عبارات مورد جستجو در ۶۵ گوهر پیدا شد:
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۲۲ - فصل(در نماز چند کراهیت است)
بدان که چند کراهیت است در نماز،
یکی در نماز آمدن به وقت گرسنگی و تشنگی و خشم و تقاضای بول و قضای حاجت و هر دلمشغولی که از خشوع باز دارد و دو پای به هم باز نهادن چست و یک پای از جای برگرفتن و بر سر پای نشستن در سجود و بر سرون نشستن و دو زانو با سینه آوردن و دست در زیر جامه داشتن و به وقت سجود جامه از پیش و پس گرفتن و میان بستن زیر جامه و دست فروگذاشتن و از هر سو نگریستن و انگشت طرقانیدن و اندامها خاریدن و آساکشیدن و با موی محاسن بازی کردن و سنگ ریزه راست کردن برای سجود و نفخ در زمین به وقت سجود و انگشتان در هم گذاشتن و پشت به جایی باز نهادن و در جمله جسم و دستو جمله اعضا باید که به ادب باشد و به صف نماز باشد، تا نماز تمام باشد و زاد آخرت را شاید.
اما فریضه از جمله آنچه گفتیم دوازده چیز بیش نیست: نیت و تکبیر اول و قیام و خواندن و رکوع و آرام گرفتن در وی و اعتدال از رکوع و سجود و آرام گرفتن در وی و اعتدال از وی بنشستن و تشهد بازپسین و صلوات بر رسول (ص) و نشستن در وی و سلام چون این مقدار بکند نماز درست بود بدان معنی که شمشیر از وی بیفتد، اما پذیرفتن آن در خطر بود و این همچنان بود که کنیزکی به هدیه پیش ملکی برند اگرچه گوش و بینی ندارد و دست و پای ندارد ولیکن زنده باشد خطر آن باشد که پذیرفته نباشد.
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۲۳ - پیدا کردن حقیقت و روح نماز
بدان که آنچه گفتیم کالبد و صورت نماز است و این صورت را حقیقتی است که آن روح وی است بر جمله، آنگاه هر عملی را از اعمال نماز و هر ذکری را از اذکار روحی دیگر است خاص که اگر اصل روح نباشد نماز همچون آدمی مرده باشد، کالبدی بی جان و اگر اصل باشد ولیکن آداب و اعمال تمام نباشد همچون آدمی چشم کنده و گوش و بینی بریده باشد و اگر اعمال باشد ولیکن روح و حقیقت آن با وی به هم نباشد، همچنان بود که چشم دارد و بینایی ندارد و گوش دارد و شنوایی ندارد.
و اصل روح نماز خشوع است و حاضر بودن دل در جمله نماز، که مقصود نماز راست داشتن دل است با حق تعالی و تازه کردن ذکر حق تعالی بر سبیل هیبت و تعظیم، چنان که حق تعالی گفت، «و اقم الصلوه للذکری نماز به پای دار برای یاد کرد مرا» و رسول (ص) گفت که «بسا کسا که نصیب وی از نماز جز رنج و ماندگی نیست و این آن بود که به کالبد نماز کند و به دل غافل و گفت که بسیار بنده بود که نماز کند و از نماز وی بیش از ده یک یا شش یک ننویسند و آن مقدار نویسند از نماز هر کسی که به دل در آن حاضر باشد»، گفت، «نماز چنان کن که کسی را وداع خواهی کرد» یعنی خود را و هوای خود را وداع کن، بلکه هر چه جز حق است آن را وداع کن و همگی خود به نماز ده و برای این بود که عایشه می گوید که رسول (ص) با ما حدیث می کردی و ما نیز با وی، چون وقت نماز درآمدی گفتی که هرگز ما را نشناخته است از مشغولی که بودی به عظمت حق تعالی.
و رسول (ص) گفت، «هر نمازی که دل در وی حاضر نبود، خدای تعالی در آن نماز ننگرد» و خلیل، صلوات الله علیه، چون نماز کردی جوش دل وی از دو میل بشنیدندی و علی علیه السلام چون در نماز خواستی شد، لرزه بر وی افتادی و گونه بر وی بگشتی و گفتی آمد وقت امانتی که بر هفت آسمان و زمین عرضه کردند و ایشان طاقت آن نداشنتد و سفیان ثوری می گوید که هر که در نماز خاشع نبود نماز وی درست نبود.
حسن بصری می گوید، «هر نمازی که دل در وی حاضر نبود به عقوبت نزدیکتر بود». و معاذبن جبل گوید، هرکه در نماز به عمد نگاه کند تا بداند که بر راست و چپ وی کیست ایستاده، ورا نماز نبود» و ابوحنیفه و شافعی رحمه الله علیهما و بیشتر علما اگرچه گفته اند که نماز درست بود چون وقت تکبیر دل حاضر آمد، این فتوی به سبب ضرورت کرده اند که غفلت بر خلق غالب است و معنی درستی وی آن باشد که شمشیر از وی برخاست، اما زاد آخرت را نشاید و زاد آخرت بدان مقدار شاید که دل حاضر بود و در جمله چون نماز کند و دل به وقت تکبیر بیش حاضر ندارد، امید باشد که حال وی بهتر بود از حال کسی که نماز نکند اصلا، ولیکن بیم آن بود که حال وی بتر بود، چه کسی که به تهاون به خدمتی حاضر آید، باشد که تشدید بر وی بیش بود از کسی که اصلا نیاید و از این سبب می گوید حسن بصری، رحمه الله علیه، که این نماز به عقوبت نزدیکتر، بلکه در خبر است که هر که نماز از فحشا و نمکر بازندارد، آن نماز وی را هیچ فایده نبود مگر دوری از حق تعالی.
پس از این جمله دانستی که نماز تمام روح آن بود که دل همه حاضر بود و آن که جز به وقت تکبیر حاضر نبود، وی را از روح جز رمقی بیش نبود، چون زنده ای که در وی نفس زدنی بیش نباشد.
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۲۷ - پیدا کردن سنت جماعت
رسول (ص) گفت، «یک نماز به جماعت چون بیست و هفت است تنها»؛ و گفت، «هرکه نماز خفتن به جماعت کند، چنان بود که یک نیمه شب احیاء کرده بود و هرکه نماز بامداد به جماعت کند، چنان بود که جمله شب احیاکرده باشد» و فرمود که هرکه چهل روز نماز به جماعت کند، بر دوام که تکبیر اولش فوت نشود، دو برائت نویسند وی را یکی از دوزخ و یکی از نفاق و از این سبب بود که هرکه را از سلف تکبیر اول فوت شدی سه روز خود را تعزیت می کردی و اگر جماعت فوت شدی هفت روز و سعید بن المسیب می گوید، «بیست سال است تا بانگ نماز نشنیدم الا از پیش به مسجد آمده بودم.»
و بسیاری از علما گفته اند، «کسی را که عذری نباشد و نماز تنها کند درست نبود» پس جماعت مهم باید داشت و آداب امامت و اقتدا نگاه باید داشت اول آن است که امامی نکند الا به دلخوشی قوم، چون وی را کاره باشند حذر کند و چون از وی خواهند بی عذری دفع نکند که فضل امامی بزرگ است و از موذنی بیش است و باید که در طهارت جامه احتیاط کند و برای انتظار جماعت تاخیر نکند که فضیلت اول وقت از آن بیش باشد و صحابه، چون دو تن حاضر شدندی انتظار سیم نکردندی و بر جنازه چون حاضر شدندی انتظار نکردندی و رسول (ص) یکروز دیرتر آمد، انتظار وی نکردندی و عبدالرحمن بن عوف در پیش شد، چون رسول (ص) در رسید یک رکعت فوت شده بود چون نماز تمام کرد ایشان بپرسیدند از آن، رسول (ص) گفت، «نیکو کردید، هر باری همچنین کنید.»
و باید که امامی برای حق تعالی کند با اخلاص و هیچ مزد نستاند و تا صف راست نشود تکبیر نکند و در تکبیرات آواز برداردو نیت امامی کند تا ثواب یابد و اگر نکند جماعت درست نبود و ثواب جماعت نبود.
و قرائت در نماز جهری به آواز خواند و سه نکته به جای آرد، یکی چون تکبیر کند وجهت می خواند و ماموران به فاتحه خواندن مشغول شوند دوم چون فاتحه برخواند، سوره تاخیر کند، چنان که کسی فاتحه نخوانده بود یا تمام نکرده بود تمام کند سوم چون سورت برخواند، چندان آرام گیرد که تکبیر از آخر سوره گسسته شود و مامون جز فاتحه هیچ چیز نخواند سپس امام، مگر دور بایستد و آواز امام نشنود.
و رکوع و سجده سبک کند و سه بار بیش تسبیح نکند و انس گوید که هیچکس سبک نمازتر و تمام نمازتر از رسول (ص) نبود و سبب آن است که از جماعتیان کس باشد که ضعیف بود یا شغلی دارد و باید که ماموم سپس امام رود نه با وی تا پیشانی امام بر زمین نرسد وی به سجود نشود و تا امام به حد رکوع نرسد وی قصد رکوع نکند، که متابعت این بود، اما اگر به عمد در پیش شود نماز باطل گردد.
و چون سلام باز دهد، چندان بیش ننشیند که گوید، «اللهم انت السلام و منک السلام تبارکت ربنا یا ذالجلال و الاکرام»، آنگاه سبک برخیزد و روی به قوم کند و دعا گوید، و قوم پیش از این بازنگردند که مکروه است.
غزالی : رکن دوم - رکن معاملات
بخش ۶۵ - باب دوم
بر وی واجب بود که علم رخصت سفر بیاموزد که اگر چه عزم دارد که کار به رخصت نکند، باشد که به ضرورت بدان محتاج بود و علم قبله و وقت نماز بباید آموخت.
و سفر را در طهارت دو رخصت است: یکی مسح موزه و دیگر تیمم. و در نماز دو: قصر و جمیع، و در سنت بود: بر ستور گزاردن و در رفتن گزاردن و در روزه یکی و آن فطر است و این هفت رخصت است:
رخصت اول
مسح موزه: هرکه بر طهارتی تمام موزه پوشید، آنگاه حدث کرد، وی را شاید که بر موزه مسح کشد تا آنگاه که از وقت حدث سه شبانه روز بگذرد. و اگر مقیم باشد یک شبانروز، به پنج شرط.
یکی آن که طهارت تمام کند آنگاه موزه پوشد. اگر یک پای بشوید و در موزه کند پیش از آن که دیگر پای بشوید، نزدیک شافعی این نشاید، پس چون دیگر پای بشوید و در موزه کند، باید که اول پای از موزه بیرون کند و باز درپوشد.
دوم آن که موزه چنان بود که بر وی عادت بود اندکی رفتن، اگر چرم ندارد روا نبود.
سوم آن که تا کعب موزه درست بود، اگر در مقابله محل فرض چیزی پیدا شود یا سوراخ دارد، نشاید نزدیک شافعی و نزدیک مالک آن است که اگرچه دریده بود، چون بر وی بتوان رفتن روا بود. و این قولی قدیم است شافعی را، و نزدیک ما این اولیتر است که موزه در راه بسیار بدرد و دوختن آن به هر وقتی ممکن نباشد.
چهارم آن که موزه از پای بیرون نکند اگر مسح کرد و اگر بیرون کند، اولیتر آن بود که طهارت از سر گیرد و اگر به پای شستن اقتصار کند، ظاهر آن است که روا باشد.
پنجم آن که مسح بر ساق نکند، بلکه در مقابله قدم کند بر پشت پای و اگر به یک انگشت مسح کند کفایت بود و به سه انگشت اولیتر بود و یک بار بیش مسح نکند و چون پیش از آن که بیرون شود مسح کشد بر یک شبانه روز اقتصار کند. و سنت آن است که هرکه موزه در پای خواهد کرد، نخست نگوسار کند، یک روز رسول (ص) موزه در پای کرد. کلاغی آن دیگر موزه در ربود از وی و بیفشاند. ماری از درون موزه بیرون افتاد، رسول (ص) گفت، «هرکه به خدای تعالی و به قیامت ایمان دارد، گو موزه در پای مکن تا آنگاه که بیفشاند».
رخصت دوم
تیمم است و تفصیل این در طهارت گفته ایم.
رخصت سیم
آن است که هر فریضه ای که چهار رکعت است دو رکعت کند، لیکن به چهار شرط.
یکی آن که در وقت گزارد. اگر قضا شود، درست آن است که قصر نشاید.
دوم آن که نیت قصر کند و اگر نیت تمام کند یا در شک افتد که نیت تمام کرد یا نه، لازم آید که تمام کند.
سیم آن که به کسی اقتدا نکند که وی تمام می کند. اگر بکند وی را نیز لازم آید که تمام کند، بلکه اگر گمان برد که امام مقیم است و تمام خواهد کرد و او در شک بود وی را تمام کردن لازم است که مسافر را باز توان دانست، اما چون دانست که مسافر است، اگر در شک بود که امام قصر خواهد کرد، وی را روا بود که قصر کند، اگر چه امام قصر نکند که نیت پوشیده بود و دانستن آن شرط نتوان کرد.
چهارم آن که سفر دراز بود و مباح و سفر کسی که به راه زدن رود یا به طلب ادرار حرام شود، یا بی دستوری مادر و پدر شود، حرام بود و رخصت در وی روا نبود. و همچنین کسی که از وام خواه بگریزد و دارد که بدهد. و در جمله سفر برای غرضی بود، چون آن غرض که باعث وی است حرام بود.
و سفر دراز آن باشد که شانزده فرسنگ بود و در کم از این قصر نشاید و هر فرسنگی دوازده هزار گام بود و اول سفر آن بود که از عمارت شهر بیرون شود، اگرچه از خرابه ها و بستانها بیرون نشده باشد و آخر سفر آن بود که به عمارت وطن رسد یا در شهر دیگر عزم اقامت کند سه روز یا زیادت بیرون از روز درشدن و بیرون آمدن. و اگر عزم نکند، ولیکن در بند گزاردن کارها بود و نداند که کی گزارده شود و هر روزی چشم می دارد تا گزارده شود و زیادت از سه روز تاخیر رود، بر یک قول که به قیاس نزدیکتر است، روا بود که قصر می کند که او همچون مسافر است که به دل قرار نگرفته است و عزم قرار ندارد.
رخصت چهارم
جمع است و روا بود در سفر دراز مباح که نماز پیشین تاخیر کند تا با نماز دیگر به هم کند و نماز دیگر تقدیم کند و یا پیشین به هم بگزارد و نماز شام و خفتن همچنین. و چون نماز دیگر با پیشین به هم کند، باید که اول نماز پیشین کند، آنگاه نماز دیگر. و اولیتر آن بود که سنتها به جای آرد تا فضیلت آن فوت نشود که فایده سفر بدان برنیاید. ولیکن اگر خواهد، سنتها بر پشت ستور می کند یا در میان رفتن. و ترتیب آن بود که اول چهار رکعت که سنت نماز پیشین است بکند و آنگاه آن چهار رکعت که سنت است پیش از عصر بگزارد، آنگاه بانگ نماز و قامت کند و فریضه پیشین بگزارد، آنگاه قامت کند و اگر تیمم می کند اعادت می کند و فریضه نماز دیگر بکند و میان هردو نماز پیش از تیمم و قامت روزگار نبرد. آنگاه آن دو رکعت سنت که پس از نماز پیشین است پس از نماز دیگر بکند. و چون ظهر تاخیر کند تا عصر، همچنین کند و اگر بکرد و پیش از فرو شدن آفتاب به شهر رسید عصر باز نکند. و حکم نماز شام و خفتن همچنین است و بر یک قول جمع در سفر کوتاه نیز روا بود.
رخصت پنجم
آن که سنت بر پشت ستور روا بود و واجب نبود که روی به قبله دارد، بلکه راه به دل قبله است، اگر به قصد آن راه بگرداند در میان نماز و نه به سوی قبله گرداند – نماز باطل شود. و اگر به سهو بود یا ستور حرونی کند، زیان ندارند و رکوع و سجود به اشارت می کند و پشت خم می کند و در سجود خم زیادت دهد و چندان شرط نیست که در خطر باشد که بیفتد. و اگر در مرقد بود، رکوع و سجود تمام بکند.
رخصت ششم
آن که می رود و نماز سنت می کند و در ابتدای تکبیر روی به قبله کند که بر وی آسان بود و بر کسی که راکب بود دشوار بود و رکوع و سجود به اشارت می کند و در وقت تشهد می رود و التحیات می خواند و نگاه دارد تا پای بر نجاست ننهد، و بر وی واجب نیست نجاسات که در راه بود از راه بگردد و بر خویشتن راه دشوار کند. و هرکه از دشمن بگریزد یا در صف قتال بود یا از گرگ می گریزد، وی را روا بود که فریضه کند در رفتن یا بر پشت ستور، همچنین که در سنت گفتیم و قضا واجب نیاید.
رخصت هفتم
روزه گشادن است. و مسافر که نیت روزه کرده باشد، اگر بگشاید روا بود و اگر پس از صبح از شهر بیرون آید روا نباشد که بگشاید و اگر بگشاید پس به شهر رسد، روا باشد که در شهر برود نان خورد، و اگر نگشاده بود که به شهر رسد، روا نبود که بگشاید، و قصر کردن فاضلتر از تمام کردن تا از شبهت خلاف بیرون آید که نزدیک ابوحنیفه اتمام روا نبود، اما روزه داشتن فاضلتر از افطار تا در خطر قضا نیفتد، مگر که بر خویشتن ترسد و طاقت ندارد، آنگاه گشادن فاضلتر.
و از این هفت رخصت، سه در سفر دراز روا بود: قصر و فطر و مسح و سه در سفر کوتاه نیز روا بود: سنت کردن بر پشت ستور در رفتن و جمعه ناکردن و تیمم کردن بی قضای نماز، اما در جمع میان دو نماز خلاف است و ظاهر آن است که در سفر کوتاه نشاید. این علمها لابد بود مسافر را آموختن پیش از سفر، چون در سفر کسی نخواهد بود که از وی بیاموزد به وقت حاجت و علم و دلایل قبله و دلیل وقت نمازها نیز بباید آموخت چون در راه دیه ها نباشد که محراب پوشیده نماند. و این مقدار باید بداند که به وقت نماز پیشین آفتاب به کجا باشد و چون روی به قبله کنی و به وقت فرو شدن و برآمدن چگونه باشد و قلب و قطب چگونه افتد و چون در راه کوهی باشد بداند که بر دست راست قبله بود یا بر دست چب. از این مقدار چاره نبود که بداند.
بهاءالدین ولد : جزو اول
فصل ۵۰
دلم کاهل‌گونه شده بود از غلبهٔ خواب. زود برخاستم، از خفتن و از سودای فاسد دست شستم و وضو کردم و به نماز ایستادم و دست به تکبیر آوردم، یعنی پردهٔ کاهلی را از خود برکشم و از سر بیرون اندازم.
نی نی! دست از خود و تدبیر خود بدارم و دست به زاری زنم از خود. و چون دست به تکبیر برآرم، انگشت را به گوش خود برسانم که حلقه در گوش تو ام. و باز انگشتان را به سر برم، که سرم را فدای خاک درگهت کردم.
نی نی! دست‌هام را پنجه گشاده از زیر خاک غفلت برآرم چون شاخ درخت انجیر که سر از زیر خاک برآرد به فصل بهار، و اللّه اکبر گویم. و آنگاه خود را گویم که در کار جهان چُست می‌باشی، کارِ اللّه مهمّ تر است. در جمال معشوقان عالم شیدا و دست بر سر داری، عشق حضرت اللّه از آن قوی‌تر است.
سبحانک گفتم، یعنی توییِ تو را ای اللّه هیچ نمی‌دانم، و سبّوحی و نغزیِ تو را هیچ نمی‌دانم، از غایت آنکه همه نغزی‌های جهان مرا مصوّر می‌شود و از هنرهایی و صفت‌هایی که مرا مصوّر می‌شود. گفت اللّه: این صفاتی که تمام و کمال شماست و توی شماست، وجود ناقص است و من منزّهم از وجود و جمال ناقص، تا بدانی که وجود جمال من کامل‌تر است و نغزتر است؛ نه چنانکه خیره شوی و مرا خیال و صفت وعدم نام نهادن گیری. آخر خیال و صفت عدم کم از وجود ناقص باشد، پس مرا ناسزاتر نام می‌‌نهی و عاشق‌تر و واله‌تر نمی‌باشی بر من.
چون این را شنیدم از اللّه، به رکوع رفتم؛ یعنی هرکه به محبّت اللّه ایستاد و عاشق او بود، پشت او خم باید و روی او بر خاک باید.
حاصل، چون خیال و صفت کم از وجود ناقص است اللّه را بدان صفت نکنم.
باز نظر کنم اللّه را، به هر خیال که تشبیه می‌کنم بنگرم که شایسته هست مر هست کردن موجودات را؟ چون شایسته نباشد اللّه را بدان صفت نکنم. و هرچه مرا خوش آید از جمال و آواز و مزه همه را نفی کنم، از وی آن کمال و آن خوشی را ثابت دارم که «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ء » .
هرکسی که جمال و مزه و حیات و خوشی یافته‌اند از اللّه یافته‌اند، چنانکه حوریان و خلقان بهشت و بهشتیان اختصاصی دارند به حضرت اللّه و به مجاورت اللّه، و از آن مجاورت است که چنان حیات می‌گیرند.
اکنون ای مریدان! هر روز بر جایگاه خویش و در نماز با هم می‌نشینیم و با هم می‌باشیم و چنین چیزی می‌گوییم تا در شما اثری کند و در کار خود گرم باشید، همچنانکه آن مرغ بر آن بیضهٔ خود بنشیند و آن را گرم می‌دارد و از آن چوزگان بیرون می‌آرد از برکت آن گرمی‌ و محافظت وی که از آن بیضه دور نمی‌باشد. باز اگر آن مرغ از آن بیضه برخیزد تا سرد گردد، چیزی بیرون نیاید.
اکنون شما نیز بامداد چون از جای نماز برمی‌خیزید و در کار دیگر و شغل دیگر مشغول می‌باشید، این کار سرد می‌گردد، لاجرم چون چوزگان بیرون نمی‌آیند. اما چون گرم باشید در کار خود، از این گرمی‌ و مراقبهٔ حال خود ببینید که چه مرغان تسبیح پدید آید.
آخر وقت‌های کارها را پدید کرده‌اند و روز را و شب را ترتیب نهاده‌اند. خواب را به وقت خواب و بیداری را به وقت بیداری و نماز را به وقت نماز و کسب را به وقت کسب. چون تو این‌ها را در یکدیگر می‌زنی، لاجرم مزهٔ تو نمی‌ماند.
کارکنندگانِ ملایکه و ستارگان و باد و ابر، گِل شما را به بیل تقدیر از روی زمین تراشیدند تا شما را چنین غنچه‌های گُل کرده‌اند. باش تا دست به دست به کنگرهٔ بهشتتان برسانند تا ببینید که چه رونق می‌گیرید! آخر چشم شما را که به آثار خود بگشادند چنین عاشق شدیت. باش تا چشم شما را به خود بگشایند آنگاه ببینید تا چگونه می‌باشید
و اللّه اعلم.
ابوالفضل بیهقی : مجلد نهم
بخش ۱۶ - هزیمت سلجوقیان
و چون ماه رمضان بآخر آمد، امیر عید کرد، و خصمان آمده بودند قریب چهار و پنج هزار و بسیار تیر انداختند بدان وقت که ما بنماز مشغول بودیم، و لشکر ما پس از نماز ایشان را مالشی قوی‌ دادند و تنی دویست را بکشتند و داد دل ازیشان بستدند، که چاشنی‌یی‌ قوی چشانیدند . و امیر آن مقدّمان را که جنگ کناره آب کردند بنواخت وصلت‌ فرمود.
و همه شب کار میساختند و بامداد کوس‌ فرو کوفتند و امیر بر ماده پیل نشست، و اسبی پنجاه جنیبت‌ گرداگرد پیل بود. و مقدّمان آمده بودند و ایستاده از آن میمنه و میسره و جناحها و مایه‌دار و مقدّمه و ساقه‌ . امیر آواز داد سپاه سالار را و گفت بجایگاه خویش رو و هشیار باش و تا توانی جنگ مپیوند که ما امروز این کار بخواهیم گزارد به نیروی ایزد، عزّ ذکره. و حاجب بزرگ را فرمود که تو بر میسره رو و نیک اندیشه دار و گوش بفرمان و حرکت ما میدار و چون ما تاختن کنیم باید که تو آهسته روی بمیمنه مخالفان آری و سپاه سالار روی بمیسره ایشان آرد و من نگاه میکنم و از جناحها شما را مدد میفرستم، تا کار چون گردد . گفت: فرمان بردارم، و سپاه سالار براند و سباشی نیز براند. و ارتگین را بر ساقه فرمود با سواری پانصد سرایی قوی‌تر و سواری پانصد هندو و گفت: هشیار باش تا بنه را خللی نیفتد، و راه نیک نگاه دار تا اگر کسی بینی از لشکر ما که از صف بازگردد، بر جای‌ میان بدو نیم کرده آید. گفت: چنین کنم، و براند. امیر چون ازین کارها فارغ شد، پیل براند و لشکر از جای برفت، گفتی جهان می‌بجنبد و فلک خیره‌ شد از غریو مردمان و آواز کوسها و بوقها و طبلها. چون فرسنگی‌ رفته آمد، خصمان پیدا آمدند با لشکری سخت قوی با ساز و آلت تمام، و تعبیه کرده بودند بر رسم ملوک‌ . و بر همه رویها جنگ سخت شد و من و مانند من تازیکان‌ خود نمیدانستیم که در جهان کجاییم و چون میرود.
و نماز پیشین را بادی خاست و گردی و خاکی که کس مر کس را نتوانست دید و نظام تعبیه‌ها بدان باد بگسست و من از پس پیلان و قلب جدا افتادم و کسانی از کهتران که با من بودند از غلام و چاکر از ما دور ماندند و نیک بترسیدم که نگاه کردم، خویشتن را بر تلّی‌ دیگر دیدم، یافتم بو الفتح بستی را پنج و شش غلامش از اسب فروگرفته‌ و میگریست و بر اسب نتوانست بود از درد نقرس‌، چون مرا بدید، گفت: چه حال است؟ گفتم: دل مشغول مدار که همه خیر و خوبی است، و چنین بادی خاست و تحیّری افزود و درین سخن بودیم که چتر سلطان پدید آمد، و از پیل باسب شده بود و متنکّر میآمد با غلامی پانصد از خاصّگان همه زره‌پوش، و نیزه کوتاه‌ با وی میآوردند و علامت سیاه‌ را بقلب مانده‌ . بو الفتح را گفتم: امیر آمد و هیچ نیفتاده است. شادمان شد و غلامان را گفت: مرا برنشانید . من اسب تیز کردم و بامیر رسیدم، ایستاده بود و خلف معتمد معروف ربیع کدخدای‌ حاجب بزرگ سباشی و امیرک قتلی‌ معتمد سپاه سالار آنجا تاخته بودند، میگفتند «خداوند دل مشغول ندارد که تعبیه‌ها بر حال خویش است و مخالفان مقهورند و بمرادی نمیرسند امّا هر سه مقدم طغرل و داود و یبغو روی بقلب نهاده‌اند با گزیده‌تر مردم خویش، و ینالیان و دیگر مقدّمان در روی ما . خداوند از قلب اندیشه دارد تا خللی نیفتد.» امیر ایشان را گفت «من از قلب از بهر این گسسته‌ام‌ که این سه تن روی [بقلب‌] نهادند و کمین ساخته میآید تا کاری برود. و بگویید تا همه هشیار باشند و نیک احتیاط کنند که هم اکنون به نیروی ایزد، عزّ و جلّ، این کار برگزارده آید.» ایشان تازان‌ برفتند. امیر نقیبان بتاخت‌ سوی قلب که «هشیار باشید که معظم لشکر خصمان روی بشما دارند، و من کمین میسازم، گوش بجمله‌ بمن دارید؛ از چپ خصمان برآیید تا ایشان با شما درآویزند و من از عقب درآیم.» و بگتغدی را فرمود که هزار غلام گردن آورتر زره‌پوش را نزد من فرست. در وقت جواب برسید که خداوند دل قوی دارد که همه عالم این قلب را نتوانند جنبانید و خصمان آمده‌اند و متحیّر مانده، و میمنه و میسره ما بر جای خویش است.
غلامان برسیدند، و سواری دو هزار رسیده بود از مبارزان و پیاده‌یی دو هزار سکزی‌ و غزنیچی‌ و غوری و بلخی، و امیر، رضی اللّه عنه، نیزه بستد و براند با این لشکر بزرگ ساخته و بر تلّی دیگر رفت و بایستاد و من با او بودم و از قوم خویش دور افتاده‌، سه علامت سیاه‌ دیدم از دور بر تلّی از ریگ که بداشته بودند، در مقابله او آمدم و هر سه مقدّمان سلجوقیان بودند و خبر یافته بودند که امیر از قلب روی سوی ایشان نهاده است. و صحرایی عظیم بود میان این دو تلّ، امیر پیادگان را فروفرستاد، و با نیزه‌های دراز و سپرهای فراخ‌ بودند، و بر اثر ایشان سواری سیصد و خصمان از هر دو جانب سواری هزار روانه کردند و چون بصحرا رسیدند پیادگان ما بنیزه آن قوم را باز بداشتند و سواران از پس ایشان نیرو کردند و جنگ بغایت گرم شد که‌ یک علامت سیاه از بالا بگسست‌ با سواری دو هزار زره‌پوش، گفتند که داود بود، و روی بصحرا نهادند؛ امیر براند سخت تیز و آواز داد، هان‌، ای فرزندان! غلامان بتاختند و امیر در زیر تلّ بایستاد، غلامان و باقی لشکر کمین بخصمان رسیدند و گرد برآمد، و من از آنجا فراتر قدم نجنبانیدم تا چه رود، با سواری سلامت جوی‌، و چشم بر چتر امیر میداشتم. و قلب امیر از جای برفت‌ و جهان پر بانگ و آواز شد و ترکاترک‌ بخاست، گفتی هزار هزار پتک میکوبند، و شعاع سنانها و شمشیرها در میان گرد میدیدم.
و یزدان فتح ارزانی داشت و هر سه بهزیمت برفتند، و دیگران نیز برفتند، چنانکه از خصمان کس نماند.
[هزیمت سلجوقیان و فرود آمدن امیر]
و امیر بمهد پیل‌ آمد و بر اثر هزیمتیان‌ نیم فرسنگی براند و من و این سوار نیز براندیم تا امیر را بیافتیم و حاجب بزرگ و مقدّمان میآمدند و زمین بوسه میدادند و تهنیت فتح میکردند . امیر گفت: چه باید کرد؟ گفتند: خیمه زده آمد بر کران فلان آب بر چپ، بباید رفت و بسعادت فرود آمد، که مخالفان بهزیمت رفتند و مالشی بزرگ یافتند، تا سالاری که خداوند نامزد کند بر اثر هزیمتیان برود. بو الحسن عبد الجلیل گفت «خداوند را هم درین گرمی‌ فرسنگی دو بباید رفت بر اثر هزیمتیان و رنجی دیگر بکشید تا یکباره باز رهد، و منزل آنجا کند.» سپاه سالار بانگ بدو برزد- و میان ایشان بد بودی‌ - و گفت «در جنگ نیز سخن برانی؟ چرا باندازه خویش سخن نگویی؟» و دیگر مقدّمان همین گفتند، امیر را ناخوش نیامد و بو الحسن خشک شد - و پس از آن پیدا آمد که رای درست آن بود که آن بیچاره زد، که اگر بدم رفتی از ترکمانان نیز کس بکس نرسیدی‌ . و لکن هر که مخلوق باشد با خالق بر نتواند آمد، که چون میبایست که کار این قوم بدین منزلت رسد و تدبیر راست چگونه رفتی؟
و از آنجا پیری آخور سالار را با مقدّمی چند بفرستادند بدم هزیمتیان، ایشان برفتند کوفته‌ با سوارانی هم ازین طراز و خاک و نمکی بیختند و جایی بیاسودند و نماز شام بلشکرگاه بازآمدند و گفتند: «دوری‌ رفتند و کسی را نیافتند و بازگشتند، که خصمان سوی ریگ و بیابان کشیدند و با ایشان آلت بیابان نبود و ترسیدیم‌ که خللی افتد»، و این عذر ایشان فرا ستدند، تا پس ازین آنچه رفت بیارم، و اگر فرود نیامدی و بر اثر مخالفان رفتی همگان من تحت القرط برفتندی. و لکن گفتم که ایزد، عزّ ذکره، نخواست و قضا چنان بود و لا مهرب من قضائه‌ .
و درین میان آواز داد مرا که بو نصر مشکان کجاست؟ گفتم: زندگی خداوند دراز باد، با بو سهل زوزنی بهم بودند در پیش پیلان و من بنده با ایشان بودم و چون باد و گرد خاست، تنها و جدا افتادم و تا اینجا بیامدم، مگر ایشان فرود آمده باشند . گفت برو و بو نصر را بگوی تا فتحنامه نسخت کند . گفتم: فرمان بردارم، و بازگشتم. و و امیر دو نقیب‌ را مثال داد و گفت: با بو الفضل روید تا لشکرگاه. و نقیبان با من آمدند و راه بسیار گذاشتم تا بلشکرگاه رسیدم، یافتم استادم و بو سهل زوزنی نشسته با قبا و موزه‌، و اسبان بزین‌، و خبر فتح یافته‌ . برخواستند و نشستم و پیغام بدادم، گفت: نیک آمد. و حالها باز پرسید، همه بگفتم. بو سهل را گفت: رای درست آن بود که بو الحسن عبد الجلیل دیده بود و لکن این خداوند را نخواهند گذاشت که کاری راست براند. و هر دو برنشستند و پذیره‌ امیر برفتند و بخدمت پیوستند و مبارکباد فتح بکردند و از هر نوع رای زدند و خدمت کردند و رفتند. چون استادم بازآمد، نسختی کرد این فتح را سخت نیکو و بیاض‌ آن من کردم و نماز دیگر پیش برد و امیر بخواند و بپسندید و گفت: نگاه باید داشت که فردا سوی سرخس خواهیم رفت و چون فرود آییم آنجا نیز نامه نبشته آید و مبشّران‌ بروند.

قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای
سورة العلق
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ﴿۱﴾
خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ﴿۲﴾
اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ﴿۳﴾
الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ﴿۴﴾
عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴿۵﴾
كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَىٰ﴿۶﴾
أَن رَّآهُ اسْتَغْنَىٰ﴿۷﴾
إِنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ الرُّجْعَىٰ﴿۸﴾
أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَىٰ﴿۹﴾
عَبْدًا إِذَا صَلَّىٰ﴿۱۰﴾
أَرَأَيْتَ إِن كَانَ عَلَى الْهُدَىٰ﴿۱۱﴾
أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَىٰ﴿۱۲﴾
أَرَأَيْتَ إِن كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ﴿۱۳﴾
أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ﴿۱۴﴾
كَلَّا لَئِن لَّمْ يَنتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ﴿۱۵﴾
نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ﴿۱۶﴾
فَلْيَدْعُ نَادِيَهُ﴿۱۷﴾
سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ﴿۱۸﴾
كَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِب ۩﴿۱۹﴾
نهج البلاغه : خطبه ها
سفارش به نماز پرداخت زکات و امانتداری
و من كلام له عليه‌السلام كان يوصي به أصحابه
تَعَاهَدُوا أَمْرَ اَلصَّلاَةِ وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا وَ اِسْتَكْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا كٰانَتْ عَلَى اَلْمُؤْمِنِينَ كِتٰاباً مَوْقُوتاً أَ لاَ تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ أَهْلِ اَلنَّارِ حِينَ سُئِلُوا مٰا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قٰالُوا لَمْ نَكُ مِنَ اَلْمُصَلِّينَ
وَ إِنَّهَا لَتَحُتُّ اَلذُّنُوبَ حَتَّ اَلْوَرَقِ وَ تُطْلِقُهَا إِطْلاَقَ اَلرِّبَقِ
وَ شَبَّهَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بِالْحَمَّةِ تَكُونُ عَلَى بَابِ اَلرَّجُلِ فَهُوَ يَغْتَسِلُ مِنْهَا فِي اَلْيَوْمِ وَ اَللَّيْلَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ فَمَا عَسَى أَنْ يَبْقَى عَلَيْهِ مِنَ اَلدَّرَنِ
وَ قَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ اَلَّذِينَ لاَ تَشْغَلُهُمْ عَنْهَا زِينَةُ مَتَاعٍ وَ لاَ قُرَّةُ عَيْنٍ مِنْ وَلَدٍ وَ لاَ مَالٍ يَقُولُ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ رِجٰالٌ لاٰ تُلْهِيهِمْ تِجٰارَةٌ وَ لاٰ بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اَللّٰهِ وَ إِقٰامِ اَلصَّلاٰةِ وَ إِيتٰاءِ اَلزَّكٰاةِ
وَ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله نَصِباً بِالصَّلاَةِ بَعْدَ اَلتَّبْشِيرِ لَهُ بِالْجَنَّةِ لِقَوْلِ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاٰةِ وَ اِصْطَبِرْ عَلَيْهٰا فَكَانَ يَأْمُرُ بِهَا أَهْلَهُ وَ يَصْبِرُ عَلَيْهَا نَفْسَهُ
الزكاة ثُمَّ إِنَّ اَلزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ اَلصَّلاَةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ اَلْإِسْلاَمِ فَمَنْ أَعْطَاهَا طَيِّبَ اَلنَّفْسِ بِهَا فَإِنَّهَا تُجْعَلُ لَهُ كَفَّارَةً وَ مِنَ اَلنَّارِ حِجَازاً وَ وِقَايَةً
فَلاَ يُتْبِعَنَّهَا أَحَدٌ نَفْسَهُ وَ لاَ يُكْثِرَنَّ عَلَيْهَا لَهَفَهُ فَإِنَّ مَنْ أَعْطَاهَا غَيْرَ طَيِّبِ اَلنَّفْسِ بِهَا يَرْجُو بِهَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا فَهُوَ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ مَغْبُونُ اَلْأَجْرِ ضَالُّ اَلْعَمَلِ طَوِيلُ اَلنَّدَمِ
الأمانة ثُمَّ أَدَاءَ اَلْأَمَانَةِ فَقَدْ خَابَ مَنْ لَيْسَ مِنْ أَهْلِهَا إِنَّهَا عُرِضَتْ عَلَى اَلسَّمَاوَاتِ اَلْمَبْنِيَّةِ وَ اَلْأَرَضِينَ اَلْمَدْحُوَّةِ وَ اَلْجِبَالِ ذَاتِ اَلطُّولِ اَلْمَنْصُوبَةِ فَلاَ أَطْوَلَ وَ لاَ أَعْرَضَ وَ لاَ أَعْلَى وَ لاَ أَعْظَمَ مِنْهَا
وَ لَوِ اِمْتَنَعَ شَيْءٌ بِطُولٍ أَوْ عَرْضٍ أَوْ قُوَّةٍ أَوْ عِزٍّ لاَمْتَنَعْنَ وَ لَكِنْ أَشْفَقْنَ مِنَ اَلْعُقُوبَةِ وَ عَقَلْنَ مَا جَهِلَ مَنْ هُوَ أَضْعَفُ مِنْهُنَّ وَ هُوَ اَلْإِنْسَانُ إِنَّهُ كٰانَ ظَلُوماً جَهُولاً
علم اللّه تعالى إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لاَ يَخْفَى عَلَيْهِ مَا اَلْعِبَادُ مُقْتَرِفُونَ فِي لَيْلِهِمْ وَ نَهَارِهِمْ لَطُفَ بِهِ خُبْراً وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْماً أَعْضَاؤُكُمْ شُهُودُهُ وَ جَوَارِحُكُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمَائِرُكُمْ عُيُونُهُ وَ خَلَوَاتُكُمْ عِيَانُهُ
نهج البلاغه : نامه ها
نامه به فرمانداران در مورد وقت هاى نماز پنجگانه
و من كتاب له عليه‌السلام إلى أمراء البلاد في معنى الصلاة
أَمَّا بَعْدُ فَصَلُّوا بِالنَّاسِ اَلظُّهْرَ حَتَّى تَفِيءَ اَلشَّمْسُ مِنْ مَرْبِضِ اَلْعَنْزِ وَ صَلُّوا بِهِمُ اَلْعَصْرَ وَ اَلشَّمْسُ بَيْضَاءُ حَيَّةٌ فِي عُضْوٍ مِنَ اَلنَّهَارِ حِينَ يُسَارُ فِيهَا فَرْسَخَانِ
وَ صَلُّوا بِهِمُ اَلْمَغْرِبَ حِينَ يُفْطِرُ اَلصَّائِمُ وَ يَدْفَعُ اَلْحَاجُّ إِلَى مِنًى وَ صَلُّوا بِهِمُ اَلْعِشَاءَ حِينَ يَتَوَارَى اَلشَّفَقُ إِلَى ثُلُثِ اَللَّيْلِ وَ صَلُّوا بِهِمُ اَلْغَدَاةَ وَ اَلرَّجُلُ يَعْرِفُ وَجْهَ صَاحِبِهِ
وَ صَلُّوا بِهِمْ صَلاَةَ أَضْعَفِهِمْ وَ لاَ تَكُونُوا فَتَّانِينَ
نهج البلاغه : حکمت ها
نقش نماز در جبران گناه
وَ قَالَ عليه‌السلام مَا أَهَمَّنِي ذَنْبٌ أُمْهِلْتُ بَعْدَهُ حَتَّى أُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ وَ أَسْأَلَ اَللَّهَ اَلْعَافِيَةَ
نهج البلاغه : حکمت ها
نقش نماز در جبران گناه
وَ قَالَ عليه‌السلام مَا أَهَمَّنِي ذَنْبٌ أُمْهِلْتُ بَعْدَهُ حَتَّى أُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ وَ أَسْأَلَ اَللَّهَ اَلْعَافِيَةَ
مفاتیح الجنان : تعقیبات مشترکه
سجده شکر بعد از نماز
و بدان که سجده شکر بعد از نمازها مستحب مؤکد است و دعاها و اذکار بسیاری در آن حال واردشده است.
از حضرت رضا (علیه السّلام) روایت شده: که اگر خواهی در سجده شکر «صد مرتبه»
«شُکراً شُکراً»
بگو و اگر خواهی «صد مرتبه»
«عَفْوَاً عَفْوَاً»
و نیز از آن حضرت نقل شده: کمترین ذکری که در این سجده گویند، آن است که «سه مرتبه» بگوید:
«شُکْرَاً لِلّه».
مفاتیح الجنان : تعقیبات مشترکه
تعقیبات مشترکه نمازها
از کتاب «مصباح» شیخ طوسی و غیر آن روایت شده: هرگاه نماز را سلام دادی دست ها را تا برابر گوش بالا ببر و «سه مرتبه» تکبیر [اللّهُ أَکْبَرُ] گفته و سپس بگو:
لَا إِلهَ إِلّا اللّهُ إِلهاً وَاحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ، لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ وَ لَا نَعْبُدُ إِلّا إِیاهُ، مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ، لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ رَبُّنَا وَ رَبُّ آبائِنَا الْأَوَّلِینَ، لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ، أَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَأَعَزَّ جُنْدَهُ، وَهَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ الْمُلْک، وَلَهُ الْحَمْدُ، یحْیی وَیمِیتُ، وَیمِیتُ وَیحْیی، وَهُوَ حَی لَایمُوتُ، بِیدِهِ الْخَیرُ وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.
آنگاه بگو:
أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذی لَا إِلهَ إِلّا هُوَ الْحَی الْقَیوْمُ وَ أَتُوْبُ إِلَیهِ.
آنگاه بگو:
اللّهُمَّ اهْدِنِی مِنْ عِنْدِک، وَأَفِضْ عَلَی مِنْ فَضْلِک، وَانْشُرْ عَلَی مِنْ رَحْمَتِک، وَأَنْزِلْ عَلَی مِنْ بَرَکاتِک، سُبْحانَک لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی کلَّها جَمِیعاً، فَإِنَّهُ لا یغْفِرُ الذُّنُوبَ کلَّها جَمِیعاً إِلّا أَنْتَ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ کلِّ خَیرٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُک، وَأَعُوذُ بِک مِنْ کلِّ شَرٍّ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُک؛
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک عَافِیتَک فِی أُمُورِی کلِّها، وَأَعُوذُ بِک مِنْ خِزْی الدُّنْیا وَعَذَابِ الْآخِرَةِ، وَأَعُوذُ بِوَجْهِک الکرِیمِ، وَعِزَّتِک الَّتِی لَاتُرامُ، وَقُدْرَتِک الَّتِی لَایمْتَنِعُ مِنْهَا شَیءٌ، مِنْ شَرِّ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ، وَمِنْ شَرِّ الْأَوْجاعِ کلِّهَا، وَمِنْ شَرِّ کلِّ دابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِیتِها، إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ، تَوَکلْتُ عَلَی الْحَی الَّذِی لَایمُوتُ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یتَّخِذْ وَلَداً، وَلَمْ یکنْ لَهُ شَرِیک فِی الْمُلْک، وَلَمْ یکنْ لَهُ وَلِی مِنَ الذُّلِّ، وَکبِّرْهُ تَکبِیراً.
پس تسبیح حضرت زهرا (علیها السلام) را گفته، [که کیفیت آن چنین است: تکبیر: «اَللهُ اَکبَرُ» 34 مرتبه، حمد: «اَلحَمدُ لِلّه» 33 مرتبه، تسبیح: «سُبحانَ اللهِ» 33 مرتبه] و پیش از آنکه از جای خود حرکت کنی «ده مرتبه» بخوان:
أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیک لَهُ إِلهاً وَاحِداً أَحَداً فَرْداً صَمَداً، لَمْ یتَّخِذْ صاحِبَةً وَلا وَلَداً.
نویسنده گوید: فضیلت فراوانی برای این ذکر «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلّا اللّه. . . » در روایت واردشده، به ویژه پس از نماز صبح و شام، و هنگام طلوع و غروب آفتاب؛ آنگاه می گویی:
سُبْحانَ اللّهِ کلَّما سَبَّحَ اللّهَ شَیءٌ، وَکمَا یحِبُّ اللّهُ أَنْ یسَبَّحَ، وَکمَا هُوَ أَهْلُهُ، وَکمَا ینْبَغِی لِکرَمِ وَجْهِهِ وَعِزِّ جَلالِهِ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ کلَّما حَمِدَ اللّهَ شَیءٌ، وَکمَا یحِبُّ اللّهُ أَنْ یحْمَدَ، وَکمَا هُوَ أَهْلُهُ، وَ کمَا ینْبَغِی لِکرَمِ وَجْهِهِ وَعِزِّ جَلَالِهِ، وَلَا إِلهَ إِلّا اللّهُ کلَّما هَلَّلَ اللّهَ شَیءٌ، وَکمَا یحِبُّ اللّهُ أَنْ یهَلَّلَ، وَکمَا هُوَ أَهْلُهُ، وَکمَا ینْبَغِی لِکرَمِ وَجْهِهِ وَعِزِّ جَلَالِهِ؛
وَاللّهُ أَکبَرُ کلَّما کبَّرَ اللّهَ شَیءٌ، وَکمَا یحِبُّ اللّهُ أَنْ یکبَّرَ، وَکمَا هُوَ أَهْلُهُ، وَکمَا ینْبَغِی لِکرَمِ وَجْهِهِ وَعِزِّ جَلالِهِ، سُبْحانَ اللّهِ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ، وَلَا إِلهَ إِلّا اللّهُ، وَاللّهُ أَکبَرُ عَلَی کلِّ نِعمَةٍ أَنْعَمَ بِهَا عَلَی وَعَلَی کلِّ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ مِمَّنْ کانَ أَوْ یکونُ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ. اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَسْأَلُک مِنْ خَیرِ مَا أَرْجُو وَ خَیرِ مَا لَا أَرْجُو، وَأَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّ مَا أَحْذَرُ وَمِنْ شَرِّ مَا لَاأَحْذَرُ.
سپس سوره «حَمد»، «آیت الکرسی» [آیه 255 سوره بقره]، «شَهِدَ اللَّهُ» [آل عمران: 18]، «قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ» [آل عمران: 26] و «آیه سخره» را که عبارت از «سه آیه» از سوره «اعراف» [54  56] که اوّل آن، «إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ» و آخر آن «مِنَ الْمُحْسِنِینَ» است بخوان و سپس «سه مرتبه» بگو:
سُبْحَانَ رَبِّک رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یصِفُونَ وَسَلَامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.
پس «سه مرتبه» می گویی:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجاً وَمَخْرَجاً، وَارْزُقْنِی مِنْ حَیثُ أَحْتَسِبُ وَمِنْ حَیثُ لَاأَحْتَسِبُ.
و این دعایی است که جبرئیل آن را به حضرت یوسف(علیه السلام) هنگامی که در زندان بود آموخت.
سپس با دست راست محاسنت را بگیر و کف دست چپت را به سوی آسمان بگشا و «هفت مرتبه» بگو:
یا رَبَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَعَجِّلْ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ.
و باز به همان حال «سه مرتبه» بگو:
یا ذَاالْجَلالِ وَ الْإِکرامِ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَارْحَمْنِی وَ أَجِرْنِی مِنَ النَّارِ.
پس «دوازده مرتبه» سوره «توحید» را بخوان و بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک الْمَکنُونِ الْمَخْزُونِ، الطَّاهِرِ الطُّهْرِ الْمُبَارَک، وَأَسْأَلُک بِاسْمِک الْعَظِیمِ وَسُلْطَانِک الْقَدِیمِ، یا وَاهِبَ الْعَطَایا، وَیا مُطْلِقَ الْأُسَارَی، وَیا فَکاک الرِّقابِ مِنَ النَّارِ، أَسْأَلُک أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تُعْتِقَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ وَأَنْ تُخْرِجَنِی مِنَ الدُّنْیا سَالِماً، وَتُدْخِلَنِی الْجَنَّةَ آمِناً، وَأَنْ تَجْعَلَ دُعَائِی أَوَّلَهُ فَلَاحاً، وَ أَوْسَطَهُ نَجاحَاً، وَآخِرَهُ صَلَاحاً، إِنَّک أَ نْتَ عَلَّامُ الْغُیوبِ.
و در «صحیفه علویّه» آمده: که دنبال هر فریضه این گونه بخوان:
یا مَنْ لَایشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ، وَ یا مَنْ لَایغَلِّطُهُ السَّائِلُونَ، وَ یا مَنْ لَایبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ، أَذِقْنِی بَرْدَ عَفْوِک، وَ حَلَاوَةَ رَحْمَتِک وَمَغْفِرَتِک.
و نیز بگو:
إِلهِی هذِهِ صَلاتِی صَلَّیتُها لَالِحاجَةٍ مِنْک إِلَیهَا، وَلَا رَغْبَةٍ مِنْک فِیهَا، إِلّا تَعْظِیماً وَطَاعَةً وَ إِجَابَةً لَک إِلَی مَا أَمَرْتَنِی بِهِ، إِلهِی إِنْ کانَ فِیها خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُکوعِها أَوْ سُجُودِها فَلَا تُؤاخِذْنِی، وَ تَفَضَّلْ عَلَی بِالْقَبُولِ وَالْغُفْرانِ.
و نیز در پی هر نماز، این دعا را که پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای تقویت حافظه به امیرالمؤمنین(علیه السلام) تعلیم داد بخوان:
سُبْحَانَ مَنْ لَایعْتَدِی عَلی أَهْلِ مَمْلَکتِهِ، سُبْحانَ مَنْ لَایأْخُذُ أَهْلَ الْأَرْضِ بِأَلْوانِ الْعَذَابِ، سُبْحانَ الرَّؤُوُفِ الرَّحِیمِ. اللّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِی قَلْبِی نُوراً وَ بَصَرَاً وَ فَهْماً وَ عِلْماً، إِنَّک عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.
در «مصباح» کفعمی آمده: بعد از نمازها «سه مرتبه» بگو:
أُعِیذُ نَفْسِی وَ دِینِی وَأَهْلِی وَمَالِی وَ وَلَدِی وَ إِخْوانِی فِی دِینِی، وَمَا رَزَقَنِی رَبِّی، وَخَواتیِمَ عَمَلِی، وَمَنْ یعْنِینِی أَمْرُهُ، بِاللّهِ الْوَاحِدِ الْأَحَدِ الصَّمَدِ الَّذِی لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یکنْ لَهُ کفُواً أَحَدٌ، وَبِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ، وَمِنْ شرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ، وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فی الْعُقَدِ، وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ، وَبِرَبِّ النَّاسِ، مَلِک النَّاسِ، إِلهِ النَّاسِ، مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخَنَّاسِ الَّذِی یوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ.
از دست نوشته شیخ شهید نقل است: که حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) فرمود: هرکه می خواهد خداوند در قیامت اعمال زشتش را بر او عرضه نکند و پرونده گناهانش را نگشاید، باید این دعا را بعد از هر نماز بخواند:
اللّهُمَّ إِنَّ مَغْفِرَتَک أَرْجَی مِنْ عَمَلِی، وَ إِنَّ رَحْمَتَک أَوْسَعُ مِنْ ذَنْبِی، اللّهُمَّ إِنْ کانَ ذَنْبِی عِنْدَک عَظِیماً، فعَفْوُک أَعْظَمُ مِنْ ذَنْبِی، اللّهُمَّ إِنْ لَمْ أَکنْ أَهْلاً أَنْ أَبْلُغَ رَحْمَتَک، فَرَحْمَتُک أَهْلٌ أَنْ تَبْلُغَنِی وَتَسَعَنِی، لِأَنَّهَا وَسِعَتْ کلَّ شَیءٍ، بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
از ابن بابویه روایت شده است: که فرمود: چون از تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فارغ شدی بگو:
اللّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ، وَمِنْک السَّلَامُ، وَلَک السَّلَامُ، وَ إِلَیک یعُودُ السَّلَامُ، سُبْحَانَ رَبِّک رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یصِفُونَ، وَسَلَامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ. السَّلَامُ عَلَیک أَیهَا النَّبِی وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَی الْأَئِمَّةِ الْهَادِینَ الْمَهْدِیینَ، السَّلَامُ عَلی جَمِیعِ أَنْبِیاءِ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَمَلَائِکتِهِ، السَّلامُ عَلَینا وَعَلَی عِبادِ اللّهِ الصَّالِحِینَ؛
السَّلامُ عَلَی عَلِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَی الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ سَیدَی شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَجْمَعِینَ، السَّلَامُ عَلَی عَلِی بْنِ الْحُسَینِ زَینِ الْعَابِدِینَ، السَّلامُ عَلی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی باقِرِ عِلْمِ النَّبِیینَ، السَّلامُ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ، السَّلامُ عَلَی مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ الْکاظِمِ، السَّلامُ عَلی عَلِی بْنِ مُوسَی الرِّضَا، السَّلامُ عَلی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الْجَوادِ، السَّلامُ عَلی عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْهادِی، السَّلامُ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الزَّکی الْعَسْکرِی، السَّلامُ عَلَی الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ الْقائِمِ الْمَهْدِی، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ.
آنگاه هر حاجت که داری از خدا بخواه.
شیخ کفعمی فرموده: پس از هر نمازی می گویی:
رَضِیتُ بِاللّهِ رَبّاً، وَبِالْإِسْلامِ دِیناً، وَبِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ نَبِیاً، وَبِعَلِی إِمَاماً، وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ عَلِی وَ مُحَمَّدٍ وَجَعْفَرٍ وَ مُوسی وَعَلِی وَمُحَمَّدٍ وَ عَلِی وَ الْحَسَنِ وَ الْخَلَفِ الصَّالِحِ عَلَیهِمُ السَّلامُ، أَئِمَّةً وَسَادَةً وَقادَةً، بِهِمْ أَتَوَلَّی، وَمِنْ أَعْدائِهِمْ أَتَبَرَّأُ.
پس «سه مرتبه» بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک الْعَفْوَ وَ الْعافِیةَ وَ الْمُعافاةَ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ.
مفاتیح الجنان : تعقیبات مختصه
تعقیب نماز مغرب
بعد از تسبیح حضرت زهرا(علیها السلام) می گویی:
«إِنَّ اللّهَ وَمَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی، یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً»، اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِی، وَعَلی ذُرِّیتِهِ وَعَلی أَهْلِ بَیتِهِ.
پس «هفت مرتبه» بگو:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیمِ، وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
و «سه مرتبه» بگو:
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی یفْعَلُ مَا یشَاءُ، وَ لا یفْعَلُ مَا یشَاءُ غَیرُهُ.
پس می گویی:
سُبْحَانَک لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی کلَّهَا جَمِیعاً، فَإِنَّهُ لا یغْفِرُ الذُّنُوبَ کلَّهَا جَمِیعاً إِلّا أَنْتَ.
سپس نافله مغرب را به جا می آوری که دو نماز دو رکعتی است و بین آن دو نماز سخن مگو.
شیخ فرموده: روایت شده که در رکعت اول سوره «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ» و در رکعت دوم سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» خوانده شود و در دو رکعت دیگر هر سوره ای را که بخواهد.
و روایت شده: که امام هادی (علیه السّلام) در رکعت سوم [از آن چهار رکعت نماز نافله] سوره «حمد» و «آیات اول سوره حدید» تا «وَ هُوَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» و در رکعت چهارم «حمد» و «آیات آخر سوره حشر» از «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرآنَ» تا پایان سوره را می خواند.
و مستحب است در سجده آخر نافله ها در هر شب و به ویژه در شب جمعه، «هفت مرتبه» خوانده شود:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِوَجْهِک الْکرِیمِ، وَاسْمِک الْعَظِیمِ، وَمُلْکک الْقَدِیمِ، أَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَأَنْ تَغْفِرَ لِی ذَنْبِی الْعَظِیمَ، إِنَّهُ لَایغْفِرُ الْعَظِیمَ إِلّا الْعَظِیمُ.
و چون نافله را به پایان رساندی، هرچه می خواهی تعقیب بخوان و سپس «ده مرتبه» بگو:
مَا شَاءَ اللّهُ، لا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ، أَسْتَغْفِرُ اللّهَ.
آنگاه بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مُوجِبَاتِ رَحْمَتِک، وَعَزائِمَ مَغْفِرَتِک، وَالنَّجاةَ مِنَ النَّارِ، وَ مِنْ کلِّ بَلِیةٍ، وَالْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ، وَالرِّضْوانِ [الرِّضْوانَ ] فِی دارِ السَّلامِ، وَجِوَارِ نَبِیک مُحَمَّدٍ عَلَیهِ وَآلِهِ السَّلامُ، اللّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْک، لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُک وَأَتُوبُ إِلَیک.
و بین نماز مغرب و عشاء، نماز «غفیله» را می خوانی که دو رکعت است؛
در رکعت اول بعد از «حمد» می خوانی:
«وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ فَنادی فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظّالِمِینَ، فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ.»
و در رکعت دوم پس از «حمد» می خوانی:
«وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیبِ لا یعْلَمُها إِلاّ هُوَ وَ یعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّ یعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فِی کتابٍ مُبِینٍ.»
پس دست ها را به حالت قنوت بلند کن و بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِمَفَاتِحِ الْغَیبِ، الَّتِی لا یعْلَمُهَا إِلّا أَنْتَ، أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کذَا وَ کذَا (و به جای کَذَا وَ کَذَا حاجت خویش را بیان می کنی)
و سپس بگو:
اللّهُمَّ أَنْتَ وَلِی نِعْمَتِی، وَ الْقَادِرُ عَلَی طَلِبَتِی، تَعْلَمُ حَاجَتِی، فَأَسْأَلُک بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمُ السَّلامُ، لَمَّا قَضَیتَهَا لِی.
و حاجت خود را درخواست کن زیرا روایت شده: هرکه این نماز را بخواند و حاجت خود را بخواهد، آنچه را درخواست کند حق تعالی به او عطا فرماید.
مفاتیح الجنان : تعقیبات مختصه
تعقیب نماز عشاء
 اللّهُمَّ إِنَّهُ لَیسَ لِی عِلْمٌ بِمَوْضِعِ رِزْقِی، وَإِنَّما أَطْلُبُهُ بِخَطَراتٍ تَخْطُرُ عَلَی قَلْبِی، فَأَجُولُ فِی طَلَبِهِ الْبُلْدانَ، فَأَنَا فِیما أَنَا طالِبٌ کالْحَیرانِ، لَاأَدْرِی أَفِی سَهْلٍ هُوَ أَمْ فِی جَبَلٍ، أَمْ فِی أَرْضٍ أَمْ فِی سَماءٍ، أَمْ فِی بَرٍّ أَمْ فِی بَحْرٍ، وَعَلَی یدَی مَنْ، وَمِنْ قِبَلِ مَنْ، وَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ عِلْمَهُ عِنْدَک، وَأَسْبابَهُ بِیدِک، وَ أَنْتَ الَّذِی تَقْسِمُهُ بِلُطْفِک، وَتُسَبِّبُهُ بِرَحْمَتِک، اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَاجْعَلْ یا رَبِّ رِزْقَک لِی وَاسِعاً، وَمَطْلَبَهُ سَهْلاً، وَمَأْخَذَهُ قَرِیباً، وَلَا تُعَنِّنِی بِطَلبِ مَا لَمْ تُقَدِّرْ لِی فِیهِ رِزْقاً، فَإِنَّک غَنِی عَنْ عَذَابِی وَ أَنَا فَقِیرٌ إِلَی رَحْمَتِک، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَجُدْ عَلَی عَبْدِک بِفَضْلِک، إِنَّک ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ.
مؤلف گوید: این دعا از دعاهای طلب روزی است.
و نیز مستحب است در تعقیبات نماز عشاء «هفت مرتبه» سوره «قدر» خوانده شود.
و نیز در «نماز وتیره» که دو رکعت نافلۀنشسته بعد از نماز عشاءست، صد آیه از قرآن قرائت شود و مستحب است نمازگزار به جای صد آیه، سوره «اذا وقعت الواقعه» را در یک رکعت و سوره «قل هو اللّه» را در رکعت دیگر بخواند.
مفاتیح الجنان : دعاهاى ایام هفته
دعای روز جمعه
 بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، الْحَمْدُ لِلّهِ الأَوَّلِ قَبْلَ الْإِنْشاءِ وَالْإِحْیاءِ، وَالْآخِرِ بَعْدَ فَنَاءِ الأَشْیاءِ، الْعَلِیمِ الَّذِی لَاینْسی مَنْ ذَکرَهُ، وَلَا ینْقُصُ مَنْ شَکرَهُ، وَلَا یخِیبُ مَنْ دَعَاهُ، وَلَا یقْطَعُ رَجَاءَ مَنْ رَجَاهُ. اللّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُک وَکفی بِک شَهِیداً، وَأُشْهِدُ جَمِیعَ مَلائِکتِک وَسُکانَ سَمواتِک وَحَمَلَةِ عَرْشِک، وَمَنْ بَعَثْتَ مِنْ أَنْبِیائِک وَ رُسُلِک، وَأَنْشَأْتَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِک، أَنِّی أَشْهَدُ أَنَّک أَنْتَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ؛
وَحْدَک لَا شَرِیک لَک وَ لَا عَدِیلَ، وَلَا خُلْفَ لِقَوْلِک وَلَا تَبْدِیلَ، وَأَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ عَبْدُک وَرَسُولُک، أَدَّی مَا حَمَّلْتَهُ إِلَی الْعِبَادِ، وَجَاهَدَ فِی اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ حَقَّ الْجِهَادِ، وَأَنَّهُ بَشَّرَ بِمَا هُوَ حَقٌّ مِنَ الثَّوَابِ، وَأَنْذَرَ بِمَا هُوَ صِدْقٌ مِنَ الْعِقَابِ، اللّهُمَّ ثَبِّتْنِی عَلی دِینِک مَا أَحْییتَنِی؛
وَلَا تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنِی، وَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً إِنَّک أَنْتَ الْوَهَّابُ. صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِ مُحَمَّدٍ، وَاجْعَلْنِی مِنْ أَتْباعِهِ وَشِیعَتِهِ، وَاحْشُرْ نِی فِی زُمْرَتِهِ، وَوَفِّقْنِی لِأَدَاءِ فَرْضِ الْجُمُعَاتِ، وَمَا أَوْجَبْتَ عَلَی فِیها مِنَ الطَّاعَاتِ، وَقَسَمْتَ لِأَهْلِهَا مِنَ الْعَطَاءِ فِی یوْمِ الْجَزَاءِ، إِنَّک أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال شب و روز جمعه
اعمال و دعاهای شب جمعه
 برای شب جمعه اعمال بسیاری است که ما در اینجا تنها به ذکر چند عمل بسنده می کنیم.
اوّل:
بسیار گفتن «سُبْحَانَ اللّهِ، وَاللّهُ أَکْبَرُ، وَلَا إِلهَ إِلّا اللّهُ» و زیاد صلوات فرستادن. روایت شده است: که جمعه، شبش تابناک و روزش بس روشن است، پس ذکر «سُبْحانَ اللّهِ وَ اللّهُ أَکْبَرُ وَ لا إِلهَ إِلّا اللّهُ» گفته و بر محمّد و آل محمّد بسیار صلوات فرستید؛ و در روایت دیگر آمده: که کمترین صلوات در این شب، «صد مرتبه» است و هرچه بیشتر باشد بهتر است.
و از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است: که صلوات بر محمّد و آل محمّد در شب جمعه با هزار کار نیک برابر است و هزار گناه را پاک می کند و مقام انسان را هزار درجه بالا می برد و مستحب است که پس از نماز عصر پنجشنبه تا آخر روز جمعه بر محمّد و آل محمّد (صلوات الله علیهم اجمعین) بسیار صلوات فرستند؛ و با سند صحیح از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است: که به هنگام عصر روز پنجشنبه فرشتگان از آسمان با قلم های طلا و صحیفه های نقره فرود می آیند و در عصر پنجشنبه و شب و روز جمعه تا هنگام غروب خورشید جز صلوات بر محمّد و خاندان آن حضرت چیزی ننویسند؛ و شیخ طوسی فرموده است: در روز پنجشنبه فرستادن هزار صلوات بر محمّد و آل محمّد مستحب است؛ و در آن بگوید:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ، وَأَهْلِک عَدُوَّهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ مِنَ الأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ.
و گفتن این صلوات «صد مرتبه» از بعد از عصر پنجشنبه تا آخر روز جمعه فضیلت بسیار دارد. و نیز شیخ فرموده: مستحب است در آخر روز پنجشنبه به این صورت استغفار کنند:
أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذِی لا إِلهَ إِلّا هُوَ الْحَی الْقَیومُ، وَأَتُوبُ إِلَیهِ، تَوْبَةَ عَبْدٍ خاضِعٍ مِسْکینٍ مُسْتَکینٍ، لَایسْتَطِیعُ لِنَفْسِهِ صَرْفاً وَلَا عَدْلاً وَلَا نَفْعاً وَلَا ضَرّاً وَلَا حَیاةً وَلَا مَوْتاً وَلَا نُشُوراً، وَصَلَّی اللّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَعِتْرَتِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ الْأَخْیارِ الأَبْرارِ وَسَلَّمَ تَسْلِیماً.
دوّم:
آنکه در شب های جمعه این سوره ها را بخواند که برای هریک فایده ها و ثواب های بسیار روایت شده: «بنی اسرائیل [اسراء]، کهف، سه طس [ شعراء و نمل و قصص]، سجده، یس، ص، احقاف، واقعه، حم سجده، حم دخان، طور، اقتربت، جمعه» و اگر فرصت نشد همه را تلاوت کند، «واقعه» و سوره های پیش از آن را انتخاب کند، زیرا از امام صادق (علیه السلام) روایت شده:
هرکه در هر شب جمعه سوره «اسراء» را بخواند، نمی میرد تا خدمت حضرت قائم (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) رسد و از اصحاب آن حضرت گردد و هرکه در هر شب جمعه سوره «کهف» را بخواند، نمی میرد مگر شهید و خداوند او را در قیامت با شهیدان محشور می کند و در قیامت همراه ایشان نگاهش می دارد؛
و هرکه در شب جمعه سوره های «شعراء» و «نمل» و «قصص» را تلاوت کند، از دوستان خدا شده و در امان و حمایت حق تعالی قرار می گیرد و نیز در دنیا دچار تهیدستی و تنگدستی نمی شود و خدا در آن جهان چندان از بهشت به او عطا کند که خشنود شود و بلکه افزون بر خشنودی اش بر او جود و بخشش نماید و صد زن زیبا چشم از زنان دلربای بهشت را به همسری او درآورد؛ و هرکه در شب جمعه سوره «سجده» را بخواند خدا در قیامت نامه اعمالش را به دست راست او دهد و در حسابرسی اعمال بر او آسان گیرد و از دوستان محمّد و خاندان او باشد.
و به سند معتبر از امام باقر(علیه السلام) روایت شده: هرکس هر شب جمعه سوره «ص» را قرائت کند، از خیر این جهان و جهان دیگر آن اندازه به او ببخشند که جز به پیامبری مرسل یا فرشته ای مقرّب نبخشیده اند و او را با هرکس از اهل خانه اش که بخواهد وارد بهشت کنند، حتی خدمتکاری که به او خدمت کرده باشد، هرچند از خانواده او به حساب نیاید و در حدّ شفاعت او نباشد؛
و از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: هرکه در شب جمعه یا روز جمعه سوره «اَحقاف» را بخواند، در دنیا دچار بیم و هراس نشود و در روز قیامت از وحشت و ترس در امان باشد و هرکه در شب جمعه سوره «واقِعَه» را بخواند، خدا او را دوست بدارد و او را محبوب تمام مردم کند و در دنیا دچار بدحالی و تنگدستی نشود و آفتی از آفات دنیا به او نرسد و از دوستان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) باشد و این سوره ویژه امیرالمؤمنین(علیه السلام) است؛
و روایت شده: هرکه سوره «جُمعه» را در هر شب جمعه تلاوت کند کفّاره اعمال او از این جمعه تا جمعه دیگر خواهد بود؛ و نیز همین فضیلت برای کسی که در هر شب جمعه و بعدازظهر و عصر جمعه سوره «کهف» را بخواند وارد شده است.
سوّم:
و بدان که برای شب جمعه نمازهای بسیاری وارد شده است.
اوّل: نماز «حضرت امیرالمؤمنین»(علیه السلام).
دوّم: دو رکعت نماز که در هر رکعت «حَمد» و «پانزده مرتبه» سوره «زلزال».
در روایت است: هرکه این نماز را بجا آورد، خداوند او را از عذاب قبر و هول وهراس قیامت ایمنی دهد.
سوّم: آنکه در شب جمعه در رکعت اوّل نماز مغرب و رکعت اوّل نماز عشاء سوره «جُمعه» و در رکعت دوّم نماز مغرب سوره «توحید» و در رکعت دوم عشا، سوره «اعلی» را بخواند.
چهارم:
خواندن شعر را در شب جمعه ترک کند، زیرا در حدیث صحیح از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: برای شخص روزه دار و شخص مُحرِم و نیز در حرم خدا و در روز جمعه و در شب آن خواندن شعر مکروه است؛ راوی به حضرت عرض کرد: هرچند معنای آن شعر مطلب حقی باشد؟ فرمود: هرچند شعر به حق باشد.
و در حدیث معتبر از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: رسول خدا فرمود: هرکه در شب یا روز جمعه یک شعر بخواند، در آن شب و روز بهره ای از ثواب به غیر آن نداشته باشد. و بر اساس روایت معتبر دیگر، در آن شب و روز نمازش مورد قبول واقع نشود.
[از آنجاکه شعر و خواندن آن مورد علاقه مرد و زن، پیر و جوان، عالم و عامی و خلاصه تمام مردم است، شاید اصرار روایات بر ترک خواندن شعر در شب و روز جمعه به خاطر این باشد که اهل ایمان از قرائت قرآن و دعا و مستحبات شب و روز جمعه باز نمانند و ثواب های عظیم و بهره های فراوان الهی را از دست ندهند. مترجم].
پنجم:
در حق مؤمنین بسیار دعا کند، چنان که حضرت زهرا(سلام الله علیها) بسیار دعا می کرد؛ و روایت شده اگر برای ده نفر از برادران مؤمن که از دنیا رفته باشند درخواست آمرزش کند، بهشت بر او واجب می شود.
ششم:
دعاهای مخصوص شب جمعه را بخواند که آن دعاها بسیار است و ما به ذکر برخی از آن ها بسنده می کنیم. به سند صحیح از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: هرکس در شب جمعه در سجدۀآخر نافله شب این دعا را «هفت بار» بخواند، هنگامی که از آن فارغ شود آمرزیده شده باشد و اگر در هر شب این دعا را در سجده آخر نافله شب بخواند، بهتر است. و آن دعا این است:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِوَجْهِک الْکرِیمِ وَاسْمِک الْعَظِیمِ، أَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ تَغْفِرَ لِی ذَنْبِی الْعَظِیمَ.
از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) روایت شده: هرکس در شب یا روز جمعه این دعا را «هفت بار» بخواند، اگر در آن شب یا در آن روز از دنیا برود وارد بهشت می شود و آن دعا این است:
اللّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، خَلَقْتَنِی وَأَنَا عَبْدُک وَابْنُ أَمَتِک، وَفِی قَبْضَتِک وَناصِیتِی بِیدِک، أَمْسَیتُ عَلَی عَهْدِک وَ وَعْدِک مَا اسْتَطَعْتُ، أَعُوذُ بِرِضاک مِنْ شَرِّ مَا صَنَعْتُ، أَبُوءُ بِنِعْمَتِک، وَأَبُوءُ بِذَنْبِی، فَاغْفِرْ لِی ذُنُوبِی إِنَّهُ لَایغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلّا أَنْتَ.
شیخ طوسی و سیّد کفعمی و سیّد ابن باقی (رحمهم اللّه) فرموده اند: در شب و روز جمعه و شب و روز عرفه مستحب است دعای «اَللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّأَ. . . » خوانده شود؛ ما آن را از کتاب «مصباح شیخ» نقل می کنیم و آن دعا این است:
اللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّأَ وَ تَهَیأَ وَأَعَدَّ وَاسْتَعَدَّ لِوِفَادَةٍ إِلَی مَخْلُوقٍ رَجَاءَ رِفْدِهِ وَ طَلَبَ نائِلِهِ وَجائِزَتِهِ، فَإِلَیک یا رَبِّ تَعْبِیتِی وَاسْتِعْدادِی رَجَاءَ عَفْوِک وَطَلَبَ نائِلِک وَجَائِزَتِک، فَلَا تُخَیبْ دُعَائِی یا مَنْ لَایخِیبُ عَلَیهِ سائِلٌ وَلَا ینْقُصُهُ نائِلٌ، فَإِنِّی لَمْ آتِک ثِقَةً بِعَمَلٍ صَالِحٍ عَمِلْتُهُ، وَلَا لِوَفادَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ، أَتَیتُک مُقِرّاً عَلَی نَفْسِی بِالْإِساءَةِ وَالظُّلْمِ، مُعْتَرِفاً بِأَنْ لَاحُجَّةَ لِی وَلَا عُذْرَ؛
أَتَیتُک أَرْجُو عَظِیمَ عَفْوِک الَّذِی عَفَوْتَ بِهِ عَنِ الْخاطِئِینَ، فَلَمْ یمْنَعْک طُولُ عُکوفِهِمْ عَلی عَظِیمِ الْجُرْمِ أَنْ عُدْتَ عَلَیهِمْ بِالرَّحْمَةِ، فَیا مَنْ رَحْمَتُهُ واسِعَةٌ، وَ عَفْوُهُ عَظِیمٌ، یا عَظِیمُ یا عَظِیمُ یا عَظِیمُ، لَایرُدُّ غَضَبَک إِلّا حِلْمُک، وَلَا ینْجِی مِنْ سَخَطِک إِلّا التَّضَرُّعُ إِلَیک، فَهَبْ لِی یا إِلهِی فَرَجاً بِالْقُدْرَةِ الَّتِی تُحْیی بِهَا مَیتَ الْبِلَادِ؛
وَلَا تُهْلِکنِی غَمّاً حَتَّی تَستَجِیبَ لِی، وَتُعَرِّفَنِی الْإِجابَةَ فِی دُعَائِی، وَأَذِقْنِی طَعْمَ الْعَافِیةِ إِلَی مُنْتَهی أَجَلِی، وَلَا تُشْمِتْ بِی عَدُوِّی، وَلَا تُسَلِّطْهُ عَلَی، وَلَا تُمَکنْهُ مِنْ عُنُقِی، اللّهُمَّ إِنْ وَضَعْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یرْفَعُنِی وَ إِنْ رَفَعْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یضَعُنِی وَ إِنْ أَهْلَکتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یعْرِضُ لَک فِی عَبْدِک أَوْ یسْأَلُک عَنْ أَمْرِهِ؛
وَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَیسَ فِی حُکمِک ظُلْمٌ، وَلَا فِی نَقِمَتِک عَجَلَةٌ، وَ إِنَّمَا یعْجَلُ مَنْ یخَافُ الْفَوْتَ، وَ إِنَّمَا یحْتاجُ إِلَی الظُّلْمِ الضَّعِیفُ، وَقَدْ تَعالَیتَ یا إِلهِی عَنْ ذلِک عُلُوّاً کبِیراً.
اللّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک فَأَعِذْنِی، وَأَسْتَجِیرُ بِک فَأَجِرْنِی، وَأَسْتَرْزِقُک فَارْزُقْنِی، وَأَتَوَکلُ عَلَیک فَاکفِنِی، وَأَسْتَنْصِرُک عَلی عَدُوِّی فَانْصُرْنِی، وَأَسْتَعِینُ بِک فَأَعِنِّی، وَأَسْتَغْفِرُک یا إِلهِی فَاغْفِرْ لِی، آمِینَ آمِینَ آمِینَ.
هفتم:
دعای «کمیل» را بخواند که در فصل بعد خواهد آمد ان شاء الله. [کمیل بن زیاد نخعی، از اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که حضرت با پافشاری او دعای کمیل را انشاء و به او تعلیم فرمود.]
هشتم:
دعای «اَللّهُمَّ یا شاهِدَ کُلِّ نَجْوی» را که در شب عرفه هم خوانده می شود بخواند، این دعا نیز ان شاء الله تعالی خواهد آمد.
نهم:
«ده مرتبه» بگوید:
یا دائِمَ الْفَضْلِ عَلَی الْبَرِیةِ، یا بَاسِطَ الْیدَینِ بِالْعَطِیةِ، یا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِیةِ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ خَیرِ الْوَرَی سَجِیةً، وَاغْفِرْ لَنا یا ذَا الْعُلی فِی هَذِهِ الْعَشِیةِ.
این ذکر شریف در «شب عید فطر» نیز خوانده می شود.
دهم:
آنکه انار بخورد، چنانکه امام صادق(علیه السلام) در هر شب جمعه میل می فرمود و اگر هنگام خوابیدن بخورد، شاید بهتر باشد، چه آنکه روایت شده: هرکه وقت خوابیدن انار بخورد تا صبح در جان خود ایمن خواهد بود؛ و سزاوار است هرگاه انار بخورد، در زیر آن دستمالی بگستراند که هر دانه ای از آن بیفتد جمع کرده و پس از آن بخورد و بهتر است دیگری را در آن انار شریک نسازد.
شیخ جعفر بن احمد قمی در کتاب «عروس» از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است: هرکه مابین دو رکعت نافله و فریضه صبح «صد مرتبه» بگوید:
سُبْحَانَ رَبِّی الْعَظِیمِ وَبِحَمْدِهِ، أَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبِّی وَأَتُوبُ إِلَیهِ.
خدا در بهشت خانه ای برای او بنا کند.
و شیخ طوسی و سید ابن طاووس و دیگران این دعا را ذکر کرده و گفته اند: مستحب است در سحر شب جمعه این دعا خوانده شود:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَهَبْ لِی الْغَداةَ رِضَاک، وَأَسْکنْ قَلْبِی خَوْفَک، وَاقْطَعْهُ عَمَّنْ سِواک، حَتَّی لَاأَرْجُوَ وَلَا أَخافَ إِلّا إِیاک، اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَهَبْ لِی ثَباتَ الْیقِینِ، وَمَحْضَ الْإِخْلاصِ، وَشَرَفَ التَّوْحِیدِ، وَدَوَامَ الاسْتِقامَةِ، وَمَعْدِنَ الصَّبْرِ وَالرِّضَا بِالْقَضَاءِ وَالْقَدَرِ، یا قَاضِی حَوَائِجِ السَّائِلِینَ، یا مَنْ یعْلَمُ مَا فِی ضَمِیرِ الصَّامِتِینَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ؛ وَاسْتَجِبْ دُعَائِی، وَاغْفِرْ ذَنْبِی، وَأَوْسِعْ رِزْقِی، وَ اقْضِ حَوَائِجِی فِی نَفْسِی وَ إِخْوانِی فِی دِینِی وَأَهْلِی،
إِلهِی طُمُوحُ الْآمالِ قَدْ خابَتْ إِلّا لَدَیک، وَمَعَاکفُ الْهِمَمِ قَدْ تَعَطَّلَتْ إِلّا عَلَیک، وَمَذَاهِبُ الْعُقُولِ قَدْ سَمَتْ إِلّا إِلَیک، فَأَنْتَ الرَّجَاءُ وَ إِلَیک الْمُلْتَجَأُ، یا أَکرَمَ مَقْصُودٍ، وَأَجْوَدَ مَسْؤُولٍ، هَرَبْتُ إِلَیک بِنَفْسِی یا مَلْجَأَ الْهَارِبِینَ، بِأَثْقالِ الذُّنُوبِ أَحْمِلُهَا عَلَی ظَهْرِی؛ لَاأَجِدُ لِی إِلَیک شَافِعاً سِوی مَعْرِفَتِی بِأَنَّک أَقْرَبُ مَنْ رَجَاهُ الطَّالِبُونَ، وَأَمَّلَ مَا لَدَیهِ الرَّاغِبُونَ،
یا مَنْ فَتَقَ الْعُقُولَ بِمَعْرِفَتِهِ، وَأَطْلَقَ الْأَلْسُنَ بِحَمْدِهِ، وَجَعَلَ مَا امْتَنَّ بِهِ عَلَی عِبَادِهِ فِی کفَاءٍ لِتَأْدِیةِ حَقِّهِ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَلَا تَجْعَلْ لِلشَّیطَانِ عَلَی عَقْلِی سَبِیلاً، وَلَا لِلْباطِلِ عَلَی عَمَلِی دَلِیلاً.
و به هنگام طلوع صبح روز جمعه این دعا را بخواند:
أَصْبَحْتُ فِی ذِمَّةِ اللّهِ، وَذِمَّةِ مَلائِکتِهِ، وَذِمَمِ أَنْبِیائِهِ وَرُسُلِهِ عَلَیهِمُ السَّلامُ، وَذِمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، وَذِمَمِ الْأَوْصِیاءِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمُ السَّلامُ. آمَنْتُ بِسِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمُ السَّلامُ وَعَلَانِیتِهِمْ وَظَاهِرِهِمْ وَبَاطِنِهِمْ، وَأَشْهَدُ أَنَّهُمْ فِی عِلْمِ اللّهِ وَطَاعَتِهِ کمُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ.
روایت شده: هرکس پیش از نماز صبح روز جمعه «سه مرتبه» بگوید:
أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذِی لَاإِلهَ إِلّا هُوَ الْحَی الْقَیومُ وَأَتُوبُ إِلَیهِ.
گناهانش آمرزیده شود، هرچند از حباب نشسته بر دریا بیشتر باشد.
مفاتیح الجنان : نماز هر یک از حجج طاهره و نماز جعفر طیار
نماز حضرت رسول (ص)
سید ابن طاووس به سند معتبر از حضرت رضا(علیه السلام) روایت کرده: که از آن حضرت دربارۀنماز حضرت جعفر طیار(رحمة الله علیه) پرسیدند؛ حضرت فرمود: چرا به نماز حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) بی توجهی؟ شاید رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نماز جعفر را بجا نیاورده باشد و شاید جعفر نماز رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را نخوانده باشد.
پرسش کننده عرضه داشت: یابنَ رَسول الله! نماز پیامبر را به من بیاموز! حضرت فرمود: دو رکعت نماز می خوانی؛ در هر رکعت «یک مرتبه» سوره «حمد» و «پانزده مرتبه» سوره «اِنّا اَنزَلناهُ» و در رکوع و پس از سر برداشتن و در سجده اوّل و بعد از آن و در سجده دوّم و پس از آن در هر یک «پانزده بار» سوره «اِنّا اَنزَلناهُ» را می خوانی، آنگاه تشهّد خوانده و سلام می دهی.
چون نماز را به پایان بری بین تو و خداوند گناهی نمی ماند جز آنکه آمرزیده شود و هر حاجتی که از حق تعالی بخواهی روا خواهد شد و پس ازآن این دعا را می خوانی:
لَا إِلهَ إِلّا اللّهُ رَبُّنا وَرَبُّ آبائِنَا الْأَوَّلِینَ، لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ إِلهاً واحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ، لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ لَانَعْبُدُ إِلّا إِیاهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ، لَا إِلهَ إِلّا اللّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ، أَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَأَعَزَّ جُنْدَهُ، وَهَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ، اللّهُمَّ أَنْتَ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ فِیهِنَّ فَلَک الْحَمْدُ، وَأَنْتَ قَیامُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ فِیهِنَّ فَلَک الْحَمْدُ؛
وَأَنْتَ الْحَقُّ، وَ وَعْدُک الْحَقُّ، وَقَوْلُک حَقٌّ، وَ إِنْجَازُک حَقٌّ، وَالْجَنَّةُ حَقٌّ، وَالنَّارُ حَقٌّ، اللّهُمَّ لَک أَسْلَمْتُ، وَبِک آمَنْتُ، وَعَلَیک تَوَکلْتُ، وَبِک خَاصَمْتُ، وَ إِلَیک حَاکمْتُ، یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ اغْفِرْ لِی مَا قَدَّمْتُ وَأَخَّرْتُ، وَأَسْرَرْتُ وَأَعْلَنْتُ، أَنْتَ إِلهِی لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاغْفِرْ لِی وَارْحَمْنِی وَتُبْ عَلَی إِنَّک أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.
علاّمه مجلسی فرموده است: این نماز از نمازهای مشهور است و سنّی و شیعه آن را در کتاب های خود روایت کرده اند؛ و برخی این نماز را از نمازهای روز جمعه شمرده اند ولی از روایت این نکته به دست نمی آید و ظاهراً در دیگر روزها هم می توان آن را خواند.
مفاتیح الجنان : نماز هر یک از حجج طاهره و نماز جعفر طیار
نماز حضرت امیرالمؤمنین (ع)
 از جملۀآن نمازها [نمازهای روز جمعه] نماز امیرالمؤمنین (علیه السلام) است؛ شیخ و سید از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده اند: هرکه از شما نماز امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بخواند، از گناهان پاک شود مانند روزی که از مادر زاده شده و حاجاتش در پیشگاه حق برآورده شود.
این نماز چهار رکعت است: در هر رکعت یک بار سوره «حمد» و پنجاه بار «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» خوانده شود و چون از نماز فارغ شود این دعا را بخواند که تسبیح آن حضرت است:
سُبْحَانَ مَنْ لَاتَبِیدُ مَعالِمُهُ، سُبْحانَ مَنْ لَاتَنْقُصُ خَزائِنُهُ، سُبْحَانَ مَنْ لَا اضْمِحْلالَ لِفَخْرِهِ، سُبْحانَ مَنْ لَاینْفَدُ مَا عِنْدَهُ، سُبْحَانَ مَنْ لَاانْقِطَاعَ لِمُدَّتِهِ، سُبْحَانَ مَنْ لَایشَارِک أَحَداً فِی أَمْرِهِ، سُبْحانَ مَنْ لَا إِلهَ غَیرُهُ.
پس ازاین تسبیح، دعا کند و بگوید:
یا مَنْ عَفَا عَنِ السَّیئاتِ وَلَمْ یجازِ بِهَا ارْحَمْ عَبْدَک یا اللّهُ، نَفْسِی نَفْسِی أَنَا عَبْدُک یا سَیدَاهُ، أَنَا عَبْدُک بَینَ یدَیک أَیا رَبَّاهُ، إِلهِی بِکینُونَتِک یا أَمَلَاهُ، یا رَحْمَانَاهُ یا غِیاثَاهُ، عَبْدُک عَبْدُک لَاحِیلَةَ لَهُ یا مُنْتَهی رَغْبَتَاهُ، یا مُجْرِی الدَّمِ فِی عُرُوقِی، یا سَیدَاهُ یا مَالِکاهُ، أَیا هُوَ أَیا هُوَ، یا رَبَّاهُ، عَبْدُک عَبْدُک لَا حِیلَةَ لِی وَلَا غِنی بِی عَنْ نَفْسِی، وَلَا أَسْتَطِیعُ لَهَا ضَرّاً وَلَا نَفْعاً، وَلَا أَجِدُ مَنْ أُصَانِعُهُ، تَقَطَّعَتْ أَسْبَابُ الْخَدَائِعِ عَنِّی، وَ اضْمَحَلَّ کلُّ مَظْنُونٍ عَنِّی، أَفْرَدَنِی الدَّهْرُ إِلَیک فَقُمْتُ بَینَ یدَیک هذَا الْمَقامَ، یا إِلهِی بِعِلْمِک کانَ هذَا کلُّهُ فَکیفَ أَنْتَ صَانِعٌ بِی؟ وَلَیتَ شِعْرِی کیفَ تَقُولُ لِدُعَائِی؟ أَتَقُولُ نَعَمْ أَمْ تَقُولُ لَا؟
فَإنْ قُلْتَ: لَا، فَیا وَیلِی یا وَیلِی یا وَیلِی، یا عَوْلِی یا عَوْلِی یا عَوْلِی، یا شِقْوَتِی یا شِقْوَتِی یا شِقْوَتِی، یا ذُلِّی یا ذُلِّی یا ذُلِّی، إِلَی مَنْ؟ وَمِمَّنْ؟ أَوْ عِنْدَ مَنْ؟ أَوْ کیفَ؟ أَوْ مَاذَا؟ أَوْ إِلی أَی شَیءٍ أَلْجَأُ؟ وَمَنْ أَرْجُو؟ وَمَنْ یجُودُ عَلَی بِفَضْلِهِ حِینَ تَرْفُضُنِی یا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ؟ وَ إِنْ قُلْتَ نَعَمْ، کمَا هُوَ الظَّنُّ بِک، وَالرَّجَاءُ لَک، فَطُوبَی لِی أَنَا السَّعِیدُ وَ أَنَا الْمَسْعُودُ، فَطُوبَی لِی وَأَنَا الْمَرْحُومُ؛
یا مُتَرَحِّمُ یا مُتَرَئِّفُ یا مُتَعَطِّفُ یا مُتَجَبِّرُ یا مُتَمَلِّک یا مُقْسِطُ، لَا عَمَلَ لِی أَبْلُغُ بِهِ نَجَاحَ حَاجَتِی، أَسْأَلُک بِاسْمِک الَّذِی جَعَلْتَهُ فِی مَکنُونِ غَیبِک وَاسْتَقَرَّ عِنْدَک فَلَا یخْرُجُ مِنْک إِلَی شَیءٍ سِوَاک، أَسْأَلُک بِهِ وَبِک وَبِهِ فَإنَّهُ أَجَلُّ وَأَشْرَفُ أَسْمائِک، لَاشَیءَ لِی غَیرُ هذَا وَلَا أَحَدَ أَعْوَدُ عَلَی مِنْک، یا کینُونُ یا مُکوِّنُ، یا مَنْ عَرَّفَنِی نَفْسَهُ، یا مَنْ أَمَرَنِی بِطَاعَتِهِ، یا مَنْ نَهَانِی عَنْ مَعْصِیتِهِ، وَ یا مَدْعُوُّ یا مَسْؤُولُ، یا مَطْلُوباً إِلَیهِ رَفَضْتُ وَصِیتَک الَّتِی أَوْصَیتَنِی وَلَمْ أُطِعْک، وَلَوْ أَطَعْتُک فِیما أَمَرْتَنِی لَکفَیتَنِی مَا قُمْتُ إِلَیک فِیهِ، وَأَنَا مَعَ مَعْصِیتِی لَک راجٍ فَلَا تَحُلْ بَینِی وَبَینَ مَا رَجَوْتُ؛
یا مُتَرَحِّماً لِی أَعِذْنِی مِنْ بَینِ یدَی وَمِنْ خَلْفِی وَمِنْ فَوْقِی وَمِنْ تَحْتِی، وَمِنْ کلِّ جِهَاتِ الْإِحَاطَةِ بِی. اللّهُمَّ بِمُحَمَّدٍ سَیدِی، وَبِعَلِی وَ لِیی، وَبِالْأَئِمَّةِ الرَّاشِدِینَ عَلَیهِمُ السَّلامُ اجْعَلْ عَلَینا صَلَواتِک وَرَأْفَتَک وَرَحْمَتَک، وَأَوْسِعْ عَلَینَا مِنْ رِزْقِک، وَاقْضِ عَنَّا الدَّینَ وَجَمِیعَ حَوَائِجِنا یا اللّهُ یا اللّهُ یا اللّهُ، إِنَّک عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.
پس ازآن، حضرت فرمود: هرکه این نماز را بجا آورد و این دعا را بخواند، چون از آن فارغ شود، بین او و خداوند گناهی نماند جز آنکه آمرزیده شود.
نویسنده گوید: احادیث بسیاری در فضیلت خواندن این چهار رکعت نماز، در شب و روز جمعه وارد شده است و اگر پس از نماز بگوید:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی النَّبِی الْعَرَبِی وَآلِهِ.
در حدیث آمده است: که گناهان گذشته و آینده او آمرزیده شود و مانند کسی شود که «دوازده مرتبه» قرآن را ختم کرده باشد و حق تعالی گرسنگی و تشنگی قیامت را از او بردارد.
مفاتیح الجنان : نماز هر یک از حجج طاهره و نماز جعفر طیار
نماز حضرت فاطمه (س)
 روایت شده: حضرت فاطمه(سلام الله علیها) دو رکعت نماز می خواند که جبرئیل به ایشان آموخته بود.
آن حضرت در رکعت اوّل پس از سوره «حمد» «صد مرتبه» سوره «قَدر» و در رکعت دوّم بعد از سوره «حمد» «صد مرتبه» سوره «توحید» را می خواند و چون سلام می داد این دعا را می خواند:
سُبْحَانَ ذِی الْعِزِّ الشَّامِخِ الْمُنِیفِ، سُبْحَانَ ذِی الْجَلاَلِ الْباذِخِ الْعَظِیمِ، سُبْحَانَ ذِی الْمُلْک الْفَاخِرِ الْقَدِیمِ، سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْبَهْجَةَ وَالْجَمَالَ، سُبْحَانَ مَنْ تَرَدّی بِالنُّورِ وَالْوَقَارِ، سُبْحَانَ مَنْ یرَی أَثَرَ النَّمْلِ فِی الصَّفَا، سُبْحَانَ مَنْ یرَی وَقْعَ الطَّیرِ فِی الْهَوَاءِ، سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَکذَا لَاهَکذَا غَیرُهُ.
سید ابن طاووس فرموده: در روایت دیگری وارد شده که پس از این نماز «تسبیح مشهور حضرت زهرا» (سلام الله علیها) را که پس از هر نماز خوانده می شود، بخوانند و پس از آن «صد مرتبه» صلوات بر محمّد و خاندان او فرستند؛
و شیخ در کتاب «مصباح المتهجّدین» فرموده: نماز حضرت فاطمه(سلام الله علیها) دو رکعت است: در رکعت اوّل سوره «حمد» و «صد مرتبه» سوره «قَدر» و در رکعت دوّم سوره «حمد» و «صد مرتبه» سوره «توحید» خوانده شود و چون سلام داده شد، «تسبیح حضرت زهرا»(سلام الله علیها) را بخوانند، آنگاه دعای «سُبحان ذِی العِزِّ الشّامِخِ» [که در بالا آمد] را تا آخر قرائت کنند؛
و شیخ فرموده است: کسی که این نماز را بجا می آورد، چون از تسبیح فارغ شود زانوها و دستان خود را تا آرنج برهنه نماید و همه مواضع سجود خود را بدون مانع و حائل به زمین بچسباند و از خدا حاجت بخواهد و به هر کیفیتی که دوست دارد دعا کند و در همان حال سجده بگوید:
یا مَنْ لَیسَ غَیرَهُ رَبٌّ یدْعی، یا مَنْ لَیسَ فَوْقَهُ إِلهٌ یخْشَی، یا مَنْ لَیسَ دُونَهُ مَلِک یتَّقَی، یا مَنْ لَیسَ لَهُ وَزِیرٌ یؤْتَی، یا مَنْ لَیسَ لَهُ حَاجِبٌ یرْشَی، یا مَنْ لَیسَ لَهُ بَوَّابٌ یغْشَی، یا مَنْ لَایزْدَادُ عَلَی کثْرَةِ السُّؤالِ إِلّا کرَماً وَجُوداً، وَعَلَی کثْرَةِ الذُّنُوبِ إِلّا عَفْواً وَصَفْحاً، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بِی کذَا وَکذَا.
و به جای «کذا و کذا» حاجات خویش را از خدا بخواهد.