عبارات مورد جستجو در ۶۶۱۷ گوهر پیدا شد:
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸
از عمر عزیز رفته افزون از شصت
گاهی در کار و گه به کوتاهی دست
گه سخرهٔ مستی و گهی هشیاری
امروز نشسته ام نه هشیار، نه مست
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷
این کوچهٔ عمر، وحشت افزا راهی ست
حیرت زده است هرکجا آگاهی ست
بازیگر روزگار را معرکه هاست
میدان جهان، طرفه تماشا گاهی ست
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹
افسوس که درد عشق و درمان هم نیست
داغ دل گرم و مهر جانان هم نیست
خون در طلب نعمت الوان نخورم
تنها نه که نان نمانده، دندان هم نیست
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳
داغم به دل از دو گوهر نایاب است
کز وی جگرم کباب و دل در تاب است
می گویم اگر تاب شنیدن داری
فقدان شباب و فرقت احباب است
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
دوران به نشاط و غم صلایی زد و رفت
بلبل ز سر شاخ، نوایی زد و رفت
گل نیز شکرخند به جایی زد و رفت
آمد رگ ابر، هایهایی زد و رفت
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۱
گر خاک شوی، در ره دلدار خوش است
ور نازکشی، ناز خریدار خوش است
در خواری عشق، خودفروشیست، هنر
افسانهٔ ما بر سر بازار خوش است
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۳
اندوه جهان و شادمانی همه هیچ
سرمایهٔ روزگارِ فانی همه هیچ
یاد این سخن از تجربه کاران دارم
غیر از غم یار جاودانی همه هیچ
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۵
در دهر دنی که هست شیرینش تلخ
یک دم نزدیم خوش نه در شام و نه بلخ
قدّم چو هلال شد ز بار مه و سال
تا چند بریم غره را باز به سلخ؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۶
با تنگدلی حوصلهٔ ماست فراخ
در دیدهٔ ما یکی بود گلخن و کاخ
ما سینه زنیم بر در و بام قفس
چندان که پرد مرغ چمن شاخ به شاخ
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۴
گردد چو خراب تن، چه غم؟ جان باشد
ویران چو شود حباب، عمّان باشد
داد و ستد عشق زیانش سود است
گر جان برود چه باک؟ جانان باشد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۱
ای سوخته جان سپند، یاد تو به خیر
وی دردکش نژند، یاد تو به خیر
آوارهٔ کیستی؟ کجایی؟ چونی؟
آه ای دل مستمند، یاد تو به خیر
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۳
صوفی برخیز، باده صافیست بکش
خم گر نبود پیاله کافیست، بکش
بستان و بنوش هر چه ساقی دهدت
در ساغر اگر وعده خلافیست، بکش
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۴
گر نیست مرا طالع فیروز چه باک؟
ور طبع نگردد الفت آموز چه باک؟
باید چو ز همدمان بریدن پیوند
گر هم نفسی نباشد امروز چه باک؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۸
از گنج، به مار صلح نتوان کردن
از باغ، به خار صلح نتوان کردن
در میکده ای که چرخ، دردی کش اوست
با رنج خمار صلح نتوان کردن
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۴
امروز دل است، زیر بار عجبی
دارد نفس صبح، غبار عجبی
کوتاهی قصه دیدم از عمر دراز
در گردش چرخ اوا روزگار عجبی
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۱
مهری به لب خود زن اگر مرد مهی
گر نیکی، اگر بدی، که خاموش بِهی
خاموش حزین که از کلید سخنت
جز قفل دهان، نمی گشاید گرهی
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۲
هر دم ز تو عمر می کَنَد بیخ و بنی
جز وعده به فردا نشناسی سخنی
دیروز تو را که هست فردا، امروز
بنگر که چه کرده ای که فردا نکنی
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۵
سلطان همّتم، ز جهان شسته دست را
چون سیل، پشت پا زده ام خاک پست را
انصاف، کار محتسب روزگار نیست
یکسان کند معامله، هشیار و مست را
مشکل که پر کند ز تهی کاسگی حزین
این مشت خاک، دیده دنیاپرست را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۴۷
به پیری می کشیم آسوده، بار زندگانی را
که صرف آن جوان کردیم، ایام جوانی را
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۵۳
نبود آرامشی، شیب و شباب زندگانی را
تپیدنهای دل موجی ست، آب زندگانی را