عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۹
در خواب جمال یار خود میدیدم
وز باغ وصال او گلی می‌چیدم
مرغ سحری زخواب بیدارم کرد
ای کاش که بیدار نمی‌گردیدم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۴۱
دیشب که بکوی یار می‌گردیدم
دانی که پی چه کار می‌گردیدم
قربان خلاف وعده‌اش می‌گشتم
گرد سر انتظار می‌گردیدم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۴۲
گر در سفرم تویی رفیق سفرم
ور در حضرم تویی انیس حضرم
القصه بهر کجا که باشد گذرم
جز تو نبود هیچ کسی در نظرم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۴۳
از هجر تو ای نگار اندر نارم
می‌سوزم ازین درد و دم اندر نارم
تا دست به گردن تو اندر نارم
آغشته به خون چو دانه اندر نارم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۴۶
از خاک درت رخت اقامت نبرم
وز دست غمت جان به سلامت نبرم
بردار نقاب از رخ و بنمای جمال
تا حسرت آن رخ به قیامت نبرم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۴۸
جهدی بکنم که دل زجان برگیرم
راه سر کوی دلستان برگیرم
چون پرده میان من و دلدار منم
برخیزم و خود را ز میان برگیرم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۵۳
عیبم مکن ای خواجه اگر می نوشم
در عاشقی و باده پرستی کوشم
تا هشیارم نشسته با اغیارم
چون بی‌هوشم به یار هم آغوشم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۵۵
یک روز بیوفتی تو در میدانم
آن روز هنوز در خم چوگانم
گفتی سخنی و کوفتی برجانم
آن کشت مرا و من غلام آنم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۵۶
از جملهٔ دردهای بی درمانم
وز جملهٔ سوز داغ بی پایانم
سوزنده‌تر آنست که چون مردم چشم
در چشم منی و دیدنت نتوانم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۵۷
زان دم که قرین محنت وافغانم
هر لحظه ز هجران به لب آید جانم
محروم ز خاک آستانت زانم
کز سیل سرشک خود گذر نتوانم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۵۸
بی‌مهری آن بهانه‌جو می‌دانم
بی درد و ستم عادت او می‌دانم
جز جور و جفا عادت آن بدخو نی
من شیوهٔ یار خود نکو می‌دانم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۵۹
رویت بینم چو چشم را باز کنم
تن دل شودم چو با تویی راز کنم
جز نام تو پاسخ ندهد هیچ کسی
هر جا که به نام خلق آواز کنم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۶۰
عشق تو ز خاص و عام پنهان چه کنم
دردی که ز حد گذشت درمان چه کنم
خواهم که دلم به دیگری میل کند
من خواهم و دل نخواهد ای جان چه کنم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۶۱
بی روی تو رای استقامت نکنم
کس را به هوای تو ملامت نکنم
در جستن وصل تو اقامت نکنم
از عشق تو توبه تا قیامت نکنم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۶۳
با چشم تو یاد نرگس‌تر نکنم
بی‌لعل تو آرزوی کوثر نکنم
گر خضر به من بی تو دهد آب حیات
کافر باشم که بی تو لب تر نکنم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۶۵
یادت کنم ار شاد و اگر غمگینم
نامت برم ار خیزم اگر بنشینم
با یاد تو خو کرده‌ام ای دوست چنانک
در هرچه نظر کنم ترا می‌بینم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۶۶
آن بخت ندارم که به کامت بینم
یا در گذری هم به سلامت بینم
وصل تو بهیچگونه دستم ناید
نامت بنویسم و به نامت بینم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۶۸
غمناکم و از کوی تو با غم نروم
جز شاد و امیدوار و خرم نروم
از درگه همچو تو کریمی هرگز
نومید کسی نرفت و من هم نروم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۷۲
دانی که چها چها چها می خواهم
وصل تو من بی سر و پا می‌خواهم
فریاد و فغان و ناله‌ام دانی چیست
یعنی که تو را تو را تو را می‌خواهم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۷۳
ای دوست طواف خانه‌ات می‌خواهم
بوسیدن آستانه‌ات می‌خواهم
بی‌منت خلق توشه ی این ره را
می‌خواهم و از خزانه‌ات می‌خواهم