عبارات مورد جستجو در ۶۶۱۷ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۳
چون هست بلای زندگی بیش از مرگ
چندین چه کنی رنجه دل خویش از مرگ؟
گر زندگی اینست میندیش از مرگ
جهدی بکن و بمیر خود پیش از مرگ
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۰
گر چاشنی غمش بیابی یک دم
هرگز نخوری تو از پی شادی غم
شادی غم اوست خود ولیکن چه کنم ؟
چون تو غم و شادی نشناسی از هم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۸
نه باد قبولی ز هنر می جهدم
نه چرخ اساس دولتی می نهدم
از عمر بشکرم که بهر گونه که هست
آخر بگذشتن مددی می دهدم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۵۱
هر گاه که کار وصل در هم بندیم
گردون همه آن کند که ما نپسندیم
داند که چو ما به یکدگر پیوندیم
شادان بنشینیم و برو می خندیم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۵۸
تا کی ورق عمر بهم در شکنیم
وین خندۀ می در دل اغر شکنیم؟
برخیز و پیاله را زمی پر دل کن
تا بوک مصاف غم بهم بر شکنیم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۶۰
از بهر چه عیش آشکارا نکنیم
چون گل علم نشاط برپا نکنیم؟
تا چند ز کرد و خورد؟ بل تا دوسه روز
جز می نخوریم و جز تماشا نکنیم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۷۱
قومی شده نازنده باسرار نهان
قومی شده نازنده باسباب جهان
ماییم درین میان نه زین قوم نه زان
در حسرت هر دو برده عمری بزیان
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۸۶
تا چند ازین غم فراوان خوردن؟
سیلیّ جهان بگردن جان خوردن
نان می نخوری تو از غم نان خوردن
زین بیش غم بیهده نتوان خوردن
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۱۵
فرّاش چمن باد شمالست اکنون
بی باده و گل عمر و بالست اکنون
می خور که با جماع همه اهل خرد
خون رزو مال گل حلالست اکنون
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۱۶
سبحان الله ز گردش چرخ برین
بی شرکت من غمی نیاید بزمین
ور روی زمین نشاط و شادی گیرد
ما را نبود بنیم جو بهره ازین
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۵۰
یاران منا، چه بودتان از ناگاه
کاندر پی یکدیگر برفتید بگاه؟
ماهی بدو هفته گر برآید هر ماه
دیدم که بیک هفته فرو رفت دوماه
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۸۸
دردیدۀ روزگارنم بایستی
یا با غم من صبر بهم بایستی
یا مایۀ غم چو عمر کم بایستی
یا عمر باندازۀ غم بایستی
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۹۶
بر رغم من ار گرفته بودی یاری
آنگه که زرم نبود گفتم: آری
امروز چه عذرست و چه گویم باری؟
زر با من و تو بادگری، خوش کاری !
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۰۵
شادی مطلب دلا برو شاد بزی
تن در غم گردون ده و آباد بزی
از هر چه ز تو برید خواهد فردا
امروز ببر بنقد و آزاد بزی
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۰۶
در بند جهان مباش و آزاد بزی
و ز باده خراب گرد و آباد بزی
تا زنده یی از مرگ نباشی ایمن
یکباره بمیر و تا ابد شاد بزی
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۰۷
زیبد اگر از تنگدلی بگریزی
در خرّمی و عیش فراخ آویزی
هم باده، گرت بجان ستانی میلست
هم جرعه ، اگگر دل دهدت خون ریزی
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۱۲
چون نیست شکر لبی که بخشد بوسی
یا ممدوحی که باشدم ناموسی
من نیز برای دفع هر افسوسی
اندر خور وقت می کنم سالوسی
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۲۳
بیهوده نهاده ایم برخود نامی
بی باده گرفته ایم بر کف جامی
بریاد کسی همی گذاریم ایام
کز ما نکند یاد بهر ایامی
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۲۸
از نور یقین ار بمثل روشنمی
خود را بحیل در آن جهان افگنمی
ور زانکه در آن جهان بجان ایمنی
حقا که سوی مرگ معلق زنمی
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۴۱
چون بر تو نباشد اعتماد سخنی
افتد به بدی نام تو در هر دهنی
عالم بگشایی تو بهر دم زدنی
در صدق چو صبح اربدری پیرهنی