عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۲
عمریست که من کشته دیدار توام
دیریست که مست چشم بیمار توام
در جان منی ز عین دلجویی من
منهم ز میان جان طلبکار توام
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۳
گر از دهنت روایتی میگویم
زان لب سخن از عنایتی میگویم
منعم مکن ای پری که من با دل خود
دیوانه صفت حکایتی میگویم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۷
بیروی تو چند جان بحسرت بدهم
باز آی و خلاص ازین مشقت بدهم
یا از من خسته بار محنت بردار
یا صبر بقدر بار محنت بدهم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۱
ما با رخ یار آینه جم چکنیم
دور از رخ یار هر دو عالم چکنیم
امروز اگر از مستی و غفلت گذرد
فردا بخمار غفلت و غم چکنیم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۴
با درد خوش دلم چه درمان دارم؟
خاموش و خار غصه در جان دارم
چون غنچه گرم باز گشایی ته دل
بینی که چه داغهای پنهان دارم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۶
ای کز ستم تو راحتی می یابم
وز خون لبت ملاحتی می یابم
در گلشن حسن لاله زار رخ تو
بر هر جگری جراحتی می یابم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۰
ای گل گله تو پیش هر کس چکنم
بیهوده فغان ز چرخ اطلس چه کنم
من بلبلم و خزان هجران دیده
پیش تو فغان گر نکنم پس چکنم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۱
من غیر تو ای مایه راحت چکنم
بی لعل تو مرهم جراحت چکنم
بر مه نظر ای کان ملاحت چکنم
من مست ملامتم صباحت چکنم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۸
دل کو که حدیث دیگران گوش کنم
یا با دگری دست در آغوش کنم
لعل نمکین تو گرم یاد نکرد
من حق نمک کجا فراموش کنم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۹
از نرگس مخمور تو من مست دلم
وز زلف چو زنجیر تو پا بست دلم
تا بر گل وصلت نرسد دست امید
از خار غم تو بگسلد دست و دلم
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۴
ایسرو قد لاله رخ غنچه دهن
یاقوت لب سنگدل سیم دقن
کس را چه وجود با وجود تو بود
قربان تو با دهر که هست، اول من
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۶
هر چند ز جور بخت نامقبل من
معشوقه مهربان شود قاتل من
باور نکنی که در دل غافل من
یک جو حذرست و الحذر از دل من
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۹
هرگز نکنی میل من ایعهد شکن
سنگ است دل تو ای بت سیم ذقن
من نرم چو موم کی کنم آندل سخت
این کار مقلب القلوب است نه من
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۷
ای برقع ماه زلف همچون شب تو
جان بر رخ آب خضر از غبغب تو
از رشک قد تو سرو و بر خاک نشست
در آب و عرق فتاد قند از لب تو
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۹
ایچشمه آفتاب با روی چو ماه
خورشید پرستان همه را در تو نگاه
بس چشم سیاه از انتظار تو سفید
بس روی سفید از غم عشق تو سیاه
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۸
آن گل که بنازکی ندارد بدلی
بر دامن او مباد خار و خللی
روزی سوی من آید و روزی سوی غیر
هر روز برآید آفتاب از محلی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۴
گر خاک رهش بدیده ام گل کردی
کی تخم امید میوه دل کردی
گر چرخ ز انجم نشدی دانه فشان
کی خرمن مهر و ماه حاصل کردی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۸
ای باد به یک سخن دلم خوش کردی
زخم دل از آن عهدشکن خوش کردی
جان تازه شد از پیام آن شوخ مرا
خوش باد دلت که جان من خوش کردی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۹
آنی که بحسن از مه و خورشید بهی
از غمزه کسی ز خنده جان بازدهی
گر میل چنین سرمه ز مژگان سازی
خاکت ندهد کسی که بر دیده کشی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۶۲۲
گر وعده همیدهی و جان میسوزی
گاهم بکرشمه نهان میسوزی
شمعی تو و صد زبان چرب است ترا
القصه مرا بصد زبان میسوزی