عبارات مورد جستجو در ۴۳۳ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۶١۶
صحبت جمغی که ما را دوستان میزیستند
بر مثال صحبت اصحاب کشتی یافتم
نیکشان سهل انقیاد و نرمخو دیدم نخست
و آخر الامر از طبیعتشان درشتی یافتم
خوب سیرت زیستم با جمله شان و زهر یکی
سر بسر گفتار چون کردار زشتی یافتم
با وجود این برایشان هم نگیرم بهر آنک
دوزخی فعلند و اکثر را بهشتی یافتم
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٨۶١
گر کسی با تو بد کند زنهار
جز بنیکی جزای آن نکنی
از بدی گر کسی کند سودی
از نکوئی تو هم زیان نکنی
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۸۹
ایدوست سر و پای فلک پیدا نیست
نیکی و بدیش هیچ پا بر جا نیست
گر با تو کند دشمنی ایدوست مرنج
کین با همه هست با تو این تنها نیست
جمال‌الدین عبدالرزاق : مقطعات
شمارهٔ ۱۵۲ - دل گشا
دل گشائی چو قبا درپوشی
جان ببندی چو دهن بگشائی
تو بر آیینه نهی صد منت
پس رخ خویش بدو بنمائی
جمال‌الدین عبدالرزاق : غزلیات
شمارهٔ ۷۷
تو گر سرد چندین بگوئی نشاید
ور آزار دلها بجوئی نشاید
بران کو کهین دوستدار تو باشد
بهر دم بپائی بپوئی نشاید
گهی دوستی گاه دشمن ندانی
که این ده دلی و دوروئی نشاید
ز تو این جفا بر دل عاشق تو
اگر خود همه جان اوئی نشاید
چه سنگین دلی کز چنین گونه مارا
جگر میخوری و نگوئی نشاید
تو ایدل از و خون بخون چند شوئی
اگر دست از وی بشوئی نشاید؟
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۶۰
ناگاه چنین کرانه جوئی که چه بود
یکباره نمود سنگ خوئی که چه بود
دی آنهمه مهر کرده دوش آنهمه شرط
امروز چه عذر آری و گوئی که چه بود
جمال‌الدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۶
در لطف بنکته سخن میمانی
در کینه بمهر تیغ زن میمانی
در پرده دری باشگ من میمانی
در نیکوئی بخویشتن میمانی
ابوالحسن فراهانی : قطعات
شمارهٔ ۲۱
میر مادر منزل مردم بسی گرمی ولی
داری اندر منزل خود مشرب ورای دگر
گر کنی در منزل خود نیز گرمی باک نیست
چون نداریم از تو جز گرمی تمنای دگر
آفتاب عالمی می بایدت چون آفتاب
گرمی اندر خانه جزو بیش از جای دگر
ابوالحسن فراهانی : رباعیات
شمارهٔ ۸۶
اول طلب بخت بلندی باید
وانگه ز لب تو نوش خندی باید
از بزم مرانم چو نشستی با غیر
کای صحبت گرم را سپندی باید
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۷۲
عاشق شوی و از دل و جان اندیشی
دُردی کشی و زپاسبان اندیشی
دعوی محبّت کنی و لاف زنی
وانگه ز زبان این و آن اندیشی
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۵۸
مردار چه به کار خویش سرگردان است
هم چارهٔ او ازو بود گردانست
نامرد بود که او نسازد با کس
آن کس که بساخت با همه مرد آن است
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۶۴
با هر بد و نیک وا نوازیم به طبع
بر هیچ کسی سرنفرازیم به طبع
کوته نظران نمی گذارند ارنه
ما با همه شیوه ای بسازیم به طبع
اوحدالدین کرمانی : الباب التاسع: فی السفر و الوداع
شمارهٔ ۵۱
او را طلبی و تو منی اینت غلط
می پنداری که چون منی اینت غلط
خواهی که صلاح نیکنامی ورزی
وآنگه دم عاشقی زنی اینت غلط
اوحدالدین کرمانی : الباب العاشر: البهاریات
شمارهٔ ۱۶
این خوش پسران خوی پلنگ آوردند
روی چو مه و دل چو سنگ آوردند
از بیم پدر باده نمی یارند خورد
ناچار همه روی به بنگ آوردند
اوحدالدین کرمانی : الفصل الاول - فی الطامات
شمارهٔ ۱۳
آنها که ازو پیاله نوشی بزنند
بی هیچ شکی خانه فروشی بزنند
از عادت و رسم خویش بیرون آیند
بر مدرسه بگذرند و دوشی بزنند
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۵
سخن ماست سربسر مرغوب
گرچه پیچیده است چون مکتوب
چشم از جلوه های قامت دوست
همچو دریا پر است از آشوب
خاک از بس که رفتم از دل، شد
پنجه ام ریشه ریشه چون جاروب
دوستی نیست رحم بر کاهل
آتش مرده زنده گشت به چوب
خصم، بدگوی شد سلیم چنان
که به تهدید هم نگوید خوب
جویای تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۶۵
بدگوهری ار به نیکیت بسته کمر
بیگانه از آن نکوئیش دان گوهر
از دیدهٔ عینک مطلب بینایی
هر چند کند تقویت نور نظر
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۵
ما صاف دلیم و کار دشمن دغلیست
هر بد که کند چاره ما کم محلیست
در مهر تو دشمنم رقیب از ازلست
مهر از ازلست و دشمنی هم ازلیست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۶
طالب که دلش در پی مطلوب بود
او را قدم و کرم ز محبوب بود
گر دوست کرم کند قدم شاید زد
آری قدم و کرم بهم خوب بود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸۹
در بند کسی فتاده ازسادگیم
کاندیشه نمیرسد به آزادگیم
عمریست که در چه غم دو رود دراز
میافتم و همچنان در افتادگیم