه بی‌منت خلق
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۹۶
گر سردی و نیست پای اکرامت لنگ
بر جام کسی مزن بنا کامی سنگ
مردی کرم است و مردمی ستاری
در مردی و مردمی مکن هیچ درنگ
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۹۹
ای آنکه توئی بذات خود عین کمال
بر خلق رسد زخوان جود تو نوال
پوشی‌ تو معایبم چه حاجت یکسان
دانی تو حوائجم چه حاجت بسوال
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۰
گر طالب ره شدی ز مردان سبل
جو راهروی گذشته از جزو ز کل
کن مغز خرد معطر از طیب رسل
در بزم صفی که او گلابیست ز گل
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۵
یارب تو ببخشای بناداری من
بر بیکسی و فقیری و خواری من
هر کس بخدا امیدش از طاعت اوست
امید منست از گنهکاری من
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۸
ای آنکه تو خالقی و ما بنده تو
بر بنده عطا بود برازنده تو
از خاک بجز گناه زیبنده نبود
با خاک کن آنچه هست زیبنده تو
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۹
با نیک و بد زمانه نزدیک مشو
نیکی کن و در پی بد و نیک مشو
در سر وجود زیر کان بس گشتند
سر رشته نیافت کس تو باریک مشو
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۰
دام است جهان صفی پی‌دانه مرو
قانع بنشین و خانه بر خانه مرو
رزق تو رسد ز غیب بی‌منت خلق
و زخلق که عاجزند و افسانه مرو
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۴
گر جز بخدای حاجت خویش بری
میدار یقین که پرده خویش دری
داری چه طمع ز طمع زنبور کز او
یک نوش طلب نکرده صد نیش خوری
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۵
حاجت به خدا اگر بری خوانده شوی
ور بر در خلق رو کنی رانده شوی
در کار خود از تو خلق درمانده‌ترند
درمانده شوی اگر به در مانده شوی