عبارات مورد جستجو در ۴۸۳ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۰
هر کو ز طریقه ددی دور بود
باید که همیشه از بدی دور بود
هر چیز که بی سؤال خواهی دانست
پرسیدن آن ز بخردی دور بود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۰
لقمان که حکیمان جهانراست امام
فرمود بحفظ چار در چار مقام
دل در گه طاعت و زبان وقت کلام
دیده گه دیدن و شکم وقت طعام
ابن یمین فَرومَدی : اشعار عربی
شمارهٔ ۴٠ - ترجمه
علم را دیدم و تواضع را
کان بزرگی و این بلندی داد
وانکه بر بیخرد زبان بگشاد
خصم را ساز جنگ پیش نهاد
جمال‌الدین عبدالرزاق : مقطعات
شمارهٔ ۱۲۰ - مشورت
یک نصیحت بشنو از من کاندران نبود غرض
چون کنی رای مهمی تجربت از پیش کن
طاعت فرمان حق بر، شفقتی بر خلق کن
در همه حال این دو معنی را شعار خویش کن
ور تو را دایم تواضع بود با خرد و بزرگ
منصبت گر بیشتر گشتست اکنون بیش کن
آب در حلق ضیعفان از کرم چون نوش ریز
موی بر اندام خصم از بیم همچون نیش کن
گر تکبر میکنی با خواجگان سفله کن
ور تواضع میکنی با مردم درویش کن
چون کسی دردِ دلی گوید تو را از حال خویش
گوش بر درد دل آن عاجز دلریش کن
معرفت از لفظ دینداران کامل عقل جوی
مشورت با رای نزدیکان دوراندیش کن
ابوالفرج رونی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳
از هر که دهد پند شنودن باید
با هر که بود رفق نمودن باید
به کاشتن و نیک فزودن باید
زیرا که پس از کشت درودن باید
ابوالحسن فراهانی : قطعات
شمارهٔ ۳۴
ای پسر گر هرزه خند و بی جا باشی چو گل
هرکجا هستی قرین آتش سوزان شوی
رو چو نرگس با حیا و سر به پیش افکنده باش
تا ز گلشن گر برون افتی به نرگس دان شوی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۹۷ - الحقیقة
گر حکمت محض خواهی و علم اصول
از لوح دلت بشوی این نقش فضول
گر بی تکرار علم حاصل نشود
پس عَلمنی چراست در شأن رسول
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۹۰
هر لقمه که آلوده بود قی به از آن
بی خود به تواضع آردت می به از آن
نیکی و غرور دور دارد زخدای
بد بودن و اعتراف در پی به از آن
اوحدالدین کرمانی : الباب السابع: فی خصال الحمیده عن العقل و العلم و ما یحذو جذو هذا النمط
شمارهٔ ۶
دانش نه برای نفس خود باید و بس
نه از بهر معلمی هر دون و دنس
زینهار مزن با کس ازین علم هوس
کی قوّت احتمال این دارد کس
اوحدالدین کرمانی : الباب السابع: فی خصال الحمیده عن العقل و العلم و ما یحذو جذو هذا النمط
شمارهٔ ۱۸
و آنها که به دستار سر افراخته اند
علم و عمل از مکتب آموخته اند
ترتیب ادب چو خرس دارند از آنک
زیرا که به زخم چوب آموخته اند
اوحدالدین کرمانی : الباب السابع: فی خصال الحمیده عن العقل و العلم و ما یحذو جذو هذا النمط
شمارهٔ ۲۵
ای دل اگرت بصیرت حق بین است
پیوسته براق همّتت در زین است
چون مور میان ببند در خدمت خلق
کان ملک سلیمان که شنیدی این است
اوحدالدین کرمانی : الباب السابع: فی خصال الحمیده عن العقل و العلم و ما یحذو جذو هذا النمط
شمارهٔ ۲۶
ار پیش روی زکبر محروم شوی
حاکم گردی اگر تو محکوم شوی
ای خادم مخدوم صفت خدمت کن
کز خدمت خادمانه مخدوم شوی
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۱۰
بر نفس خودت نئی به کلّی ظالم
آن کن که دلی از تو بماند سالم
پهلوی تو باید که پر از علم بود
در پهلوی تو چه سود دارد ظالم
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۷۵
با دل گفتم چو از مطر شاد نیی
وز بند زمانه یک دم آزاد نیی
در تجربه های دهر استادانند
شاگردی کن کنون که استاد نیی
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۰۷
آهم چو جوش زد، دل ناشاد بشکند
چون شیشه ی حباب که از باد بشکند
نزدیک شد که ناخن شوقم به بیستون
بازار تیز تیشه ی فرهاد بشکند
هرجا کرشمه شیوه ی تعلیم سر کند
شاگرد تخته بر سر استاد بشکند
این بیضه ی دو زرده که خوانندش آسمان
گر دل بود، ز بیضه ی فولاد بشکند
هرگاه پا شکسته شدم در قفس سلیم
بالم دگر برای چه صیاد بشکند
جویای تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱
پند پدرانه پیش ارباب ذکا
تریاق آمد گرچه بود زهرنما
چون عقد گهر نصیحت تلخ مرا
ماریست که مهره باشد از سر تا پا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵
آنکس که خطا از کلک گهر بار نوشت
اول الف قامت دلدار نوشت
استاد همین الف بر سر خط
یکبار نوشت و طفل صد بار نوشت
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۹۴
اهلی هنر و معرفت آموختنی است
گر ترک کنی از تو نظر دوختنی است
هر شاخ جوان که لایق میوه بود
راضی چو بهیز می شود سوختنی است
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۰
وصلت نه بنسبت و به بختی که بداست
کادم نشود کسی بدرختی که بداست
این شیوه ز باغبان بیاموز که شاخ
پیوند کند بهر درختی که بداست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۶
کج دست که در مال کسانش نظر است
دستش ببرند اگر چه با صد هنرست
دستی که شد از کجی در این باغ دراز
چون شاخ رزش برند اگر شاخ ز دست