عبارات مورد جستجو در ۶۶۱۷ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۶
چون موم به دست غم زبون باید شد
و آنگه بآتش اندرون باید شد
ور روشنی می طلبی همچون شمع
سوزان سوزان ز خود برون باید شد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۸
عمر تو که بر خیره چنان ضایع شد
کوچک چیزی نبود کآن ضایع شد
فریاد از آن دم که تو آگاه شوی
کآن چیست که از تو رایگان ضایع شد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۳
اهل طبرستان همه چون فاخته اند
کز سلّۀ بید خانه پرداخته اند
زان همچو شکر در آب بگداخته اند
کایشان چو شکر خانه زنی ساخته اند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۰
چون کالبدم ز روح وا پردازند
در کنج یکی تیره مغاک اندازند
از یاد لب تو بر دهان آرد آب
هر کوزه که از خاک منش بر سازند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۵
وقتست که گلها بنیایند و روند
وز شرم رخت قفا نماید و روند
خوبیّ تو جاودان بمانادارنی
هر سال چو گل هزار آیند و روند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۹
چون باد اجل هم نفس مرد شود
چون صبح زانده نفسش سرد شود
خورشید که کس نیست ازو پر دلنر
از بیم فرو شدن همی زرد شود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۷
هرچند فضول عیش کم می باید
چیزی ز برای دفع غم می باید
گرچه امل دراز ما بیهده ییست
از بهر خوشیّ عمر هم می باید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۹
می خوارگی اندر مه دی می باید
همدم همه ساله نای و نی می باید
روی زمی از برف سپیداب گرفت
گلگونه اش از جرعۀ می می باید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۶
هر بد که ز گردش زمن می آید
سبحان الله نصیب من می آید
این گریۀ من نه بهر بیمست و امید
بر خویشتنم گریستن می آید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۰
تا هست گل سعادت ای دوست ببار
دست از طرب و نشاط و می باز مدار
این باقی عمر را بشادی گذران
کس باز نبیند این جهان دیگر بار
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۲
ای دل سخن زلف مشوّش بگذار
اندیشه وصل یار مهوش بگذار
در سایۀ گل این دو سه روزی از عمر
گر بگذارند ناخوشان، خوش بگذار
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۲
ماییم و وجودی ز عدم ناخوشتر
عیشی چو زمانه دم بدم ناخوشتر
وین طرفه که شد در طلب چیزی خوش
مرگ من و زندگی ز هم ناخوشتر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۹
آمد گل و آورد به پیراهن زر
بنشست به باغ و کرد خرمن زر
یعنی که بشادی نتوان برد بسر
یک روزه حیات جز بیک دامن زر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۵
روزی که بهرزه می گذاریم ز عمر
آنرا بغلط همی شماریم ز عمر
سر جملۀ حاصل چو بر اریم ز عمر
جز عمر پس افکند نداریم ز عمر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۰
... زمان آینده مترس
وز هرچه رسد چو نیست پاینده مترس
....دم نقد را غنیمت میدان
از آمده مندیش وز آینده مترس
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۶
گل را دیدم دمیده از کام آتش
از آب گرفته هفت اندام آتش
گفتم که چه شد ؟ گفت بلائیست دراز
کوتاهی عمر و پس سرانجام آتش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۲
بلبل که نبود در چمن پر وازش
بی برگی شاخ کرده بد بی سازش
چون داد شکوفه سیم مطرب بازش
بنگر که بچرخ می رسد آوازش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۲
ای دل بنشین طریق کاری اندیش
ضایع مکن این عمر گرامی زین بیش
هرگز نزید بآرزوی دل خویش
آنرا که اجل ز پس بود عمر ز پیش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۰
با دشمن و دوست انس گیریم چو شمع
مقش همه کس فرا پذیریم چو شمع
عشّاق قلندریم و شرطست که ما
آن دم که نسوزیم بمیریم چو شمع
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۲
دارم ز حیات غصّه ها بیش از مرگ
پیوسته کنم شاد دل خویش از مرگ
گویی که بکام دل ببینم خود را
گر خود همه یک روز بود پیش از مرگ