عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۶
هر کو ز در عمر درآید برود
چیزیش به جز غم نگشاید برود
از سر سخن کسی نشانی ندهد
ژاژی دو سه هر کسی بخاید برود
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۹
تا مدرسه و مناره ویران نشود
این کار قلندری به سامان نشود
تا ایمان کفر و کفر ایمان نشود
یک بنده حقیقة مسلمان نشود
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲۹
با یار موافق آشنایی خوشتر
وز همدم بی‌وفا جدایی خوشتر
چون سلطنت زمانه بگذاشتنیست
پیوند به ملک بینوایی خوشتر
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳۱
لذات جهان چشیده باشی همه عمر
با یار خود آرمیده باشی همه عمر
هم آخر عمر رحلتت باید کرد
خوابی باشد که دیده باشی همه عمر
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳۵
خورشید چو بر فلک زند رایت نور
در پرتو آن خیره شود دیده ز دور
و آن دم که کند ز پردهٔ ابر ظهور
فالناظر یجتلیه من غیر قصور
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵۳
جهدی بکن ار پند پذیری دو سه روز
تا پیشتر از مرگ بمیری دو سه روز
دنیا زن پیریست چه باشد ار تو
با پیر زنی انس نگیری دو سه روز
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵۷
نوروز شد و جهان برآورد نفس
حاصل زبهار عمر ما را غم و بس
از قافلهٔ بهار نامد آواز
تا لاله به باغ سر نگون ساخت جرس
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۶۸
در میدان آ با سپر و ترکش باش
سر هیچ به خود مکش به ما سرکش باش
گو خواه زمانه آب و خواه آتش باش
تو شاد بزی و در میانه خوش باش
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۸۰
ای بر سر حرف این و آن نازده خط
پندار دویی دلیل بعدست بخط
در جملهٔ کاینات بی سهو و غلط
یک عین فحسب دان و یک ذات فقط
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۸۱
گشتی به وقوف بر مواقف قانع
شد قصد مقاصدت ز مقصد مانع
هرگز نشود تا نکنی کشف حجب
انوار حقیقت از مطالع طالع
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۸۷
دامان غنای عشق پاک آمد پاک
زآلودگی نیاز با مشتی خاک
چون جلوه گر و نظارگی جمله خود اوست
گر ما و تو در میان نباشیم چه باک
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۸۸
گر فضل کنی ندارم از عالم باک
ور عدل کنی شوم به یک باره هلاک
روزی صدبار گویم ای صانع پاک
مشتی خاکم چه آید از مشتی خاک
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹۷
ای عهد تو عهد دوستان سر پل
از مهر تو کین خیزد و از قهر تو ذل
پر مشغله و میان تهی همچو دهل
ای یک شبه همچو شمع و یک روزه چو گل
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰۴
هر جا که وجود کرده سیرست ای دل
می‌دان به یقین که محض خیرست ای دل
هر شر ز عدم بود، عدم غیر وجود
پس شر همه مقتضای غیرست ای دل
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰۹
بر لوح عدم لوایح نور قدم
لایح گردید و نه درین سر محرم
حق را مشمر جدا ز عالم زیراک
عالم در حق حقست و حق در عالم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱۹
رنجورم و در دل از تو دارم صد غم
بی لعل لبت حریف دردم همه دم
زین عمر ملولم من مسکین غریب
خواهد شود آرامگهم کوی عدم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۱
آن دم که حدیث عاشقی بشنودم
جان و دل و دیده را به غم فرسودم
می‌پنداشتم عاشق و معشوق دواند
چون هر دو یکیست من خود احول بودم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۵۰
نه از سر کار با خلل می‌ترسم
نه نیز ز تقصیر عمل می‌ترسم
ترسم ز گناه نیست آمرزش هست
از سابقهٔ روز ازل می‌ترسم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۵۶
از جملهٔ دردهای بی درمانم
وز جملهٔ سوز داغ بی پایانم
سوزنده‌تر آنست که چون مردم چشم
در چشم منی و دیدنت نتوانم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۶۴
با درد تو اندیشهٔ درمان نکنم
با زلف تو آرزوی ایمان نکنم
جانا تو اگر جان طلبی خوش باشد
اندیشهٔ جان برای جانان نکنم