عبارات مورد جستجو در ۱۹۱ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۵۹
دارم ز جفای فلک آینه گون
وز گردش این سپهر خس پرور دون
از دیده رخی همچو پیاله همه اشک
وز سینه دلی همچو صراحی همه خون
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷۸
از دیدهٔ سنگ خون چکاند غم تو
بیگانه و آشنا نداند غم تو
دم در کشم و غمت همه نوش کنم
تا از پس من به کس نماند غم تو
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۰۴
نمیدانم که رازم با که واجم
غم و سوز و گدازم با که واجم
چه واجم هر که ذونه میکره فاش
دگر راز و نیازم با که واجم
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۱۸
مو از قالوا بلی تشویش دیرم
گنه از برگ و باران بیش دیرم
اگر لاتقنطوا دستم نگیرد
مو از یاویلنا اندیش دیرم
باباطاهر عریان همدانی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۵۶
به دنیا مثل مو دل سوته‌ای نه
به درد سوز غم اندوته‌ای نه
چسان بندم ره سیل دو دیده
که این زخم دلم لو سوته‌ای نه
محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۳۹
بزم برهم زده‌ای ای دل بر خشم به جوش
چشم از جنگ بغوغالب از اعراض خموش
گرمیش شعلهٔ فروزان ز رخ ماه شعاع
تلخیش زهر چکان از دو لب زهر فروش
خواب بیهوشی و کیفیت مستی ز سرش
جسته از پرزدن مرغ سراسیمه هوش
ضبط بیتابی خود کرده ولی در حرکت
پیرهن زان تن و اندام و قبازان برو دوش
داغ دلهای فکار از حرکاتش به خراش
مرغ جانهای نزار از سکناتش به خروش
سخنی کامده از حوصلهٔ ناطقه بیش
لب فرو بستنش از نطق فروبسته بگوش
محتشم هرکه خورد باده به دشمن ناچار
کند آخر می اعراض بدین مرتبه نوش
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۹۴
ز گریه من نتوانم نوشت نامه به دوست
و گر جواب رسد نیز من نیارم خواند
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۱۸
آفریده مردمان مر رنج را
بیش کرده جان رنج آهنج را
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۶۳
خشم آمدش و همان گه گفت: ویک
خواست کورا برکند از دیده کیک
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف
پاره ۲۰
جان ترنجیده و شکسته دلم
گویی از غم همی فرو گسلم
محتشم کاشانی : قطعات
شمارهٔ ۴۰ - وله ایضا
محتشم تا کی کشم از ناسزاگویان عذاب
آخر از بی‌طاقتی تیغ جزا خواهم کشید
گر حسام هجو خواهم داشت زین پس در غلاف
برخلاف ماسلف آزارها خواهم کشید
می‌زند چون تیغ طعنم خواه دشمن خواه دوست
می‌کشم تیغ زبان ورنه جفا خواهم کشید
تا غنیمان را کنم هریک به کنجی منزوی
خویش را بیرون ز کنج انزوا خواهم کشید
بر عقاب طبع چون خواهم زدن با یک ستیز
نیک و بد را بر عقابین پر هجا خواهم کشید
هرکه بی‌اندیشه است از قلزم اندیشه‌ام
کشتی عیشش به گرداب فنا خواهم کشید
در قفای من زبان هر که می‌گردد به خبث
من به تیغ هجو بیرون از قفا خواهم کشید
چون به زور طبع قلاب نفس خواهم فکند
پیر و برنا را به کام اژدها خواهم کشید
تا ز تیغ بیم گردد زهرهٔ بیگانه چاک
انتقام اول ز خویش و آشنا خواهم کشید
تا بساط این و آن بر هم خورد زابیات هجو
لشگر آفت به میدان بلا خواهم کشید
دیدهٔ اغیار خواهم کند و در چشم امید
یار را هم داروی خوف و رجا خواهم کشید
بهر دشمن دار عبرت خواهم اندر شهر زد
دوست را هم کرسی از زیر پا خواهم کشید
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۸
تنها نه همین خنده و سیماش خوشست
خشم و سقط و طعنه و صفراش خوشست
سر خواستهٔ گر بدهم یا ندهم
سر را محلی نیست تقاضاش خوشست
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۸
بیمارم و غم در امتحانم دارد
اما غم او تر و جوانم دارد
این طرفه نگر که هرچه در رنجوری
بیرون ز غمش خورم زیانم دارد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۰۰
دل هرچه در آشکار و پنهان گوید
زانموی چو مشک عنبرافشان گوید
این آشفته است و او پریشان دانم
کاشفته سخنهای پریشان گوید
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۴۷
شیرین سخنی در دل ما میخندد
بر خسرو شیرین سخنی می‌بندد
گه تند کند مرا و او رام شود
گه رام کند مرا و او می‌تندد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۷۲
گاه از غم دلبران بر آتش باشم
گاه از پی دوستان مشوش باشم
آخر بچه خرمی زنم راه نشاط
آخر به کدام دلخوشی خوش باشم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۳۴
فصلیست چو وصل دوست فرخنده شده
از مردن تن چراغ دل زنده شده
از خندهٔ برق ابر در گریه شده
وز گریهٔ ابر باغ در خنده شده
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۳
عاینت حمامة تحاکی حالی
تبکی و تصیح فوق غصن عالی
او ناله همی‌کرد و منش می‌گفتم
می‌نال بر این پرده که خوش می‌نالی
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۵۹
نهان از پرده‌های چشم می‌گریم، نه آن شمعم
که سازم نقل مجلس، گریهٔ مستانهٔ خود را
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۶۰
کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟
بار هر کس بر زمین ماند، بود بر دل مرا