عبارات مورد جستجو در ۴۴۱۰ گوهر پیدا شد:
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال ماه مبارک رجب
اعمال روز آخر ماه رجب
در این روز غسل وارد شده و روزه اش سبب آمرزش گناهان گذشته و آینده است و «نماز سلمان» به صورتی که در ضمن اعمال روز اوّل بیان شد خوانده شود.
مفاتیح الجنان : اعمال ماه شوال
روز بیست و پنجم ماه شوال
در سال صدوچهل و هشت به گفته بعضی، شهادت امام صادق(علیه السلام) واقع شده و برخی روز شهادت را نیمه رجب گفته اند و علت شهادت آن حضرت، انگور زهرآلودی بوده که به حضرت خورانده شده.
روایت شده: که چون زمان شهادت آن حضرت فرا رسید دیده های خود را گشود و فرمود: بستگان مرا گرد آورید، چون همه گرد آمدند به جانب ایشان نظر کرد و فرمود: شفاعت ما به کسی که نماز را سبک شمارد و به جایگاه آن اعتماد نکند نمی رسد.
مفاتیح الجنان : اعمال ماه ذى القعده
اعمال شب بیست و پنجم ماه ذى القعده (دحو الارض)
شب بیست وپنجم، شب دَحوُالاَرض است؛ یعنی پهن شدن زمین از زیر کعبه به روی آب و از شب های بسیار برجسته و برتر است که رحمت خدا در آن نازل می شود و برخاستن برای عبادت در آن پاداش بسیار دارد.
از حسن بن علی وَشّاء روایت شده که گفته: من کودک بودم که با پدرم در شب بیست و پنجم ماه ذوالقعده، در خدمت حضرت رضا(علیه السلام) شام خوردیم، حضرت فرمود: امشب حضرت ابراهیم و حضرت عیسی متولّد شده اند و زمین از زیر کعبه پهن شده، پس هرکه روزش را روزه بدارد، چنان است که شصت ماه روزه داشته باشد. در روایت دیگر است که فرمود: در این روز حضرت قائم (عج) قیام خواهد کرد.
مفاتیح الجنان : اعمال ماه ذى القعده
اعمال روز بیست و پنجم ماه ذى القعده (دحو الارض )
روز بیست و پنجم، روز دَحوُالاَرض است؛ یکی از آن چهار روزی است که در تمام سال به برتری و مزیت روزه گرفتن ممتاز است و در روایتی آمده: که روزه این روز همانند روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر آمده: که جبران روزۀ هفتاد سال است و هرکه این روز را روزه بگیرد و شب را به عبادت به پایان ببرد، برای او عبادت صد سال نوشته شود و برای روزه دار این روز، هرچه در میان زمین و آسمان است استغفار کند. و این روزی است که رحمت خدا در آن پخش می شود و برای عبادت و اجتماع برای ذکر خدا در این روز پاداش بسیاری است و برای این روز جز روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دو عمل دیگر وارد است:
اوّل:
نمازی که در کتاب های علمای شیعه از اهل قم روایت شده و آن دو رکعت است در وقت بالا آمدن آفتاب تا پیش از گذشتن از وقت ظهر، در هر رکعت پس از سوره «حمد» «پنج مرتبه» سوره «وَ الشَّمس» خوانده شود و پس از سلام بگوید:
لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
آنگاه دعا کند و بخواند:
یا مُقِیلَ الْعَثَراتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی، یا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی، یا سامِعَ الْأَصْواتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَارْحَمْنِی وَتَجاوَزْ عَنْ سَیئاتِی وَمَا عِنْدِی یا ذَا الْجَلالِ وَالْإِکرامِ.
دوّم:
خواندن دعایی که شیخ در کتاب «مصباح» فرموده: خواندن آن مستحب است:
اللّهُمَّ داحِی الکعْبَةِ، وَفالِقَ الْحَبَّةِ، وَصارِفَ اللَّزْبَةِ، وَکاشِفَ کلِّ کرْبَةٍ، أَسْأَلُک فِی هذَا الْیوْمِ مِنْ أَیامِک الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّها، وَأَقْدَمْتَ سَبْقَها، وَجَعَلْتَها عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً، وَ إِلَیک ذَرِیعَةً، وَبِرَحْمَتِک الْوَسِیعَةِ، أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِک الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثاقِ الْقَرِیبِ یوْمَ التَّلاقِ فاتِقِ کلِّ رَتْقٍ، وَداعٍ إِلی کلِّ حَقٍّ، وَعَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الْأَطْهارِ، الْهُداةِ الْمَنارِ، دَعائِمِ الْجَبَّارِ، وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، وَأَعْطِنا فِی یوْمِنا هذَا مِنْ عَطائِک الْمَخْزُونِ غَیرَ مَقْطُوعٍ وَلَا مَمْنُوعٍ، تَجْمَعُ لَنا بِهِ التَّوْبَةَ، وَحُسْنَ الْأَوْبَةِ؛
یا خَیرَ مَدْعُوٍّ، وَأَکرَمَ مَرْجُوٍّ، یا کفِی یا وَفِی، یا مَنْ لُطْفُهُ خَفِی، الْطُفْ لِی بِلُطْفِک، وَأَسْعِدْنِی بِعَفْوِک، وَأَیدْنِی بِنَصْرِک، وَلَا تُنْسِنِی کرِیمَ ذِکرِک، بِوُلاةِ أَمْرِک، وَحَفَظَةِ سِرِّک، وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوائِبِ الدَّهْرِ إِلی یوْمِ الْحَشْرِ وَالنَّشْرِ، وَأَشْهِدْنِی أَوْلِیاءَک عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی، وَحُلُولِ رَمْسِی، وَانْقِطاعِ عَمَلِی، وَانْقِضاءِ أَجَلِی. اللّهُمَّ وَاذْکرْنِی عَلَی طُولِ الْبِلی إِذا حَلَلْتُ بَینَ أَطْباقِ الثَّری، وَنَسِینِی النَّاسُونَ مِنَ الْوَری، وَأَحْلِلْنِی دارَ الْمُقامَةِ، وَبَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکرامَةِ؛
وَاجْعَلْنِی مِنْ مُرافِقِی أَوْلِیائِک وَأَهْلِ اجْتِبائِک وَاصْطِفائِک، وَبارِک لِی فِی لِقائِک، وَارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئاً مِنَ الزَّلَلِ وَسُوءِ الْخَطَلِ. اللّهُمَّ وَأَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیک مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَاسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَباً رَوِیاً سائِغاً هَنِیئاً لَاأَظْمَأُ بَعْدَهُ، وَلَا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ، وَلَا عَنْهُ أُذادُ، وَاجْعَلْهُ لِی خَیرَ زادٍ، وَأَوْفی مِیعادٍ یوْمَ یقُومُ الْأَشْهادُ. اللّهُمَّ وَالْعَنْ جَبابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ وَبِحُقُوقِ أَوْلِیائِک الْمُسْتَأْثِرِینَ. اللّهُمَّ وَاقْصِمْ دَعائِمَهُمْ، وَأَهْلِک أَشْیاعَهُمْ وَعامِلَهُمْ، وَعَجِّلْ مَهالِکهُمْ، وَاسْلُبْهُمْ مَمالِکهُمْ، وَضَیقْ عَلَیهِمْ مَسالِکهُمْ، وَالْعَنْ مُساهِمَهُمْ وَمُشارِکهُمْ؛
اللّهُمَّ وَعَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیائِک، وَارْدُدْ عَلَیهِمْ مَظالِمَهُمْ، وَأَظْهِرْ بِالْحَقِّ قائِمَهُمْ، وَاجْعَلْهُ لِدِینِک مُنْتَصِراً، وَبِأَمْرِک فِی أَعْدائِک مُؤْتَمِراً. اللّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکةِ النَّصْرِ، وَبِما أَلْقَیتَ إِلَیهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ، مُنْتَقِماً لَک حَتّی تَرْضی، وَیعُودَ دِینُک بِهِ وَعَلَی یدَیهِ جَدِیداً غَضّاً، وَیمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضاً، وَیرْفُضَ الْباطِلَ رَفْضاً. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وَعَلَی جَمِیعِ آبائِهِ، وَاجْعَلْنا مِنْ صَحْبِهِ وَأُسْرَتِهِ، وَابْعَثْنا فِی کرَّتِهِ، حَتّی نَکونَ فِی زَمانِهِ مِنْ أَعْوانِهِ. اللّهُمَّ أَدْرِک بِنا قِیامَهُ، وَأَشْهِدْنا أَیامَهُ وَصَلِّ عَلَیهِ، وَارْدُدْ إِلَینا سَلامَهُ، وَالسَّلامُ عَلَیهِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
میرداماد(ره) در رساله «اَربعة اَیام» خود، در بیان اعمال روز «دَحوُالاَرض» فرموده است: زیارت امام رضا(علیه السلام) در این روز برترین کارهای مستحب و مؤکدترین آداب می باشد و همچنین زیارت آن حضرت در روز اول ماه رجب الفرد، در نهایت تأکید بوده و نسبت به آن ترغیب بسیار شده است.
مفاتیح الجنان : اعمال ماه ذی الحجه
اعمال روز هیجدهم ماه ذى الحجه (روز عید غدیر)
روز هیجدهم، روز عید غدیر و عید اللّه الأکبر و عید آل محمّد(علیهم السلام) و عظیم ترین عید است و حق تعالی هیچ پیامبری را مبعوث نفرموده جز آنکه این روز را عید کرده و حرمت آن را دانسته، نام این روز در آسمان روز «عهد معهود» و در زمین روز «میثاق مأخوذ» و «جمع مشهود» است.
روایت شده است: که از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند، آیا مسلمانان را غیر از جمعه و قربان و فطر عیدی هست؟ فرمود: آری عیدی است که احترامش از همه اعیاد بیشتر است،
راوی گفت: کدام عید است؟ حضرت فرمود: روزی است که حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به جانشینی خود منصوب کرد و اعلام کرد: هرکه من مولا و آقای اویم، پس علی مولا و آقا و پیشوای اوست و آن روز هیجدهم ذوالحجّه است.
راوی گفت: در آن روز چه کاری باید انجام داد؟ فرمود باید روزه بدارید و عبادت کنید و محمّد و آل محمّد (صلی الله علیه وآله) را یاد آرید و بر ایشان صلوات فرستید، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) امیرالمؤمنین (علیه السلام) را وصیت کرد که این روز را عید گرداند و هر پیامبری به جانشین خویش وصیت می کرد که این روز را عید کند.
در حدیث ابن ابی نصر بزنطی از حضرت رضا(علیه السلام) آمده: ای پسر ابی نصر هر کجا باشی، بکوش روز عید غدیر نزد قبر مطهّر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) حاضر شوی، به درستی که در این روز، خداوند می آمرزد از هر مرد و زن مؤمن، گناه شصت سال ایشان را و از آتش دوزخ آزاد می کند، دو برابر آنچه در ماه رمضان و شب قدر و شب فطر آزاد کرده و پرداخت یک درهم در این روز به برادران مؤمن، برابر با هزار درهم در اوقات دیگر است و در این روز به برادران مؤمن احسان کن و هر مرد و زن مؤمن را شاد گردان؛ به خدا سوگند، اگر مردم برتری و مزیت این روز را چنان که باید بدانند، هرآینه هر روز فرشتگان با ایشان ده مرتبه مصافحه کنند. در هر صورت بزرگداشت این روز برجسته و برتر لازم است و اعمال آن چندچیز است:
اوّل:
روزه که کفّاره شصت سال گناه است و در حدیثی است: روزه این روز برابر روزه تمامی عمر دنیا و معادل با صد حج و صد عمره است.
دوّم:
غسل.
سوم:
زیارت حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) و شایسته است انسان هر کجا باشد، بکوشد که خود را به قبر مطّهر آن حضرت برساند و برای آن جناب در این روز، «سه زیارت» مخصوص روایت شده: که یکی از آن ها زیارت معروف به «امین الله» است که هم از نزدیک و هم از راه دور خوانده می شود و آن از زیارات جامعه مطلقه است و در باب زیارات ان شاء الله تعالی خواهد آمد.
چهارم:
تعویذی [ذکر مربوط به پناه جستن به خدا از ناملایمات و شرور] را که سید ابن طاووس در کتاب «اقبال» از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روایت کرده بخواند.
پنجم:
دو رکعت نماز بجا آورد و به سجده رود و «صد مرتبه» شکر خدا گوید، آنگاه سر از سجده بردارد و بخواند:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِأَنَّ لَک الْحَمْدَ وَحْدَک لَاشَرِیک لَک، وَأَنَّک واحِدٌ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ وَلَمْ یکنْ لَک کفُواً أَحَدٌ، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُک وَرَسُولُک صَلَواتُک عَلَیهِ وَآلِهِ، یا مَنْ هُوَ کلَّ یوْمٍ فِی شَأْنٍ کما کانَ مِنْ شَأْنِک أَنْ تَفَضَّلْتَ عَلَی بِأَنْ جَعَلْتَنِی مِنْ أَهْلِ إِجابَتِک وَأَهْلِ دِینِک وَأَهْلِ دَعْوَتِک، وَوَفَّقْتَنِی لِذلِک فِی مُبْتَدَءِ خَلْقِی تَفَضُّلاً مِنْک وَکرَماً وَجُوداً، ثُمَّ أَرْدَفْتَ الْفَضْلَ فَضْلاً، وَالْجُودَ جُوداً، وَالْکرَمَ کرَمَاً، رَأْفَةً مِنْک وَرَحْمَةً إِلی أَنْ جَدَّدْتَ ذلِک الْعَهْدَ لِی تَجْدِیداً بَعْدَ تَجْدِیدِک خَلْقِی، وَکنْتُ نَسْیاً مَنْسِیاً ناسِیاً ساهِیاً غافِلاً، فَأَتْمَمْتَ نِعْمَتَک بِأَنْ ذَکرْتَنِی ذلِک وَمَنَنْتَ بِهِ عَلَی وَهَدَیتَنِی لَهُ، فَلْیکنْ مِنْ شَأْنِک یا إِلهِی وَسَیدِی وَمَوْلای أَنْ تُتِمَّ لِی ذلِک وَلَا تَسْلُبْنِیهِ حَتَّی تَتَوَفَّانِی عَلَی ذلِک وَأَنْتَ عَنِّی راضٍ، فَإِنَّک أَحَقُّ الْمُنْعِمِینَ أَنْ تُتِمَّ نِعْمَتَک عَلَی؛
اللّهُمَّ سَمِعْنا وَأَطَعْنا وَأَجَبْنا داعِیک بِمَنِّک، فَلَک الْحَمْدُ غُفْرانَک رَبَّنا وَ إِلَیک الْمَصِیرُ، آمَنّا بِاللّهِ وَحْدَهُ لَاشَرِیک لَهُ، وَبِرَسُو لِهِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، وَصَدَّقْنا وَأَجَبْنا داعِی اللّهِ وَاتَّبَعْنا الرَّسُولَ فِی مُوالاةِ مَوْلانا وَمَوْلَی الْمُؤْمِنِینَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ أَبِی طالِبٍ عَبْدِاللّهِ، وَأَخِی رَسُولِهِ، وَالصِّدِّیقِ الْأَکبَرِ، وَالْحُجَّةِ عَلَی بَرِیتِهِ، الْمُؤَیدِ بِهِ نَبِیهُ وَدِینَهُ الْحَقَّ الْمُبِینَ، عَلَماً لِدِینِ اللّهِ، وَخازِناً لِعِلْمِهِ، وَعَیبَةَ غَیبِ اللّهِ، وَمَوْضِعَ سِرِّ اللّهِ، وَأَمِینَ اللّهِ عَلَی خَلْقِهِ، وَشاهِدَهُ فِی بَرِیتِهِ. اللّهُمَّ «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً ینادِی لِلْإِیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَکفِّرْ عَنَّا سَیئاتِنا وَتَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ، رَبَّنا وَآتِنا مَا وَعَدْتَنا عَلَی رُسُلِک وَلَا تُخْزِنا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّک لَاتُخْلِفُ الْمِیعادَ»
فَإِنَّا یا رَبَّنا بِمَنِّک وَلُطْفِک أَجَبْنا داعِیک، وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ وَصَدَّقْناهُ، وَصَدَّقْنا مَوْلَی الْمُؤْمِنِینَ، وَکفَرْنا بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ، فَوَلِّنا مَا تَوَلَّینا، وَاحْشُرْنا مَعَ أَئِمَّتِنا فَإِنَّا بِهِمْ مُؤْمِنُونَ مُوقِنُونَ، وَلَهُمْ مُسَلِّمُونَ، آمَنَّا بِسِرِّهِمْ وَعَلانِیتِهِمْ وَشاهِدِهِمْ وَغائِبِهِمْ، وَحَیهِمْ وَمَیتِهِمْ، وَرَضِینا بِهِمْ أَئِمَّةً وَقادَةً وَسادَةً، وَحَسْبُنا بِهِمْ بَینَنا وَبَینَ اللّهِ دُونَ خَلْقِهِ لَا نَبْتَغِی بِهِمْ بَدَلاً، وَلَا نَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِمْ وَلِیجَةً، وَبَرِئْنا إِلَی اللّهِ مِنْ کلِّ مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباً مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، وَکفَرْنا بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَالْأَوْثانِ الْأَرْبَعَةِ وَأَشْیاعِهِمْ وَأَتْباعِهِمْ وَکلِّ مَنْ والاهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ إِلی آخِرِهِ؛
اللّهُمَّ إِنَّا نُشْهِدُک أَنَّا نَدِینُ بِما دانَ بِهِ مُحَمَّدٌ وَآلُ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَعَلَیهِمْ، وَقَوْلُنا مَا قالُوا، وَدِینُنا مَا دانُوا بِهِ، مَا قالُوا بِهِ قُلْنا، وَمَا دانُوا بِهِ دِنَّا، وَمَا أَنْکرُوا أَنْکرْنا، وَمَنْ والَوْا والَینا، وَمَنْ عادَوْا عادَینا، وَمَنْ لَعَنُوا لَعَنَّا، وَمَنْ تَبَرَّأُوا مِنْهُ تَبَرَّأْنا مِنْهُ، وَمَنْ تَرَحَّمُوا عَلَیهِ تَرَحَّمْنا عَلَیهِ، آمَنَّا وَسَلَّمْنا وَرَضِینا وَاتَّبَعْنا مَوالِینا صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِمْ.
اللّهُمَّ فَتَمِّمْ لَنا ذلِک وَلَا تَسْلُبْناهُ وَاجْعَلْهُ مُسْتَقِرّاً ثابِتاً عِنْدَنا، وَلَا تَجْعَلْهُ مُسْتَعاراً، وَأَحْینا مَا أَحْییتَنا عَلَیهِ، وَأَمِتْنا إِذا أَمَتَّنا عَلَیهِ، آلُ مُحَمَّدٍ أَئِمَّتُنا فَبِهِمْ نَأْتَمُّ وَ إِیاهُمْ نُوالِی، وَعَدُوَّهُمْ عَدُوَّ اللّهِ نُعادِی، فَاجْعَلْنا مَعَهُمْ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ، فَإِنَّا بِذلِک راضُونَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
باز به سجده رود و «صد مرتبه» «الْحَمْدُ لِلّهِ» و «صد مرتبه» «شُکْراً لِلّهِ» بگوید.
روایت شده: هرکه این عمل را بجا آورد، ثواب کسی را داشته باشد که روز عید غدیر، خدمت حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) حاضر شده و با آن حضرت بر ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بیعت نموده باشد... تا پایان روایت.
بهتر این است که این نماز را نزدیک به هنگام گذشتن خورشید از لحظۀ ظهر بجا آورد که حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در آن ساعت برای مردم به امامت و خلافت نصب فرمود. در این نماز در رکعت اول پس از سوره «حَمد» سوره «قدر» و در رکعت دوم سوره «توحید» را بخواند.
ششم:
غسل کند و نیم ساعت پیش از گذشتن خورشید از لحظۀ ظهر دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت سوره «حَمد» «یک بار» و سوره «توحید» «ده بار» و «آیت الکرسی» «ده بار» و «ده بار» «إِنّا أَنْزَلْناهُ» خوانده شود که برابر صد هزار حج و صد هزار عمره است و باعث برآورده شدن حوایج دنیا و آخرت او، به آسانی و عافیت از جانب خدای کریم است.
پوشیده نماند که در کتاب «اقبال» در بیان این نماز سوره «قدر» مقدّم بر «آیت الکرسی» ذکر شده و علاّمه مجلسی در «زاد المعاد» از کتاب «اقبال» پیروی کرده و سوره «قدر» را مقدّم داشته، چنان که این حقیر هم در کتاب های دیگر به این صورت ذکر کرده ام، ولی برابر با پی جویی زیادی که کردم، بیشتر «آیت الکرسی» را مقدّم بر «قدر» دیدم.
احتمال اینکه از قلم مبارک سید در کتاب «اقبال» سهوی شده، یا ناسخان در این نماز، نیز در عدد «حَمد» و هم در مقدّم داشتن «قدر» بر «آیت الکرسی» اشتباهی کرده اند، یا این که این عمل مستقلّی غیر از آن نماز است بسیار بعید به نظر می رسد و اللّه تعالی العالم، بهتر این است که پس از این نماز تمام این دعای بلندی را بخواند: «رَبَّنا إنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً...»
هفتم:
دعای «ندبه» را بخواند.
هشتم:
این دعا را بخواند که سید ابن طاووس از شیخ مفید روایت کرده:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِحَقِّ مُحَمَّدٍ نَبِیک وَعَلِی وَلِیک، وَالشَّأْنِ وَالْقَدْرِ الَّذِی خَصَصْتَهُما بِهِ دُونَ خَلْقِک أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَعَلِی وَأَنْ تَبْدَأَ بِهِما فِی کلِّ خَیرٍ عاجِلٍ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الْأَئِمَّةِ الْقادَةِ، وَالدُّعاةِ السَّادَةِ، وَالنُّجُومِ الزَّاهِرَةِ، وَالْأَعْلامِ الْباهِرَةِ، وَساسَةِ الْعِبادِ، وَأَرْکانِ الْبِلادِ، وَالنَّاقَةِ الْمُرْسَلَةِ، وَالسَّفِینَةِ النَّاجِیةِ الْجارِیةِ فِی اللُّجَجِ الْغامِرَةِ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ خُزَّانِ عِلْمِک، وَأَرْکانِ تَوْحِیدِک، وَدَعائِمِ دِینِک، وَمَعادِنِ کرامَتِک، وَصَفْوَتِک مِنْ بَرِیتِک، وَخِیرَتِک مِنْ خَلْقِک، الْأَتْقِیاءِ الْأَنْقِیاءِ النُّجَباءِ الْأَبْرارِ، وَالْبابِ الْمُبْتَلی بِهِ النَّاسُ، مَنْ أَتاهُ نَجا وَمَنْ أَباهُ هَوی؛
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أَهْلِ الذِّکرِ الَّذِینَ أَمَرْتَ بِمَسْأَلَتِهِمْ وَذَوِی الْقُرْبَی الَّذِینَ أَمَرْتَ بِمَوَدَّتِهِمْ وَفَرَضْتَ حَقَّهُمْ، وَجَعَلْتَ الْجَنَّةَ مَعادَ مَنِ اقْتَصَّ آثارَهُمْ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ کما أَمَرُوا بِطاعَتِک، وَنَهَوْا عَنْ مَعْصِیتِک، وَدَلُّوا عِبادَک عَلَی وَحْدانِیتِک.
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِحَقِّ مُحَمَّدٍ نَبِیک وَنَجِیبِک، وَصَفْوَتِک وَأَمِینِک، وَرَسُولِک إِلی خَلْقِک، وَبِحَقِّ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، وَیعْسُوبِ الدِّینِ، وَقائِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ، الْوَصِی الْوَفِی، وَالصِّدِّیقِ الْأَکبَرِ، وَالْفارُوقِ بَینَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ، وَالشَّاهِدِ لَک، وَالدَّالِّ عَلَیک، وَالصَّادِعِ بِأَمْرِک، وَالْمُجاهِدِ فِی سَبِیلِک، لَمْ تَأْخُذْهُ فِیک لَوْمَةُ لائِمٍ، أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ؛ وَأَنْ تَجْعَلَنِی فِی هذَا الْیوْمِ الَّذِی عَقَدْتَ فِیهِ لِوَلِیک الْعَهْدَ فِی أَعْناقِ خَلْقِک، وَأَکمَلْتَ لَهُمُ الدِّینَ مِنَ الْعارِفِینَ بِحُرْمَتِهِ وَالْمُقِرِّینَ بِفَضْلِهِ، مِنْ عُتَقائِک وَطُلَقائِک مِنَ النَّارِ، وَلَا تُشْمِتْ بِی حاسِدِی النِّعَمِ.
اللّهُمَّ فَکما جَعَلْتَهُ عِیدَک الْأَکبَرَ وَسَمَّیتَهُ فِی السَّماءِ یوْمَ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ، وَفِی الْأَرْضِ یوْمَ الْمِیثاقِ الْمَأْخُوذِ وَالْجَمْعِ الْمَسْؤُولِ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَقْرِرْ بِهِ عُیونَنا، وَاجْمَعْ بِهِ شَمْلَنا، وَلَا تُضِلَّنا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنا، وَاجْعَلْنَا لِأَ نْعُمِک مِنَ الشَّاکرِینَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی عَرَّفَنا فَضْلَ هذَا الْیوْمِ وَبَصَّرَنا حُرْمَتَهُ، وَکرَّمَنا بِهِ، وَشَرَّفَنا بِمَعْرِفَتِهِ، وَهَدانا بِنُورِهِ. یا رَسُولَ اللّهِ، یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ، عَلَیکما وَعَلَی عِتْرَتِکما وَعَلَی مُحِبِّیکما مِنِّی أَفْضَلُ السَّلامِ مَا بَقِی اللَّیلُ وَالنَّهارُ، وَبِکما أَتَوَجَّهُ إِلَی اللّهِ رَبِّی وَرَبِّکما فِی نَجاحِ طَلِبتِی، وَقَضاءِ حَوائِجِی، وَتَیسِیرِ أُمُورِی.
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ تَلْعَنَ مَنْ جَحَدَ حَقَّ هذَا الْیوْمِ وَأَنْکرَ حُرْمَتَهُ فَصَدَّ عَنْ سَبِیلِک لِإِطْفاءِ نُورِک، فَأَبَی اللّهُ إِلّا أَنْ یتِمَّ نُورَهُ. اللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ أَهْلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ نَبِیک وَاکشِفْ عَنْهُمْ وَبِهِمْ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ الْکرُباتِ. اللّهُمَّ امْلَاَ الْأَرْضَ بِهِمْ عَدْلاً کما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً، وَأَنْجِزْ لَهُمْ مَا وَعَدْتَهُمْ إِنَّک لَاتُخْلِفُ الْمِیعادَ.
و اگر بتواند، دعای مبسوط را که سیّد در کتاب «اقبال» روایت کرده بخواند.
نهم:
چون مؤمنی را ملاقات کند این تهنیت را بگوید:
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّکینَ بِوِلایةِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَالْأَئِمَّةِ عَلَیهِمُ السَّلامُ.
و نیز بخواند:
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَکرَمَنا بِهذَا الْیوْمِ وَجَعَلَنا مِنَ الْمُوفِینَ بِعَهْدِهِ إِلَینا وَمِیثاقِهِ الَّذِی واثَقَنا بِهِ مِنْ وِلایةِ وُلاةِ أَمْرِهِ وَالْقُوَّامِ بِقِسْطِهِ، وَلَمْ یجْعَلْنا مِنَ الْجاحِدِینَ وَالْمُکذِّبِینَ بِیوْمِ الدِّینِ.
دهم:
«صد مرتبه» بگوید:
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی جَعَلَ کمالَ دِینِهِ وَتَمامَ نِعْمَتِهِ بِوِلایةِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ أَبِی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلامُ.
آگاه باش در این روز برجسته و برتر، برای هریک از امور زیر فضیلت بسیاری است: پوشیدن جامه های نیکو، زینت کردن، استعمال بوی خوش، شادی کردن و شاد نمودن شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام)، گذشت از تقصیرات شیعیان، برآوردن حاجات آنان، صله ارحام، توسعه دادن بر اهل و عیال، اطعام اهل ایمان، افطار دادن به روزه داران، مصافحه با مؤمنان، رفتن به زیارت آنان، تبسّم نمودن بر چهره ایشان و فرستادن هدایا برای اهل ایمان و بجا آوردن شکر و سپاس، به خاطر نعمت بزرگ ولایت، بسیار صلوات فرستادن، انجام عبادات و طاعات بسیار.
کسی که در این روز یک درهم به برادر مؤمن خود بدهد، برابر با صد هزار درهم در غیر این روز است. طعام دادن در این روز به یک مؤمن مانند طعام دادن به همه پیامبران و صدّیقان است.
در خطبه حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روز غدیر چنین آمده است: هرکه مؤمن و روزه دار را به وقت افطارش افطار دهد، مانند آن است که ده «فئام» را افطار داده باشد، شخصی از جای برخاست و عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین «فئام» چیست؟ ایشان فرمود: صد هزار پیغمبر و صدیق و شهید، پس چگونه خواهد بود کثرت فضیلت حال کسی که جمعی از مردان و زنان مؤمن را کفالت کند، من امان او را از کفر و فقر بر خدای تعالی ضامن هستم... تا پایان روایت.
در هر صورت مزیت و برتری این روز شریف [غدیر]، بیش از آن است که ذکر شود و این روز، روز قبولی اعمال شیعیان و روز برطرف شدن غم های ایشان است و روزی است که حضرت موسی بر ساحران پیروز شد و خدا آتش را بر ابراهیم سرد و سلامت نمود و حضرت موسی، یوشع بن نون را جانشین خود کرد و حضرت عیسی شمعون الصّفا را خلیفه خود نمود و حضرت سلیمان ملّت خود را بر جانشینی آصف بن برخیا گواه گرفت و جناب رسول خدا بین اصحاب خود عقد برادری برقرار کرد.
به این خاطر عقد برادری در این روز با برادران مؤمن سزاوار است و کیفیت آن به صورتی که شیخ ما در کتاب «مستدرک الوسائل» از کتاب «زاد الفردوس» نقل فرموده است چنین است:
دست راست خود را بر دست راست برادر مؤمن خود بگذار و بگو:
واخَیتُک فِی اللّهِ، وَصافَیتُک فِی اللّهِ، وَصافَحْتُک فِی اللّهِ، وَعاهَدْتُ اللّهَ وَمَلائِکتَهُ وَکتُبَهُ وَرُسُلَهُ وَأَنْبِیاءَهُ وَالْأَئِمَّةَ الْمَعْصُومِینَ عَلَیهِمُ السَّلامُ عَلَی أَنَّی إِنْ کنْتُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَالشَّفاعَةِ وَأُذِنَ لِی بِأَنْ أَدْخُلَ الْجَنَّةَ لَاأَدْخُلُها إِلّا وَأَنْتَ مَعِی.
در راه خدا برادرت شدم و در راه خدا دوست با صفایت گشتم و در راه خدا با تو دست دادم و با خدا و فرشتگان و کتاب هایش و رسولان و پیامبرانش و امامان معصوم (درود بر آنان) عهد کردم، بر اینکه اگر از اهل بهشت و شفاعت بودم و به من اجازه داده شد که وارد بهشت شوم، به بهشت وارد نشوم مگر اینکه تو هم با من باشی.
آنگاه برادر مؤمن بگوید:
قَبِلْتُ
پذیرفتم
سپس بگوید:
أَسْقَطْتُ عَنْک جَمِیعَ حُقُوقِ الْأُخُوَّةِ مَا خَلَا الشَّفاعَةَ وَالدُّعاءَ وَالزِّیارَةَ.
همه حقوق برادری را از تو ساقط کردم، به جز شفاعت و دعا و زیارت.
فیض کاشانی در کتاب «خلاصه الاذکار» صیغه اُخُوَّت را قریب به همین صورت ذکر کرده، آنگاه فرموده: طرف مقابل قبول کند برای خود یا موکل خود به لفظی که دلالت بر قبول نماید، سپس از یکدیگر جمیع حقوق برادری را جز دعا و زیارت ساقط کنند.
مفاتیح الجنان : اعمال ماه صفر
اعمال روز سوم ماه صفر
سید ابن طاووس از کتاب های اصحاب ما امامیه نقل کرده است: که در این روز خواندن دو رکعت نماز مستحب است که در رکعت اول سوره های «حَمد» و «اِنّا فَتَحنا» و در رکعت دوم سوره های «حَمد» و «توحید» خوانده و پس از سلام «صد مرتبه» صلوات و «صد مرتبه» «اللّهُمَّ الْعَنْ آلَ أَبِی سُفْیانَ» و «صد مرتبه» استغفار بگوید، آنگاه حاجت خود را بخواهد.
مفاتیح الجنان : مفاتیح الجنان
اعمال ماه هاى رومى
ما در اینجا به بیان آنچه که در «زادالمعاد» آمده است، اکتفا می کنیم:
سید جلیل علی بن طاووس (ره) روایت کرده: روزی جمعی از اصحاب نشسته بودند، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وارد شد و به ایشان سلام کرد و اصحاب پاسخ سلام ایشان را گفتند؛ حضرت فرمود: آیا می خواهید دوایی را که جبرییل به من آموخته که نیازمند دوای پزشکان نباشم به شما بیاموزم؟
امیرالمؤمنین(علیه السلام) و سلمان و دیگران پرسیدند: آن دوا چیست؟ حضرت به امیرالمؤمنین(علیه السلام) خطاب فرمود که:
در ماه نیسان رومی [شمسی] آب باران را می گیری و هر کدام از سوره های «فاتحه الکتاب» و «آیت الکرسی» و «توحید» و «فلق» و «ناس» و «کافرون» را «هفتاد مرتبه» می خوانی و در روایت دیگر سوره «قدر» را نیز «هفتاد مرتبه» و «هفتاد مرتبه» «اللّهُ أکبر» و «هفتاد مرتبه» «لا إِلهَ إِلّا اللّهُ» گفته و «هفتاد مرتبه» صلوات می فرستی، آنگاه «هفت روز» در بامداد و شامگاه از آن آب می آشامی، به حق خدایی که مرا به راستی به رسالت بر مردم برانگیخت سوگند یاد می کنم که جبرییل گفت:
خدا از کسی که این آب را می آشامد، هر دردی را که در بدنش باشد برمی دارد و به او تندرستی بخشد و دردها را از تن و استخوان های او بیرون کند و اگر در لوح دردی برای او مقدر شده باشد محو می کند و به حق پروردگاری که مرا به حق فرستاده، اگر فرزند نداشته باشد و فرزند بخواهد، آب نیسان را به آن نیت بیاشامد به او فرزند روزی شود و اگر زن عقیم باشد، با نیت از این آب بیاشامد، از او فرزند پدید آید و اگر مرد و زن، پسر یا دختر خواهند، از آن آب بیاشامند مقصود ایشان حاصل گردد، چنان که حق تعالی می فرماید:
«یهَبُ لِمَنْ یشاءُ إِناثاً وَ یهَبُ لِمَنْ یشاءُ الذُّکورَ أَوْ یزَوِّجُهُمْ ذُکراناً وَ إِناثاً وَ یجْعَلُ مَنْ یشاءُ عَقِیماً»
سپس فرمود:
اگر کسی درد سر داشته باشد، از این آب بیاشامد، به قدرت حق درد سر او آرام شود و اگر درد چشم داشته باشد و در چشم های خود قطره ای از این آب بریزد و چشم های خود را با آن بشوید و از آن بیاشامد، به اذن خدا شفا یابد و آشامیدن از این آب بُن دندان ها را محکم کند و دهان را خوشبو نماید و لعاب بُن دندان ها و بلغم را کم کند و به سبب خوردن و آشامیدن تُخَمه و امتلاء نگیرد [یعنی دو نوع بیماری از بیماری های معده] و از بادهای قولنج و غیر آن آزار نبیند و به درد پشت و درد شکم مبتلا نگردد و از زکام رنج نکشد و دچار درد دندان نشود و درد معده و انگل معده را زایل کند و نیازمند به حجامت نشود و از بیماری بواسیر و خارش بدن و آبله و دیوانگی و پیسی و خون دماغ و استفراغ نجات یابد و کور و لال و کر و زمین گیر نشود و آب سیاه در دیده اش نیاید و دردی که موجب خوردن روزه و کاستی نمازش گردد به او نرسد و از وسوسه های جنّیان و شیاطین گزندی نبیند.
آنگاه رسول خدا فرمود: جبرییل گفت: هرکه از این آب بیاشامد و به همه دردهایی که در مردم است مبتلا باشد، موجب شفای او از همۀ آن ها گردد.
و نیز گفت: به حق خدایی که ای پیامبر تو را به راستی فرستاده، هرکه این آیات را بر این آب بخواند و بیاشامد، حق تعالی دلش را از نور پر کند و روشنی و الهام خود را در دل او وارد سازد و حکمت بر زبان او جاری کند و دلش را از فهم و بصیرت پر نماید و از کرامت هایش، آنچه به احدی از عالمیان عطا نکرده عطا کند و هزار آمرزش و هزار رحمت بر او فرستد و غشّ و خیانت و غیبت و حسد و ستم و کبر و بُخل و حرص و غضب را از دل او برکند و از عداوت و دشمنی مردم و بدگویی ایشان نجات یابد و موجب شفای همه بیماری های او شود.
نویسنده گوید: این روایت مشهور درباره آثار آب نیسان به عبدالله بن عمر منتهی می شود و به این خاطر سندش ضعیف است و فقیر به خط شیخ شهید دیدم که این روایت را از حضرت صادق(علیه السلام) با همین خواص و سوره روایت کرده، ولی آیات و اذکار به این طریق نقل شده است که بر آب نیسان می خوانی:
«فاتحة الکتاب» و «آیت الکرسی» و «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ»، «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی»، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ» و «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» هر یک را «هفتاد مرتبه» و می گویی «هفتاد مرتبه» «لا إِلهَ إِلّا اللّهُ» و «هفتاد مرتبه» «اللّهُ أَکْبَرُ» و «هفتاد مرتبه» «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» و «هفتاد مرتبه» «سُبْحانَ للّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلَا إِلهَ إِلّا اللّهُ واللّهُ أَکْبَرُ»؛
و در آثار آن آمده که اگر در زندان باشد و از آن بیاشامد، از حبس نجات یابد و سردی بر طبع او چیره نشود و اکثر آن آثار که بیان شد، در این روایت نیز آمده.
آب باران مطلقاً مبارک است و منفعت دارد، خواه در نیسان و خواه در غیر آن، چنان که در حدیث معتبر از امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمده: بیاشامید آب آسمان را که پاک کننده بدن شماست و دردها را دفع می کند، چنان که حق تعالی می فرماید:
«وَ ینَزِّلُ عَلَیکمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیطَهِّرَکمْ بِهِ وَ یذْهِبَ عَنْکمْ رِجْزَ الشَّیطانِ وَ لِیرْبِطَ عَلی قُلُوبِکمْ وَ یثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ»
و در انجام برنامه نیسان بهتر آن است که اگر جمعی بخوانند، هرکدام مجموع آن سوره ها و اذکار را «هفتاد مرتبه» بخوانند و برای آن ها که می خوانند فایده اش عظیم تر و ثوابش بیشتر است و در این سال ها پس از بیست وسه روز که از نوروز بگذرد، تقریباً داخل نیسان ماه شمسی می شوند و ماه نیسان سی روز است؛
از حضرت صادق(علیه السلام) روایت است: که در هفتم حَزیران، حتماً حجامت کن و اگر میسّر نشود در چهاردهم و اول حزیران تقریباً هشتاد و چهارم نوروز است و آن نیز سی روز است و حزیران ماه نحسی است، چنان که در حدیث معتبر نقل شده: خدمت امام صادق(علیه السلام) ماه حزیران ذکر شد، حضرت فرمودند: این ماه ماهی است که در آن حضرت موسی بر بنی اسراییل نفرین کرد و در یک شبانه روز سیصد هزار نفر از ایشان از بین رفتند.
باز به سند معتبر از آن حضرت نقل است: که خدای تعالی اَجَل ها را در ماه حزیران نزدیک می کند، یعنی مرگ در آن بسیار است.آگاه باش ماه های شمسی بنایش بر حرکت زمین به دور خورشید است و عدد آن ها دوازده ماه است به این ترتیب:
تشرین اول ـ تشرین آخر، کانون اول ـ کانون آخر، شباط، آذار، نیسان، ایار، حزیران، تموز، آب، ایلول.
چهار ماه را سی روز می گیرند که تشرین آخر و نیسان و حزیران و ایلولند و هفت ماه دیگر غیر شباط را سی ویک روز می گیرند و شباط را در سه سال متوالی بیست وهشت می گیرند، در سال چهارم که سال کبیسه ایشان است بیست ونه روز می گیرند.
سال ایشان سیصد و شصت وپنج روز و یک چهارم روز است و تشرین اول که اول سال ایشان است در این سال ها موافق نوزده درجه میزان است و تفصیلش در کتاب «بحارالانوار» بیان شده است و چون این ماه ها در احادیث آمده است در اینجا کوتاه و مختصر ایراد کردم، پایان [مسائل مربوط به ماه های شمسی].
مفاتیح الجنان : مفاتیح الجنان
فضیلت زیارت رسول خدا(ص) و حضرت زهرا(ع) و ائمه بقیع(ع)
آگاه باش که در حق همۀ مردم به ویژه حاجیان مستحب مؤکد است، مشرّف شدن به زیارت روضه ی مطهّره و آستانه منوّره ی فخر عالمیان حضرت سید المرسلین محمّد بن عبدالله(صلوات الله وسلامه علیه) و ترک زیارت آن حضرت، سبب جفا در حق او در قیامت است و شیخ شهید فرموده: اگر مردم زیارت آن جناب را ترک کنند، بر امام است که ایشان را برای رفتن به زیارت آن حضرت مجبور کند، زیرا ترک زیارت آن حضرت انگیزۀ جفای حرام است.
شیخ صدوق از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده: هرگاه یکی از شما حج نماید، باید حجّش را به زیارت ما به پایان برساند، زیرا زیارت ما از کمال تمامی حجّ است؛
و نیز از امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت کرده: حجّ خود را به زیارت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) کامل کنید که ترک زیارت آن حضرت پس از حج جفا و خلاف ادب است و شما را به این زیارت دستور داده اند و به زیارت قبری چند که خدا حق آن ها و زیارت آن ها را بر شما لازم کرده بروید و کنار آن قبرها از خداوند طلب روزی کنید.
و نیز از ابوالصّلت هروی روایت کرده که: خدمت حضرت رضا(علیه السلام) عرض کردم: یابن رسول الله، چه می فرمایی در حدیثی که اهل آن روایت می کنند: که مؤمنان در بهشت از منازلشان پروردگار خود را زیارت می کنند؟ (کنایه از این که معنی حدیث اگر حدیث صحیحی باشد چیست؟ با آنکه شامل مطلبی است که به حسب ظاهر با اعتقاد حق هماهنگی ندارد.)
حضرت پاسخ او را به این صورت فرمودند: ای اباصلت، خدا پیامبرش محمّد(صلی الله علیه وآله) را از همۀ آفریده هایش حتی از پیامبران و ملائکه افضل قرار داد و طاعت او را طاعت خود و بیعت با او را بیعت با خود و زیارت او را زیارت خود شمرد، چنان که فرمود:
«مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ»
و فرمود:
«إِنَّ الَّذِینَ یبایعُونَک إِنَّما یبایعُونَ اللّهَ یدُ اللّهِ فَوْقَ أَیدِیهِمْ»
و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: هرکه مرا در حال حیات یا پس از مرگ زیارت کند، چنان است که خدا را زیارت کرده باشد تا پایان روایت.
حمیری در کتاب «قرب الأسناد»، از حضرت صادق(علیه السلام) روایت کرده: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: هرکه مرا در حیات یا پس از ممات زیارت کند، روز قیامت شفیع او می شوم.
در حدیثی آمده: امام صادق(علیه السلام) روز عیدی در مدینه بود، به زیارت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) رفت و به آن حضرت سلام داد و فرمود: ما بر اهل همه شهرها خواه مکه و خواه غیر مکه برتری داریم، به علّت زیارت و سلاممان به رسول خدا(صلی الله علیه وآله).
شیخ طوسی در «تهذیب»، از یزید بن عبدالملک روایت کرده است و او از پدرش، از جدّش: که خدمت حضرت فاطمه مشرّف شدم، آن حضرت به سلام بر من پیشی گرفت، آنگاه از من پرسید برای چه آمده ای؟ عرض کردم: برای طلب برکت و ثواب؛ فرمود: مرا خبر داد پدرم و اینک حاضر است که هر که بر او و بر من سه روز سلام کند، خدا بهشت را بر او واجب کند؛ گفتم: در حیات او و شما؟ فرمود: آری و نیز پس از مرگ ما.
علاّمه مجلسی (رحمة الله علیه) فرموده: در حدیث معتبر از عبدالله بن عباس نقل است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: هرکه امام حسن (علیه السلام) را در بقیع زیارت کند، قدمش بر صراط ثابت باشد، روزی که قدم ها از آن بلغزد.
در کتاب «مُقنعه» از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده: هرکه مرا زیارت کند، گناهانش آمرزیده شود و تهیدست و پریشان نمیرد.
شیخ طوسی در «تهذیب» از حضرت عسکری(علیه السلام) روایت کرده: هرکه حضرت صادق(علیه السلام) و پدرش حضرت باقر(علیه السلام) را زیارت کند درد چشم نکشد و بیماری و دردی به او نرسد و مبتلا نمیرد.
ابن قولَوَیه در کتاب «کامل الزیارات»، از هشام بن سالم از امام صادق(علیه السلام) روایتی طولانی آورده که بخشی از جملات آن این است: مردی به محضر امام صادق(علیه السلام) شرفیاب شد و عرض کرد: آیا پدرت را باید زیارت کرد؟ فرمود: آری، عرضه داشت: برای کسی که او را زیارت کند چه پاداشی است؟ فرمود: اگر اعتقاد به امامت او داشته باشد و از او پیروی کند، بهشت پاداش اوست؛ عرض کرد: کسی که از زیارت او روی گردان شود چه خواهد شد؟ فرمود: در «یوم الحسرة» که روز قیامت است حسرت خواهد داشت.
احادیث در این بخش بسیار است و برای متذکر شدن ما همین اندازه کافی و وافی است.
مفاتیح الجنان : سایر زیارات در مدینه طیبه
زیارت قبور شهدا در احد
در زیارت ایشان می گویی:
السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَی نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلی مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّاهِرِینَ، السَّلامُ عَلَیکمْ أَیهَا الشُّهَداءُ الْمُؤْمِنُونَ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَهْلَ بَیتِ الْإِیمانِ وَالتَّوْحِیدِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ دِینِ اللّهِ وَأَنْصارَ رَسُولِهِ عَلَیهِ وَآلِهِ السَّلامُ، سَلامٌ عَلَیکمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ،
أَشْهَدُ أَنَّ اللّهَ اخْتارَکمْ لِدِینِهِ، وَاصْطَفاکمْ لِرَسُولِهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّکمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَذَبَبْتُمْ عَنْ دِینِ اللّهِ وَعَنْ نَبِیهِ، وَجُدْتُمْ بِأَنْفُسِکمْ دُونَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّکمْ قُتِلْتُمْ عَلی مِنْهاجِ رَسُولِ اللّهِ، فَجَزاکمُ اللّهُ عَنْ نَبِیهِ وَعَنِ الْإِسْلامِ وَأَهْلِهِ أَفْضَلَ الْجَزاءِ، وَعَرَّفَنا وُجُوهَکمْ فِی مَحَلِّ رِضْوانِهِ، وَمَوْضِعِ إِکرامِهِ مَعَ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِک رَفِیقاً؛
أَشْهَدُ أَنَّکمْ حِزْبُ اللّهِ، وَأَنَّ مَنْ حارَبَکمْ فَقَدْ حارَبَ اللّهَ، وَأَنَّکمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ الْفائِزِینَ الَّذِینَ هُمْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ، فَعَلَی مَنْ قَتَلَکمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلائِکةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ، أَتَیتُکمْ یا أَهْلَ التَّوْحِیدِ زائِراً، وَبِحَقِّکمْ عارِفاً، وَبِزِیارَتِکمْ إِلَی اللّهِ مُتَقَرِّباً، وَبِمَا سَبَقَ مِنْ شَرِیفِ الْأَعْمالِ وَمَرْضِی الْأَفْعالِ عالِماً، فَعَلَیکمْ سَلامُ اللّهِ وَرَحْمَتُهُ وَبَرَکاتُهُ، وَعَلی مَنْ قَتَلَکمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَغَضَبُهُ وَسَخَطُهُ.
اللّهُمَّ انْفَعْنِی بِزِیارَتِهِمْ، وَثَبِّتْنِی عَلی قَصْدِهِمْ، وَتَوَفَّنِی عَلی مَا تَوَفَّیتَهُمْ عَلَیهِ، وَاجْمَعْ بَینِی وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرِّ دارِ رَحْمَتِک، أَشْهَدُ أَنَّکمْ لَنَا فَرَطٌ، وَنَحْنُ بِکمْ لاحِقُونَ.
و سوره «إِنَّا أَ نْزَلْناهُ» را تا توانی بخوان و بعضی گفته اند نزد هر شهیدی که او را زیارت می کنی دو رکعت نماز بجای آر و برگرد.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد کوفه
عمل ستون سوم مسجد کوفه (مقام امام زین العابدین (ع))
آنگاه به جانب «دکه زین العابدین»(علیه السلام) حرکت کن و آن در کنار «ستون سوم» است، از سوی متصّل به باب کنده.
نویسنده گوید: این مقام از طرف قبله برابر با دکه باب امیرمؤمنان و از طرف غرب مقابل با باب کنده بوده که مسدود شده است و گفته شده که شایسته است نماز به اندازه پنج زراع دورتر از ستون خوانده شود، زیرا دکه در آن محل بوده است.
به هر حال در آنجا دو رکعت نماز به «حمد» و هر سوره ای که خواهی بخوان و پس از سلام و «تسبیح حضرت زهرا» بگو:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، اللّهُمَّ إِنَّ ذُنُوبِی قَدْ کثُرَتْ وَلَمْ یبْقَ لَها إِلّا رَجاءُ عَفْوِک، وَقَدْ قَدَّمْتُ آلَةَ الْحِرْمانِ إِلَیک، فَأَنَا أَسْأَلُک اللّهُمَّ مَا لَاأَسْتَوْجِبُهُ، وَأَطْلُبُ مِنْک مَا لَاأَسْتَحِقُّهُ. اللّهُمَّ إِنْ تُعَذِّبْنِی فَبِذُنُوبِی وَلَمْ تَظْلِمْنِی شَیئاً، وَ إِنْ تَغْفِرْ لِی فَخَیرُ راحِمٍ أَنْتَ یا سَیدِی. اللّهُمَّ أَنْتَ أَنْتَ وَأَنَا أَنَا، أَنْتَ الْعَوَّادُ بِالْمَغْفِرَةِ، وَأَنَا الْعَوَّادُ بِالذُّنُوبِ، وَأَنْتَ الْمُتَفَضِّلُ بِالْحِلْمِ، وَأَنَا الْعَوَّادُ بِالْجَهْلِ. اللّهُمَّ فَإِنِّی أَسْأَلُک یا کنْزَ الضُّعَفَاءِ، یا عَظِیمَ الرَّجَاءِ، یا مُنْقِذَ الْغَرْقَی، یا مُنْجِی الْهَلْکی، یا مُمِیتَ الْأَحْیاءِ، یا مُحْیی الْمَوْتی، أَنْتَ اللّهُ الَّذِی لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، أَنْتَ الَّذِی سَجَدَ لَک شُعاعُ الشَّمْسِ، وَنُورُ الْقَمَرِ، وَظُلْمَةُ اللَّیلِ، وَضَوْءُ النَّهارِ، وَخَفَقانُ الطَّیرِ؛
فَأَسْأَلُک اللّهُمَّ یا عَظِیمُ بِحَقِّک یا کرِیمُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الصَّادِقِینَ، وَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الصَّادِقِینَ عَلَیک، وَبِحَقِّک عَلَی عَلِی، وَبِحَقِّ عَلِی عَلَیک، وَبِحَقِّک عَلَی فاطِمَةَ، وَبِحَقِّ فاطِمَةَ عَلَیک، وَبِحَقِّک عَلَی الْحَسَنِ، وَبِحَقِّ الْحَسَنِ عَلَیک، وَبِحَقِّک عَلَی الْحُسَینِ، وَبِحَقِّ الْحُسَینِ عَلَیک، فَإِنَّ حُقُوقَهُمْ مِنْ أَفْضَلِ إِنْعامِک عَلَیهِمْ، وَبِالشَّأْنِ الَّذِی لَک عِنْدَهُمْ، وَبِالشَّأْنِ الَّذِی لَهُمْ عِنْدَک، صَلِّ یا رَبِّ عَلَیهِمْ صَلاةً دائِمَةً مُنْتَهی رِضاک، وَاغْفِرْ لِی بِهِمُ الذُّنُوبَ الَّتِی بَینِی وَبَینَک، وَأَتْمِمْ نِعْمَتَک عَلَی کما أَتْمَمْتَها عَلی آبائِی مِنْ قَبْلُ یا کهیعص. اللّهُمَّ کما صَلَّیتَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ فَاسْتَجِبْ لِی دُعَائِی فِیمَا سَأَلْتُک.
پس به سجده برو و طرف راست صورت را بر زمین بگذار و بگو:
یا سَیدِی یا سَیدِی یا سَیدِی، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاغْفِرْ لِی وَاغْفِرْ لِی.
و این کلمات را با فروتنی و گریه بسیار بگو، آنگاه طرف چپ صورت را بر زمین بگذار و باز این کلمات را بگو، پس دعا کن به آنچه که خواهی.
نویسنده گوید: بر پایه بعضی مجموعه های غیر معتبر، مشهوری بین مردم آن است که در این مقام بجا می آورند عملی را که امام صادق(علیه السلام) به یکی از اصحاب خود آموخت، ولی این عمل مقید به این مقام نیست؛ و کیفیت آن این است که از آن حضرت نقل شده که به بعضی از اصحاب خود فرمودند: آیا بامداد دنبال حاجتی نمی روی که به مسجد بزرگ کوفه گذر کنی؟ عرض کرد چرا؛ فرمود: در آن مسجد چهار رکعت نماز بخوان و بگو:
إِلهِی إِنْ کنْتُ قَدْ عَصَیتُک فَإِنِّی قَدْ أَطَعْتُک فِی أَحَبِّ الْأَشْیاءِ إِلَیک لَمْ أَتَّخِذْ لَک وَلَداً وَلَمْ أَدْعُ لَک شَرِیکاً، وَقَدْ عَصَیتُک فِی أَشْیاءَ کثِیرَةٍ عَلَی غَیرِ وَجْهِ الْمُکابَرَةِ لَک، وَلَا الاسْتِکبارِ عَنْ عِبادَتِک، وَلَا الْجُحُودِ لِرُبُوبِیتِک، وَلَا الْخُرُوجِ عَنِ الْعُبُودِیةِ لَک، وَلَکنِ اتَّبَعْتُ هَوای وَأَزَلَّنِی الشَّیطانُ بَعْدَ الْحُجَّةِ وَالْبَیانِ، فَإِنْ تُعَذِّبْنِی فَبِذُنُوبِی غَیرَ ظالِمٍ أَنْتَ لِی، وَ إِنْ تَعْفُ عَنِّی وَتَرْحَمْنِی فَبِجُودِک وَکرَمِک یا کرِیمُ.
و همچنین می گویی:
غَدَوْتُ بِحَوْلِ اللّهِ وَقُوَّتِهِ، غَدَوْتُ بِغَیرِ حَوْلٍ مِنِّی وَلَا قُوَّةٍ، وَلَکنْ بِحَوْلِ اللّهِ وَقُوَّتِهِ، یا رَبِّ أَسْأَلُک بَرَکةَ هذَا الْبَیتِ وَبَرَکةَ أَهْلِهِ، وَأَسْأَلُک أَنْ تَرْزُقَنِی رِزْقاً حَلالاً طَیباً تَسُوقُهُ إِلَی بِحَوْ لِک وَقُوَّتِک وَأَنَا خائِضٌ فِی عَافِیتِک.
شیخ شهید و محمّد بن مشهدی این عمل را برای صحن مسجد پس از عمل ستون چهارم ذکر کرده اند: در دو رکعت اول «حمد» و «توحید» و در دو رکعت دیگر «حمد» و «اِنّا اَنزَلناهُ» و پس از سلام، «تسبیح حضرت زهرا» را بگو.
در حدیث معتبر از ابوحمزه ثمالی روایت شده: که روزی در مسجد کوفه نشسته بودم، ناگاه دیدم شخصی از درِ کِنده وارد شد، از همه کس خوش روتر و خوشبوتر و پاکیزه جامه تر عمامه به سر بسته و پیراهن و بالاپوش گشاد آستین پوشیده و یک جفت کفش عربی در پای مبارکش بود؛ کفش را از پا درآورد و نزد ستون هفتم ایستاد و دست ها را تا برابر گوش بالا برد و تکبیری گفت که تمام موهای من از حیرت و شگفتی آن راست ایستاد؛
پس چهار رکعت نماز خواند و رکوع و سجودش را نیکو انجام داد، سپس این دعا را خواند: «إِلهِی إِنْ کُنْتُ قَدْ عَصَیْتُکَ» دعا را ادامه داد تا رسید به «یا کَرِیمُ»؛ در اینجا به سجده رفت و مکرّر «یا کَرِیمُ» گفت به اندازه ای که یک نفس را پر کند.
آنگاه در سجده اش گفت: «یا مَنْ یَقْدِرُ عَلی حَوائِجِ السّائِلِینَ» و دعا را ادامه داد تا «هفتاد مرتبه» «یا سَیِّدِی» که در «اعمال ستون هفتم» ذکر شد، چون سر از سجده برداشت و من به دقّت نگاه کردم، دیدم حضرت زین العابدین(علیه السلام) است؛ دست های مبارکش را بوسیدم و پرسیدم برای چه اینجا آمدید؟ فرمود: برای آنچه دیدی یعنی نماز در مسجد کوفه.
در روایتی که در «پانوشت زیارت هفتم» نقل کردم این مطلب هم بود که ابوحمزه را با خود به زیارت امیرمؤمنان برد.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد کوفه
نماز حاجت در مقام نوح (ع) در مسجد کوفه
و آن چنان است که چهار رکعت نماز می خوانی، پس از سلام و «تسبیح حضرت زهرا» بگو:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک یا مَنْ لا تَرَاهُ الْعُیونُ، وَ لا تُحِیطُ بِهِ الظُّنُونُ، وَ لا یصِفُهُ الْوَاصِفُونَ، وَ لا تُغَیرُهُ الْحَوَادِثُ، وَ لا تُفْنِیهِ الدُّهُورُ، تَعْلَمُ مَثَاقِیلَ الْجِبَالِ، وَ مَکاییلَ الْبِحَارِ وَ وَرَقَ الْأَشْجَارِ، وَ رَمْلَ الْقِفَارِ، وَ مَا أَضَاءَتْ بِهِ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ، وَ أَظْلَمَ عَلَیهِ اللَّیلُ، وَ وَضَحَ عَلَیهِ النَّهَارُ، وَ لا تُوَارِی مِنْک سَمَاءٌ سَمَاءً، وَ لا أَرْضٌ أَرْضاً، وَ لا جَبَلٌ مَا فِی أَصْلِهِ، وَ لا بَحْرٌ مَا فِی قَعْرِهِ، أَسْأَلُک أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تَجْعَلَ خَیرَ أَمْرِی آخِرَهُ، وَ خَیرَ أَعْمَالِی خَوَاتِیمَهَا، وَ خَیرَ أَیامِی یوْمَ أَلْقَاک، إِنَّک عَلَی کلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ؛
اللَّهُمَّ مَنْ أَرَادَنِی بِسُوءٍ فَأَرِدْهُ، وَ مَنْ کادَنِی فَکدْهُ، وَ مَنْ بَغَانِی بِهَلَکةٍ فَأَهْلِکهُ، وَ اکفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِمَّنْ دَخَلَ هَمُّهُ عَلَی؛ اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِی فِی دِرْعِک الْحَصِینَةِ، وَ اسْتُرْنِی بِسِتْرِک الْوَاقِی؛ یا مَنْ یکفِی مِنْ کلِّ شَی ءٍ وَ لا یکفِی مِنْهُ شَیءٌ، اکفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ، وَ صَدِّقْ قَوْلِی وَ فِعْلِی؛ یا شَفِیقُ یا رَفِیقُ، فَرِّجْ عَنِّی الْمَضِیقَ، وَ لا تُحَمِّلْنِی مَا لا أُطِیقُ؛ اللَّهُمَّ احْرُسْنِی بِعَینِک الَّتِی لا تَنَامُ، وَ ارْحَمْنِی بِقُدْرَتِک عَلَی؛ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، یا عَلِی یا عَظِیمُ، أَنْتَ عَالِمٌ بِحَاجَتِی وَ عَلَی قَضَائِهَا قَدِیرٌ، وَ هِی لَدَیک یسِیرٌ، وَ أَنَا إِلَیک فَقِیرٌ، فَمُنَّ بِهَا عَلَی یا کرِیمُ؛ إِنَّک عَلَی کلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ.
سپس به سجده می روی و می گویی:
إِلَهِی قَدْ عَلِمْتَ حَوَائِجِی، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْضِهَا، وَ قَدْ أَحْصَیتَ ذُنُوبِی، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهَا، یا کرِیمُ.
سپس طرف راست صورت خود را بر زمین بگذار و بگو:
إِنْ کنْتُ بِئْسَ الْعَبْدُ، فَأَنْتَ نِعْمَ الرَّبُّ، افْعَلْ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ، وَ لا تَفْعَلْ بِی مَا أَنَا أَهْلُهُ؛ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
سپس طرف چپ صورت خود را بر زمین بگذار و بگو:
اللَّهُمَّ إِنْ عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِک فَلْیحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِک؛ یا کرِیمُ.
پس پیشانی را بر زمین بگذار و بگو:
ارْحَمْ مَنْ أَسَاءَ وَ اقْتَرَفَ، وَ اسْتَکانَ وَ اعْتَرَفَ.
این دعاها تا «وَ اغْفِرْهَا یَا کَرِیمُ» همان دعایی است که در کتاب «مزار قدیم» در اعمال صحن مسجد سَهْله در مقام امام زین العابدین(علیه السلام) نقل شده.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد کوفه
اعمال دکه حضرت صادق (ع) در مسجد کوفه
مقام امام صادق(علیه السلام) در نزدیکی مسلم بن عقیل(رحمة الله علیه) است، در آنجا دو رکعت نماز بخوان و پس از سلام و «تسبیح حضرت زهرا» بگو:
یا صَانِعَ کلِّ مَصْنُوعٍ، وَ یا جَابِرَ کلِّ کسِیرٍ، وَ یا حَاضِرَ کلِّ مَلَإٍ، وَ یا شَاهِدَ کلِّ نَجْوَی، وَ یا عَالِمَ کلِّ خَفِیةٍ، وَ یا شَاهِداً غَیرَ غَائِبٍ، وَ یا غَالِباً، غَیرَ مَغْلُوبٍ، وَ یا قَرِیباً غَیرَ بَعِیدٍ، وَ یا مُونِسَ کلِّ وَحِیدٍ، وَ یا حَیاً حِینَ لا حَی غَیرُهُ، یا مُحْیی الْمَوْتَی، وَ مُمِیتَ الْأَحْیاءِ، الْقَائِمَ عَلَی کلِّ نَفْسٍ بِمَا کسَبَتْ، لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
پس بخوان هرچه خواهی.
نویسنده گوید: من پیش از این گفتم، در اینجا باز هم می گویم که در کتاب «مزار قدیم» و مشهور بین مردم در ترتیب اعمال مسجد آن است که بعد از این مقام، «اعمال دکة القضا و بیت الطشت» را بجا می آورند که ما این اعمال را موافق کتاب «مصباح» و «بحار» و کتاب های دیگران بعد از اعمال ستون چهارم نقل کردیم، اگر خواستی به کیفیت مشهور عمل کنی به کتاب «مزار قدیم» مراجعه کن و اعمال این دو مقام را ان شاء الله بجا آر.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد کوفه
زیارت هانى بن عروه
کنار قبر او می ایستی و به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) سلام می کنی و می گویی:
سَلامُ اللّهِ الْعَظِیمِ وَصَلَواتُهُ عَلَیک یا هانِئَ بْنَ عُرْوَةَ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ النَّاصِحُ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ عَلَیهِمُ السَّلامُ، أَشْهَدُ أَنَّک قُتِلْتَ مَظْلُوماً، فَلَعَنَ اللّهُ مَنْ قَتَلَک، وَاسْتَحَلَّ دَمَک، وَحَشی قُبُورَهُمْ ناراً. أَشْهَدُ أَنَّک لَقِیتَ اللّهَ وَهُوَ رَاضٍ عَنْک بِما فَعَلْتَ وَنَصَحْتَ،
وَأَشْهَدُ أَنَّک قَدْ بَلَغْتَ دَرَجَةَ الشُّهَداءِ، وَجُعِلَ رُوحُک مَعَ أَرْواحِ السُّعَداءِ بِما نَصَحْتَ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ مُجْتَهِداً، وَبَذَلْتَ نَفْسَک فِی ذاتِ اللّهِ وَمَرْضاتِهِ، فَرَحِمَک اللّهُ وَرَضِی عَنْک وَحَشَرَک مَعَ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ وَجَمَعَنا وَ إِیاکمْ مَعَهُمْ فِی دارِ النَّعِیمِ، وَسَلامٌ عَلَیک وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
پس دو رکعت نماز بخوان و آن را به روح هانی هدیه کن و به آنچه خواهی برای خود دعا کن و وداع کن او را به آنچه مسلم را به «آنچه مسلم را به آن وداع» کردی.
مفاتیح الجنان : زیارات مطلقه امام حسین (ع)
زیارت ششم امام حسین (ع)
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: به عمار ساباطی فرمود: چون به قبر امام حسین(علیه السلام) برسی بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا أَبا عَبْدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا سَیدَ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَیک یا مَنْ رِضَاهُ مِنْ رِضَی الرَّحْمَانِ وَسَخَطُهُ مِنْ سَخَطِ الرَّحْمَانِ، السَّلامُ عَلَیک یا أَمِینَ اللّهِ، وَحُجَّةَ اللّهِ، وَبابَ اللّهِ، وَالدَّلِیلَ عَلَی اللّهِ، وَالدَّاعِی إِلَی اللّهِ، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ حَلَّلْتَ حَلالَ اللّهِ، وَحَرَّمْتَ حَرامَ اللّهِ، وَأَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَدَعَوْتَ إِلَی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَأَشْهَدُ أَنَّک وَمَنْ قُتِلَ مَعَک شُهَداءُ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّکمْ تُرْزَقُونَ، وَأَشْهَدُ أَنَّ قاتِلَک فِی النَّارِ، أَدِینُ اللّهَ بِالْبَراءَةِ مِمَّنْ قَتَلَک، وَمِمَّنْ قاتَلَک وَشایعَ عَلَیک وَمِمَّنْ جَمَعَ عَلَیک، وَ مِمَّنْ سَمِعَ صَوْتَک وَلَمْ یعِنْک، یا لَیتَنِی کنْتُ مَعَکمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً.
نویسنده گوید: این سه زیارت [«چهارم» و «پنجم» و «ششم»] از کتاب «مزار» ابن قولویه منقول است.
مفاتیح الجنان : زیارات مطلقه امام حسین (ع)
زیارت هفتم امام حسین (ع) (زیارت وارث)
شیخ طوسی در کتاب «مصباح» از صفوان جمّال روایت کرده: از امام صادق(علیه السلام) برای زیارت مولایمان حسین(علیه السلام) اجازه خواستم و تقاضا کردم، برای من جهت زیارت آن حضرت دستورالعملی ذکر کند که به آن صورت به زیارت بروم.
فرمود: ای صفوان، پیش از حرکت به سفر، سه روز روزه بگیر و روز سوم غسل کن، پس اهل و عیال خود را نزد خویش جمع کن و چنین بگو «اللّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ...» تا پایان دعا که پیش از این ذکر شد؛ آنگاه دعایی به من آموخت و فرمود وقتی به فرات برسی بگو.
با آب فرات غسل کن، به درستی که پدرم مرا از پدرانش خبر داد که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: همانا این فرزند من حسین، پس از من در کنار فرات کشته خواهد شد، هرکه او را زیارت کند و از فرات غسل نماید، گناهان او بریزد و مانند روزی شود که مادر او را به دنیا آورده است؛ چون غسل کنی در حال انجام غسل بگو:
بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ نُوراً وَطَهُوراً وَحِرْزاً وَشِفاءً مِنْ کلِّ داءٍ وَسُقْمٍ وآفَةٍ وَعاهَةٍ، اللّهُمَّ طَهِّرْ بِهِ قَلْبِی، وَاشْرَحْ بِهِ صَدْرِی، وَسَهِّلْ لِی بِهِ أَمْرِی.
چون از غسل فارغ شوی دو جامه پاکیزه بپوش و در «مشرعه» دو رکعت نماز بخوان که آن همان مکانی است که حق تعالی درباره شأنش فرمود: «در زمین قطعه هایی است نزدیک یکدیگر و بوستان هاست از انواع انگور و کشتزار و باغستان هایی است از خرما، دو تا از یک ریشه رسته و غیر دو تا از یک اصل روییده شده، به یک آب، آب داده می شوند و بعضی از آن ها را بر بعض دیگر از میوه زیادتی می دهیم».
چون از نماز فارغ شوی، با حالتی آرام و همراه با وقار به سوی حائر حرکت کن و گام های خود را کوتاه بردار، به درستی که خدای تعالی برای هر گامی که برمی داری برایت حجّ و عمره می نویسد و با دل فروتن و دیده گریان راه برو و بسیار انجام ده ذکر: «اللّهُ أَکْبَرُ» و «لا إِلهَ إِلّا اللّهُ» و ثنا بر خداوند و صلوات بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و به ویژه صلوات بر حسین(علیه السلام) را و بسیار کن لعنت بر قاتلان آن حضرت و بیزاری جستن از کسانی که در ابتدا، پایه ظلم و جور بر اهل بیت را بنا گذاشتند.
هرگاه به درگاه حائر رسیدی بایست و بگو:
اللّهُ أَکبَرُ کبِیراً، وَالْحَمْدُ لِلّهِ کثِیراً، وَسُبْحانَ اللّهِ بُکرَةً وَأَصِیلاً، الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی هَدَانا لِهذا وَمَا کنَّا لِنَهْتَدِی لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللّهُ، لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ.
پس بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خاتَِمَ النَّبِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا سَیدَ الْمُرْسَلِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا حَبِیبَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا أَمِیرَ الْمُؤمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا سَیدَ الْوَصِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا قَائِدَ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ فاطِمَةَ سَیدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک وَعَلَی الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلَْدِک، السَّلامُ عَلَیک یا وَصِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الصِّدِّیقُ الشَّهِیدُ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا مَلائِکةَ اللّهِ الْمُقِیمِینَ فِی هذَا الْمَقامِ الشَّرِیفِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا مَلائِکةَ رَبِّی الْمُحْدِقِینَ بِقَبْرِ الْحُسَینِ علیه السلام، السَّلامُ عَلَیکمْ مِنِّی أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِی اللَّیلُ وَالنَّهارُ.
پس می گویی:
السَّلامُ عَلَیک یا أَبا عَبْدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، عَبْدُک وَابْنُ عَبْدِک، وَابْنُ أَمَتِک، الْمُقِرُّ بِالرِّقِّ، وَالتَّارِک لِلْخِلافِ عَلَیکمْ، وَالْمُوالِی لِوَلِیکمْ، وَالْمُعَادِی لِعَدُوِّکمْ، قَصَدَ حَرَمَک، وَاسْتَجارَ بِمَشْهَدِک، وَتَقَرَّبَ إِلَیک بِقَصْدِک، أَأَدْخُلُ یا رَسُولَ اللّهِ؟ أَأَدْخُلُ یا نَبِی اللّهِ؟ أَأَدْخُلُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟ أَأَدْخُلُ یا سَیدَ الْوَصِیینَ؟ أَأَدْخُلُ یا فاطِمَةُ سَیدَةَ نِساءِ الْعَالَمِینَ؟ أَأَدْخُلُ یا مَوْلای یا أَبا عَبْدِ اللّهِ؟ أَأَدْخُلُ یا مَوْلای یابْنَ رَسُولِ اللّهِ؟
پس اگر دلت فروتن و دیده ات گریان شد، نشانه ی اجازه ورود است، پس وارد شو و بگو:
الْحَمْدُ لِلّهِ الْواحِدِ الْأَحَدِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الَّذِی هَدانِی لِوِلایتِک، وَخَصَّنِی بِزِیارَتِک، وَسَهَّلَ لِی قَصْدَک.
آنگاه تا درگاه قبّه مطهره برو و برابر بالا سر بایست و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ نُوحٍ نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ إِبْراهِیمَ خَلِیلِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُوسی کلِیمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ عِیسی رُوحِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلامُ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی،
السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ عَلِی الْمُرْتَضی، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ خَدِیجَةَ الْکبْری، السَّلامُ عَلَیک یا ثارَ اللّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَأَطَعْتَ اللّهَ وَرَسُولَهُ حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، فَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْک وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِک فَرَضِیتْ بِهِ؛
یا مَوْلای یا أَبا عَبْدِ اللّهِ، أَشْهَدُ أَنَّک کنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْک الْجَاهِلِیةُ بِأَنْجَاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْک مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیابِها، وَأَشْهَدُ أَنَّک مِنْ دَعائِمِ الدِّینِ، وَأَرْکانِ الْمُؤْمِنِینَ، وَأَشْهَدُ أَنَّک الْإِمامُ الْبَرُّ التَّقِی الرَّضِی الزَّکی الْهادِی الْمَهْدِی، وَأَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وَُلَْدِک کلِمَةُ التَّقْوی، وَأَعْلامُ الْهُدی، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی، وَالْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیا،
وَأُشْهِدُ اللّهَ وَمَلائِکتَهُ وَأَنْبِیاءَهُ وَرُسُلَهُ أَنِّی بِکمْ مُؤْمِنٌ وَبِإِیابِکمْ مُوقِنٌ، بِشَرایعِ دِینِی، وَخَواتِیمِ عَمَلِی، وَقَلْبِی لِقَلْبِکمْ سِلْمٌ، وَأَمْرِی لِأَمْرِکمْ مُتَّبِعٌ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکمْ، وَعَلَی أَرْواحِکمْ، وَعَلَی أَجْسادِکمْ، وَعَلَی أَجْسامِکمْ، وَعَلَی شاهِدِکمْ، وَعَلَی غائِبکمْ، وَعَلَی ظاهِرِکمْ وَعَلَی باطِنِکمْ.
پس خود را به روی قبر بینداز و آن را ببوس و بگو:
بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یا أَبا عَبْدِ اللّهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیةُ، وَجَلَّتِ الْمُصِیبَةُ بِک عَلَینا وَعَلَی جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، فَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَتَهَیأَتْ لِقِتالِک، یا مَوْلای یا أَبا عَبْدِ اللّهِ، قَصَدْتُ حَرَمَک، وَأَتَیتُ إِلی مَشْهَدِک، أَسْأَلُ اللّهَ بِالشَّأْنِ الَّذِی لَک عِنْدَهُ، وَبِالْمَحَلِّ الَّذِی لَک لَدَیهِ أَنْ یصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ یجْعَلَنِی مَعَکمْ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ.
آنگاه برخیز و بالای سر «دو رکعت» نماز بخوان و در آن دو رکعت پس از سوره «حمد» هر سوره ای را که می خواهی قرائت کن و پس از نماز بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی صَلَّیتُ وَرَکعْتُ وَسَجَدْتُ لَک وَحْدَک لَاشَرِیک لَک، لِأَنَّ الصَّلاةَ وَالرُّکوعَ وَالسُّجُودَ لَاتَکونُ إِلّا لَک، لِأَنَّک أَنْتَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَبْلِغْهُمْ عَنِّی أَفْضَلَ السَّلامِ وَالتَّحِیةِ، وَارْدُدْ عَلَی مِنْهُمُ السَّلامَ. اللّهُمَّ وَهَاتَانِ الرَّکعَتانِ هَدِیةٌ مِنِّی إِلی مَوْلای الْحُسَینِ بْنِ عَلِی عَلَیهِمَا السَّلامُ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَعَلَیهِ وَتَقَبَّلْ مِنِّی وَأْجُرْنِی عَلَی ذلِک بِأَ فْضَلِ أَمَلِی وَرَجائِی فِیک وَفِی وَلِیک یا وَلِی الْمُؤْمِنِینَ.
پس برخیز و به طرف پایین قبر آن حضرت برو و نزد سر علی بن الحسین(علیه السلام) بایست و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ الْحُسَینِ الشَّهِیدِ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الشَّهِیدُ [وَابْنُ الشَّهیدِ]، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْمَظْلُومُ وَ ابْنُ الْمَظْلُومِ، لَعَنَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِک فَرَضِیتْ بِهِ.
پس خود را بر قبرش بینداز و آن را ببوس و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا وَلِی اللّهِ وَابْنَ وَلِیهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الْمُصِیبَةُ وَجَلَّتِ الرَّزِیةُ بِک عَلَینا وَعَلَی جَمِیعِ الْمُسْلِمِینَ، فَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْک، وَأَبْرَأُ إِلَی اللّهِ وَ إِلَیک مِنْهُمْ.
سپس از دری که پایین پای علی بن الحسین(علیه السلام) است بیرون بیا و به سوی شهدا متوجه شو و بگو:
السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَوْلِیاءَ اللّهِ وَأَحِبَّاءَهُ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَصْفِیاءَ اللّهِ وَأَوِدَّاءَهُ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ دِینِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ فاطِمَةَ سَیدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْوَ لِی النَّاصِحِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ أَبِی عَبْدِ اللّهِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَأُمِّی طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیها دُفِنْتُمْ وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظِیماً، فَیالَیتَنِی کنْتُ مَعَکمْ فَأَفُوزَ مَعَکمْ.
آنگاه به سوی بالای سر امام حسین(علیه السلام) برگرد و برای خود و اهل و اولاد و پدر و مادر و برادران خود، بسیار دعا کن، زیرا در آن روضه مطهره دعای دعاکننده و درخواست درخواست کننده ردّ نمی شود.
نویسنده گوید: این زیارت، معروف به زیارت وارث است و مأخذش کتاب «مصباح المتهجد» شیخ طوسی می باشد که از کتب بسیار معتبر و معروف نزد علماست و من این زیارت را بدون واسطه، از همان کتاب شریف نقل کردم و پایان زیارت شهدا همان بود که ذکر شد: «فَیَالَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ مَعَکُمْ».
پس این اضافه هایی که بعضی بعد از «فَاَفوزَ مَعَکم» ذکر نموده اند: «فِی الْجِنانِ مَعَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أََُولَئِکَ رَفِیقاً، السَّلامُ عَلَی مَنْ کانَ فِی الْحائِرِ مِنْکُمْ وَعَلَی مَنْ لَمْ یَکُنْ فِی الْحائِرِ مَعَکُمْ... إلی آخره» همۀ آن ها زیادی و اضافی است.
شیخ ما در کتاب «لؤلؤ مرجان» فرموده است: که این کلمات متضمّن چند دروغ واضح است، علاوه بر جسارت مرتکب شدن بدعت و جسارت افزودن بر فرمودۀ امام، این کم و زیاد کردن های بی سند و بی ربط چنان شایع و متعارف شده که چند هزار مرتبه در شب و روز، در عرصه گاه مرقد منوّر ابی عبدالله الحسین(علیه السلام) و محضر فرشتگان مقرّب و محلّ طواف پیامبران مرسل به آواز بلند خوانده می شود و احدی به این خوانندگان ایراد نمی گیرد و از گفتن این دروغ و ارتکاب این معصیت نهی نمی کند و کم کم این کلمات، در مجموعه هایی که در زیارت و ادعیه نادانان از عوام جمع می کنند و گاهی اسمی برای آن می گذارند، راه پیدا کرده و به چاپ رسیده است؛ و از مجموعه این نادان، به مجموعه آن نادانان نقل شده و کار به جایی رسیده که بر بعضی از طلاّب نیز امر مشتبه شده است.
روزی طلبه ای را دیدم که آن دروغ های ناروا را برای شهدا می خواند، دست بر کتفش گذاشتم، ملتفت من شد، گفتم: از اهل علم چنین اکاذیب در چنین محضری قبیح نیست؟ گفت: مگر روایت نشده؟ تعجب کردم گفتم: نه؛ گفت: در کتابی دیدم، گفتم در کدام کتاب؟ گفت: «مفتاح الجنان»؛ ساکت شدم، چه اینکه کسی در بی اطلاعی کارش به اینجا رسد که جمع آوری بعضی عوام را کتاب بشمارد و مستند قرار دهد، قابل سخن گفتن نیست.
سپس شیخ مرحوم کلام را در این مقام طول داده و فرموده است: به حال خود گذاشتن عوام در امثال این امور جزئی و بدعت های مختصر مثل غسل اویس قَرَن و آش ابوالدرداء که تابع و مخلص حقیقی معاویه بوده و روزه صَمت که در روز سخن نگویند و غیر آن ها که احدی در مقام نهی برنیامده، سبب جسارت و جرأت شده است که در هر ماه و سال پیامبر و امام جدیدی پیدا می شود و دسته دسته از دین خدا بیرون می روند، پایان سخن میرزا حسین نوری در کتاب «لؤلؤ و مرجان» رفع مقامه.
این فقیر گوید: در فرمایش این عالم بزرگ که به مذاق شرع مقدس آگاه است، خوب تأمّل کن؛ چگونه این مطلب غمی بزرگ و عقده ای گلوگیر در دل او شده، چه او به طور کامل مفاسد این کار را می داند، به خلاف آنان که از علوم اهل بیت محروم و بی بهره ماندند و به دانستن سخنی درهم و برهم از اصطلاحات اکتفا کردند که امثال این مطالب را چیزی ندانند، بلکه تصحیح و تصویب کرده و بر وفق آن عمل کنند.
لا جرم کار به جایی می رسد که کتاب هایی همچون «مصباح المتهجد، اقبال، مهج الدعوات، جماع الاسبوع، مصباح الزائر، بلد الامین، جنی الواقیی، مفتاح الفلاح، مقیاس، ربیع الاسابیع، تحفی، زاد المعاد» و امثال این کتب متروک و مهجور شود و این مجموعه های احمقانه شایع شود که در دعای مجیر که از دعاهای معتبره مرویه است، در هشتاد موضع آن کلمه «بعفوک» زیاد کنند و کسی انکار نکند و در دعای جوشن که مشتمل بر صد فصل است، برای هر فصلی یک خاصیتی وضع کنند و با بودن این همه زیارت مأثوره، زیارت فاجعه انگیز جعل نمایند و با بودن این همه دعاهای معتبر روایت شده با مضامین عالیه و کلمات فصیحه بلیغه، دعایی بی ربط در کمال برودت جعل کنند و نام آن را دعای «حبّی» گذارند و از کنگره عرش آن را نازل کنند و چندان فضیلت برای آن وضع نمایند که انسان را متحیر و سراسیمه کنند.
از جمله [آن فضائل] آن که العیاذ بالله، جبرئیل از سوی حق سبحانه و تعالی به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) گفته باشد: هر بنده ای که این دعا را با خود دارد، او را عذاب نکنم، اگرچه مستوجب دوزخ باشد و عمرش را به معصیت گذرانده و مرا هیچ وقت سجده نکرده باشد و عنایت کنم آن بنده را ثواب هفتاد هزار پیغمبر و ثواب هفتاد هزار زاهد و ثواب هفتاد هزار شهید و ثواب هفتاد هزار نمازگزار و ثواب پوشاندن هفتاد هزار برهنه و ثواب سیر کردن هفتاد هزار گرسنه و ثوابی مطابق ریگ های بیابان و ثواب هفتاد هزار بقعه زمین و ثواب مهر نبوت رسالت پناه، و ثواب عیسی روح الله و ابراهیم خلیل الله و اسماعیل ذبیح الله و موسی کلیم الله و یعقوب نبی الله و آدم صفی الله و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و دیگر فرشتگان، یا محمّد هرکه این دعای بزرگوار با عظمت را بخواند یا با خود بردارد، او را بیامرزم و شرم دارم که او را عذاب کنم... تا پایان! و سزاوار است، انسان از شنیدن این ها عوض خنده بگرید.
کتاب های دعای شیعه، به مرتبه ای متقن و محکم بوده که غالب آن ها که استنساخ می کردند، خودشان از اهل علم بودند و از روی نسخه هایی که به خط اهل علم و تصحیح شده علما بوده مقابله و تصحیح می نمودند و اگر اختلافی بود، در حاشیه اش به آن اختلاف اشاره می کردند؛ مثلاً در دعای مکارم الاخلاق «وبَلِّغْ بِإیمانی» در حاشیه اش اشاره می کنند، در نسخه ابن اشناس «وَابْلُغْ بِإیْمانی» است و در روایت ابن شاذان «اللّهُمَّ أبْلِغْ إیمانی» است؛ یا مثلاً فلان کلمه به خط ابن سکون چنین است و به خط شهید چنین
همچنین کار کتاب های معتبر دعا به جایی رسیده که منحصر به کتاب «مفتاح» شده که فی الجمله وصفش را شنیدی و این کتاب مرجع عوام و خواص و عرب و عجم شده و این نیست، جز از بی اعتنایی اهل علم به حدیث و اخبار و رجوع ننمودن به کتب علما و فقهای اهل بیت اطهار و نهی نکردن از امثال این بدعت ها و اضافات و دسیسه وضّاعان [آنان که از پیش خود جعل حدیث می کنند و به پیامبر و امام نسبت می دهند] و تحریف جاهلان و جلو نگرفتن از نااهلان و از تصرّفات بی خردان تا کار به جایی رسیده که دعاها موافق سلیقه ها تلفیق شده و زیارت ها و مفجعه ها و صلوات ها اختراع گشته و مجموعه های بسیار از دعاهای ساختگی و قلابی چاپ شده و بچّه مفتاح ها متولد گشته و کم کم سرایت کرده، به سایر کتب رسیده و شایع و رواج یافته است.
مثلاً کتاب «منتهی الآمال» این احقر را تازه طبع کرده اند، بعضی از خطّاطان آن، به سلیقه خود تصرّفاتی در آن نموده، از جمله در احوال مالک بن یسر ملعون نوشته: از دعای امام حسین(علیه السلام) هر دو دست او از کار افتاده بود الحمدلله؛ در تابستان همانند دو چوب خشک می گردید الحمدلله؛ در زمستان خون از آن ها می چکید الحمدلله و بر این حال خسران مال بود الحمدلله.
در این دو سطر عبارت، چهار لفظ «الحمدلله» را کاتب موافق سلیقه خود جزو عبارت کرده است و نیز در بعضی از مواضع کتاب پس از نام جناب زینب یا امّ کلثوم، به سلیقه خود لفظ خانم اضافه کرده که زینب خانم و امّ کلثوم خانم گفته شود، به خاطر آنکه از آن مخدّرات تجلیل شود و کاتب، حمید بن قحطبه را چون با او دشمن بوده، به علت بدی او حمید بن قحبه نوشته، ولی احتیاط نموده قحطبه را به عنوان نسخه بدل آن یادداشت کرده و عبد ربّه را صلاح دیده عبدالله نوشته و زحر بن قیس را که حاء بی نقطه است، در هر کجای کتاب بوده، به جیم نوشته و امّ سلمه را غلط دانسته و تا در امکانش بوده ام ام السلمه کرده، الی غیر ذلک.
غرضم از ذکر این مطلب در اینجا دو چیز بود: یکی آن که تصرفاتی که این شخص به سلیقه خود کرده، آن را کمال دانسته و خلافش را نقص فرض کرده، درحالی که آن چیزی که او کمال دانسته باعث نقصان شده است، بنابراین از اینجا قیاس کنیم به چیزهایی که ما از روی جهل و نادانی در دعاها داخل می کنیم یا به سلیقه ناقص خود بعض تصرفات می نماییم و آن را کمال فرض می کنیم، بدانیم که همان چیزها نزد اهلش سبب نقصان و بی اعتباری آن دعاها یا زیارت خواهد بود، پس شایسته است که ما به هیچ وجه در این باب مداخله نکنیم و هرچه دستورالعمل دادند، به همان رفتار کرده و از آن تخطّی ننمائیم؛
و دیگر غرضم آن بود که معلوم گردد هرگاه نسخه ای که نویسنده اش زنده و حاضر و نگهبان او باشد، با آن این گونه رفتار کنند، پس با سایر نسخه ها چه کردند و به کتاب های چاپی دیگر چه اعتماد است؟ مگر کتابی که از مصنّفات مشهور علمای معروف باشد و به نظر ثقه ای از علمای آن فن رسیده و امضا فرموده باشد.
در حال ثقه جلیل، فقیه پیشین در اصحاب ائمه(علیهم السلام) یونس بن عبدالرحمن روایت شده است: که کتابی در اعمال شبانه روز نوشته بود، جناب ابو هاشم جعفری آن کتاب را به نظر مبارک حضرت عسکری(علیه السلام) رساند، حضرت تمام آن را مطالعه و به دقت بررسی نمود، پس از آن فرمود: «هذا دِینی وَدِینُ آبائی کُلُّهُ وَهُوَ الْحَقُّ کُلُّهُ؛ این دین من و دین پدران من است و تمامش حق می باشد».
ملاحظه کن که ابو هاشم جعفری، با آن که بر کثرت علم و فقاهت و جلالت و دیانت جناب یونس مطّلع بوده، در عمل کردن به کتاب او اکتفا نکرده تا آن که آن را به نظر مبارک امام خود رسانید؛
و نیز روایت شده: از بورق شنجانی هراتی که مردی معروف به صدق و صلاح و ورع بوده، در سامره خدمت امام حسن عسکری(علیه السلام) رسید و کتاب «یوم و لیله» شیخ جلیل القدر فضل بن شاذان نیشابوری را به آن حضرت داد و گفت: فدایت شوم، می خواهم در این کتاب نظر فرمایی و ورق ورق آن را ملاحظه کنی؛ حضرت فرمود: «هذا صَحِیحٌ یَنْبَغی أَنْ تَعْمَلَ بِهِ؛ این کتاب صحیح است و شایسته است به آن عمل کنی» الی غیر ذلک؛
و این احقر با اینکه مذاق مردم این زمان و عدم اهتمامشان را در امثال این امور می دانستم، برای اتمام حجت سعی و کوشش بسیار کردم که دعاها و زیارات منقول در این کتاب حتی الامکان، از نسخه های اصل نقل شود و بر نسخه های متعددی عرضه گردد و به اندازه ای که از عهده برآید آن را تصحیح کنم تا عامل به آن از روی اطمینان عمل کند ان شاء الله، به شرط آن که کاتبان و ناسخان، در آن تصرف ننمایند و خوانندگان، اختراع و سلیقه های خود را کنار گذارند.
شیخ کلینی از عبدالرحیم قصیر نقل کرده: خدمت امام صادق(علیه السلام) رسید و عرض کرد: فدایت شوم، من از پیش خود دعایی اختراع کرده ام، حضرت فرمود: مرا از اختراع خود بگذار، یعنی آن را کنار گذار و برای من نقل مکن و اجازه نداد دعای جمع کرده اش را نقل کند و خود حضرت برای او دستور العملی عنایت فرمود.
شیخ صدوق از عبدالله بن سنان روایت کرده: امام صادق(علیه السلام) فرمود: به همین زودی به شما شبهه ای می رسد، پس می مانید بدون نشانه و راهنما و پیشوای هدایت گر و در آن شبهه نجات نمی یابد مگر کسی که دعای غریق را بخواند، گفتم: دعای غریق چگونه است؟ فرمود: می گویی:
یا اللّهُ یا رَحْمَانُ یا رَحِیمُ، یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِک.
پس گفتم:
یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِک.
حضرت فرمود: خدای عزّوجل «مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأبْصَارِ» است، ولی چنان که من می گویم بگو: «یَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ».
تأمل در این دو حدیث شریف، برای بیداری کسانی که در دعاها به سلیقه خود، بعضی کلمات را زیاد می کنند و پاره ای تصرّفات می نمایند کافی است و الله العاصم.
مفاتیح الجنان : زیارات مطلقه امام حسین (ع)
مداخله نااهلان به کتب حدیث و اخبار
کتاب های دعای شیعه، به مرتبه ای متقن و محکم بوده که غالب آن ها که استنساخ می کردند، خودشان از اهل علم بودند و از روی نسخه هایی که به خط اهل علم و تصحیح شده علما بوده مقابله و تصحیح می نمودند و اگر اختلافی بود، در حاشیه اش به آن اختلاف اشاره می کردند؛ مثلاً در دعای مکارم الاخلاق «وبَلِّغْ بِإیمانی» در حاشیه اش اشاره می کنند، در نسخه ابن اشناس «وَابْلُغْ بِإیْمانی» است و در روایت ابن شاذان «اللّهُمَّ أبْلِغْ إیمانی» است؛ یا مثلاً فلان کلمه به خط ابن سکون چنین است و به خط شهید چنین
همچنین کار کتاب های معتبر دعا به جایی رسیده که منحصر به کتاب «مفتاح» شده که فی الجمله وصفش را شنیدی و این کتاب مرجع عوام و خواص و عرب و عجم شده و این نیست، جز از بی اعتنایی اهل علم به حدیث و اخبار و رجوع ننمودن به کتب علما و فقهای اهل بیت اطهار و نهی نکردن از امثال این بدعت ها و اضافات و دسیسه وضّاعان [آنان که از پیش خود جعل حدیث می کنند و به پیامبر و امام نسبت می دهند] و تحریف جاهلان و جلو نگرفتن از نااهلان و از تصرّفات بی خردان تا کار به جایی رسیده که دعاها موافق سلیقه ها تلفیق شده و زیارت ها و مفجعه ها و صلوات ها اختراع گشته و مجموعه های بسیار از دعاهای ساختگی و قلابی چاپ شده و بچّه مفتاح ها متولد گشته و کم کم سرایت کرده، به سایر کتب رسیده و شایع و رواج یافته است.
مثلاً کتاب «منتهی الآمال» این احقر را تازه طبع کرده اند، بعضی از خطّاطان آن، به سلیقه خود تصرّفاتی در آن نموده، از جمله در احوال مالک بن یسر ملعون نوشته: از دعای امام حسین(علیه السلام) هر دو دست او از کار افتاده بود الحمدلله؛ در تابستان همانند دو چوب خشک می گردید الحمدلله؛ در زمستان خون از آن ها می چکید الحمدلله و بر این حال خسران مال بود الحمدلله.
در این دو سطر عبارت، چهار لفظ «الحمدلله» را کاتب موافق سلیقه خود جزو عبارت کرده است و نیز در بعضی از مواضع کتاب پس از نام جناب زینب یا امّ کلثوم، به سلیقه خود لفظ خانم اضافه کرده که زینب خانم و امّ کلثوم خانم گفته شود، به خاطر آنکه از آن مخدّرات تجلیل شود و کاتب، حمید بن قحطبه را چون با او دشمن بوده، به علت بدی او حمید بن قحبه نوشته، ولی احتیاط نموده قحطبه را به عنوان نسخه بدل آن یادداشت کرده و عبد ربّه را صلاح دیده عبدالله نوشته و زحر بن قیس را که حاء بی نقطه است، در هر کجای کتاب بوده، به جیم نوشته و امّ سلمه را غلط دانسته و تا در امکانش بوده ام ام السلمه کرده، الی غیر ذلک.
غرضم از ذکر این مطلب در اینجا دو چیز بود: یکی آن که تصرفاتی که این شخص به سلیقه خود کرده، آن را کمال دانسته و خلافش را نقص فرض کرده، درحالی که آن چیزی که او کمال دانسته باعث نقصان شده است، بنابراین از اینجا قیاس کنیم به چیزهایی که ما از روی جهل و نادانی در دعاها داخل می کنیم یا به سلیقه ناقص خود بعض تصرفات می نماییم و آن را کمال فرض می کنیم، بدانیم که همان چیزها نزد اهلش سبب نقصان و بی اعتباری آن دعاها یا زیارت خواهد بود، پس شایسته است که ما به هیچ وجه در این باب مداخله نکنیم و هرچه دستورالعمل دادند، به همان رفتار کرده و از آن تخطّی ننمائیم؛
و دیگر غرضم آن بود که معلوم گردد هرگاه نسخه ای که نویسنده اش زنده و حاضر و نگهبان او باشد، با آن این گونه رفتار کنند، پس با سایر نسخه ها چه کردند و به کتاب های چاپی دیگر چه اعتماد است؟ مگر کتابی که از مصنّفات مشهور علمای معروف باشد و به نظر ثقه ای از علمای آن فن رسیده و امضا فرموده باشد.
در حال ثقه جلیل، فقیه پیشین در اصحاب ائمه(علیهم السلام) یونس بن عبدالرحمن روایت شده است: که کتابی در اعمال شبانه روز نوشته بود، جناب ابو هاشم جعفری آن کتاب را به نظر مبارک حضرت عسکری(علیه السلام) رساند، حضرت تمام آن را مطالعه و به دقت بررسی نمود، پس از آن فرمود: «هذا دِینی وَدِینُ آبائی کُلُّهُ وَهُوَ الْحَقُّ کُلُّهُ؛ این دین من و دین پدران من است و تمامش حق می باشد».
ملاحظه کن که ابو هاشم جعفری، با آن که بر کثرت علم و فقاهت و جلالت و دیانت جناب یونس مطّلع بوده، در عمل کردن به کتاب او اکتفا نکرده تا آن که آن را به نظر مبارک امام خود رسانید؛
و نیز روایت شده: از بورق شنجانی هراتی که مردی معروف به صدق و صلاح و ورع بوده، در سامره خدمت امام حسن عسکری(علیه السلام) رسید و کتاب «یوم و لیله» شیخ جلیل القدر فضل بن شاذان نیشابوری را به آن حضرت داد و گفت: فدایت شوم، می خواهم در این کتاب نظر فرمایی و ورق ورق آن را ملاحظه کنی؛ حضرت فرمود: «هذا صَحِیحٌ یَنْبَغی أَنْ تَعْمَلَ بِهِ؛ این کتاب صحیح است و شایسته است به آن عمل کنی» الی غیر ذلک؛
و این احقر با اینکه مذاق مردم این زمان و عدم اهتمامشان را در امثال این امور می دانستم، برای اتمام حجت سعی و کوشش بسیار کردم که دعاها و زیارات منقول در این کتاب حتی الامکان، از نسخه های اصل نقل شود و بر نسخه های متعددی عرضه گردد و به اندازه ای که از عهده برآید تصحیح کنم تا عامل به آن از روی اطمینان عمل کند ان شاء الله، به شرط آن که کاتبان و ناسخان، در آن تصرف ننمایند و خوانندگان، اختراع و سلیقه های خود را کنار گذارند.
شیخ کلینی از عبدالرحیم قصیر نقل کرده: خدمت امام صادق(علیه السلام) رسید و عرض کرد: فدایت شوم، من از پیش خود دعایی اختراع کرده ام، حضرت فرمود: مرا از اختراع خود بگذار، یعنی آن را کنار گذار و برای من نقل مکن و اجازه نداد دعای جمع کرده اش را نقل کند و خود حضرت برای او دستور العملی عنایت فرمود.
شیخ صدوق از عبدالله بن سنان روایت کرده: امام صادق(علیه السلام) فرمود: به همین زودی به شما شبهه ای می رسد، پس می مانید بدون نشانه و راهنما و پیشوای هدایت گر و در آن شبهه نجات نمی یابد مگر کسی که دعای غریق را بخواند، گفتم: دعای غریق چگونه است؟ فرمود: می گویی:
یا اللّهُ یا رَحْمَانُ یا رَحِیمُ، یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِک.
پس گفتم:
یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِک.
حضرت فرمود: خدای عزّوجل «مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأبْصَارِ» است، ولی چنان که من می گویم بگو: «یَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ».
تأمل در این دو حدیث شریف، برای بیداری کسانی که در دعاها به سلیقه خود، بعضی کلمات را زیاد می کنند و پاره ای تصرّفات می نمایند کافی است و الله العاصم.
مفاتیح الجنان : زیارات مطلقه امام حسین (ع)
زیارت حضرت عباس بن على (ع)
شیخ اجل، جعفر بن قولویه قمی به سند معتبر از ابوحمزه ثمالی روایت کرده: امام صادق(علیه السلام) فرموده: که هرگاه قصد کردی که قبر عبّاس بن علی را زیارت کنی قبری که در کنار فرات برابر حائر است، بر در روضه می ایستی و می گویی:
سَلامُ اللّهِ وَسَلامُ مَلائِکتِهِ الْمُقَرَّبِینَ، وَأَنْبِیائِهِ الْمُرْسَلِینَ، وَعِبادِهِ الصَّالِحِینَ، وَجَمِیعِ الشُّهَداءِ وَالصِّدِّیقِینَ، وَ الزَّاکیاتُ الطَّیباتُ فِیما تَغْتَدِی وَتَرُوحُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، أَشْهَدُ لَک بِالتَّسْلِیمِ وَالتَّصْدِیقِ وَالْوَفاءِ وَالنَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِی صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ الْمُرْسَلِ، وَالسِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ، وَالدَّلِیلِ الْعالِمِ، وَالْوَصِی الْمُبَلِّغِ، وَالْمَظْلُومِ الْمُهْتَضَمِ، فَجَزاک اللّهُ عَنْ رَسُولِهِ وَعَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَعَنِ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِمْ أَفْضَلَ الْجَزاءِ بِمَا صَبَرْتَ وَاحْتَسَبْتَ وَأَعَنْتَ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ؛
لَعَنَ اللّهُ مَنْ قَتَلَک، وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّک، وَاسْتَخَفَّ بِحُرْمَتِک، وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ حالَ بَینَک وَبَینَ ماءِ الْفُراتِ، أَشْهَدُ أَنَّک قُتِلْتَ مَظْلُوماً، وَأَنَّ اللّهَ مُنْجِزٌ لَکمْ مَا وَعَدَکمْ، جِئْتُک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وافِداً إِلَیکمْ وَقَلْبِی مُسَلِّمٌ لَکمْ وَتابِعٌ، وَأَنَا لَکمْ تابِعٌ، وَنُصْرَتِی لَکمْ مُعَدَّةٌ حَتَّی یحْکمَ اللّهُ وَهُوَ خَیرُ الْحاکمِینَ، فَمَعَکمْ مَعَکمْ لَامَعَ عَدُوِّکمْ، إِنِّی بِکمْ وَبِإِیابِکمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، وَبِمَنْ خالَفَکمْ وَقَتَلَکمْ مِنَ الْکافِرِینَ، قَتَلَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکمْ بِالْأَیدِی وَالْأَلْسُنِ.
سپس وارد روضه شو و خود را به ضریح بچسبان و بگو:
السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِمْ وَسَلَّمَ، السَّلامُ عَلَیک وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ وَمَغْفِرَتُهُ وَرِضْوانُهُ وَ عَلَی رُوحِک وَبَدَنِک، أَشْهَدُ وَأُشْهِدُ اللّهَ أَنَّک مَضَیتَ عَلَی مَا مَضی بِهِ الْبَدْرِیونَ وَالْمُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ، الْمُناصِحُونَ لَهُ فِی جِهادِ أَعْدائِهِ، الْمُبالِغُونَ فِی نُصْرَةِ أَوْلِیائِهِ، الذَّابُّونَ عَنْ أَحِبَّائِهِ، فَجَزاک اللّهُ أَفْضَلَ الْجَزاءِ، وَأَکثَرَ الْجَزاءِ، وَ أَوْفَرَ الْجَزاءِ، وَأَوْفی جَزاءِ أَحَدٍ مِمَّنْ وَفی بِبَیعَتِهِ، وَاسْتَجابَ لَهُ دَعْوَتَهُ، وَأَطاعَ وُلاةَ أَمْرِهِ؛
أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ بالَغْتَ فِی النَّصِیحَةِ، وَأَعْطَیتَ غایةَ الْمَجْهُودِ، فَبَعَثَک اللّهُ فِی الشُّهَداءِ، وَجَعَلَ رُوحَک مَعَ أَرْواحِ السُّعَداءِ، وَأَعْطاک مِنْ جِنانِهِ أَفْسَحَها مَنْزِلاً، وَأَفْضَلَها غُرَفاً، وَرَفَعَ ذِکرَک فِی عِلِّیینَ، وَحَشَرَک مَعَ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِک رَفِیقاً. أَشْهَدُ أَنَّک لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْکلْ، وَأَنَّک مَضَیتَ عَلی بَصِیرَةٍ مِنْ أَمْرِک، مُقْتَدِیاً بِالصَّالِحِینَ، وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِیینَ، فَجَمَعَ اللّهُ بَینَنا وَبَینَک وَبَینَ رَسُولِهِ وَأَوْلِیائِهِ فِی مَنازِلِ الْمُخْبِتِینَ فَإِنَّهُ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ.
نویسنده گوید: خوب است این زیارت را، پشت سر قبر، به طرف قبله بخوانی، چنان که شیخ در «تهذیب» چنین فرموده: سپس وارد شو و خود را با رو به قبر بیانداز و چنین بگو درحالی که رو به جانب قبله ای: «السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ...»؛ [که در بالا گذشت.]
و بدان که زیارت قمر بنی هاشم موافق روایت مذکور، همین بود که ذکر شد، ولی سید ابن طاووس و شیخ مفید و دیگران پس از این زیارت فرموده اند که به سمت بالا سر برو و دو رکعت نماز بخوان و بعد از آن هرچه خواهی نماز بخوان و بسیار از خدا درخواست کن و پس از نماز بگو:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَلَا تَدَعْ لِی فِی هذَا الْمَکانِ الْمُکرَّمِ وَالْمَشْهَدِ الْمُعَظَّمِ ذَنْباً إِلّا غَفَرْتَهُ، وَلَا هَمّاً إِلّا فَرَّجْتَهُ، وَلَا مَرَضاً إِلّا شَفَیتَهُ، وَلَا عَیباً إِلّا سَتَرْتَهُ، وَلَا رِزْقاً إِلّا بَسَطْتَهُ، وَلَا خَوْفاً إِلّا آمَنْتَهُ، وَلَا شَمْلاً إِلّا جَمَعْتَهُ، وَلَا غائِباً إِلّا حَفِظْتَهُ وَأَدْنَیتَهُ، وَلَا حاجَةً مِنْ حَوائِجِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ لَک فِیها رِضی وَلِی فِیها صَلاحٌ إِلّا قَضَیتَها یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
بعد به سوی ضریح بازگرد و نزد پاهای مبارک بایست و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ سَیدِ الْوَصِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَوَّلَ الْقَوْمِ إِسْلاماً، وَأَقْدَمِهِمْ إِیماناً، وَ أَقْوَمِهِمْ بِدِینِ اللّهِ، وَأَحْوَطِهِمْ عَلَی الْإِسْلامِ. أَشْهَدُ لَقَدْ نَصَحْتَ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَخِیک فَنِعْمَ الْأَخُ الْمُواسِی، فَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً اسْتَحَلَّتْ مِنْک الْمَحارِمَ، وَانْتَهَکتْ حُرْمَةَ الْإِسْلامِ، فَنِعْمَ الصَّابِرُ الْمُجاهِدُ الْمُحَامِی النَّاصِرُ وَالْأَخُ الدَّافِعُ عَنْ أَخِیهِ الْمُجِیبُ إِلی طاعَةِ رَبِّهِ، الرَّاغِبُ فِیما زَهِدَ فِیهِ غَیرُهُ مِنَ الثَّوابِ الْجَزِیلِ، وَالثَّنَاءِ الْجَمِیلِ، وَأَلْحَقَک اللّهُ بِدَرَجَةِ آبائِک فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ؛
اللّهُمَّ إِنِّی تَعَرَّضْتُ لِزِیارَةِ أَوْلِیائِک رَغْبَةً فِی ثَوابِک، وَرَجاءً لِمَغْفِرَتِک وَجَزِیلِ إِحْسانِک، فَأَسْأَلُک أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ، وَأَنْ تَجْعَلَ رِزْقِی بِهِمْ دارّاً، وَعَیشِی بِهِمْ قارّاً، وَزِیارَتِی بِهِمْ مَقْبُولَةً، وَحَیاتِی بِهِمْ طَیبَةً، وَأَدْرِجْنِی إِدْراجَ الْمُکرَمِینَ، وَاجْعَلْنِی مِمَّنْ ینْقَلِبُ مِنْ زِیارَةِ مَشاهِدِ أَحِبَّائِک مُفْلِحاً مُنْجِحاً قَدِ اسْتَوْجَبَ غُفْرانَ الذُّنُوبِ، وَسَتْرَ الْعُیوبِ، وَکشْفَ الْکرُوبِ، إِنَّک أَهْلُ التَّقْوی وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ.
چون بخواهی آن حضرت را وداع کنی، نزد قبر شریف برو و این جملات را که در روایت ابوحمزه ثمالی است و علما هم ذکر کرده اند بگو:
أَسْتَوْدِعُک اللّهَ وَأَسْتَرْعِیک وَأَقْرَأُ عَلَیک السَّلامَ، آمَنَّا بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ وَبِکتابِهِ وَبِمَا جاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ، اللّهُمَّ فَاکتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ، اللّهُمَّ لَاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتِی قَبْرَ ابْنِ أَخِی رَسُولِک صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، وَارْزُقْنِی زِیارَتَهُ أَبَداً مَا أَبْقَیتَنِی، وَاحْشُرْنِی مَعَهُ وَمَعَ آبائِهِ فِی الْجِنانِ، وَعَرِّفْ بَینِی وَبَینَهُ وَبَینَ رَسُو لِک وَأَوْلِیائِک. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَوَفَّنِی عَلَی الْإِیمانِ بِک، وَالتَّصْدِیقِ بِرَسُولِک، وَالْوِلایةِ لِعَلِی بْنِ أَبِی طالِبٍ وَالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ عَلَیهِ السَّلامُ، وَالْبَراءَةِ مِنْ عَدُوِّهِمْ، فَإِنِّی قَدْ رَضِیتُ یا رَبِّی بِذلِک، وَصَلَّی اللّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ.
پس برای خود و برای پدر و مادر و مؤمنان و مسلمانان دعا کن و از دعاها هر دعایی را که می خواهی انتخاب کن.
نویسنده گوید: در خبری از حضرت سجاد(علیه السلام) آنچه حاصلش این است روایت شده: خداوند رحمت کند عباس(علیه السلام) را که نسبت به برادر خود ایثار کرد و جانش را فدای آن حضرت نمود تا این که در راه یاری او دو دستش را از بدن جدا کردند و خدا به جای دو دست او دو بال به آن حضرت عنایت فرمود که مانند جعفر بن ابی طالب(علیه السلام) با آن دو بال همراه فرشتگان در بهشت پرواز می کند و برای عباس(علیه السلام) در قیامت نزد خدا مقامی است که مورد غبطه همه شهداست و همۀ شهیدان آرزوی مقام او را دارند.
روایت شده که قمر بنی هاشم به هنگام شهادت سی وچهار ساله بود و امّ البنین مادر آن حضرت در ماتم او و سه برادر دیگر عباس به بقیع می رفت و چنان ندبه و گریه می کرد که هر شخصی از آنجا می گذشت گریان می شد، گریستن دوستان عجبی نیست، مروان بن حکم که از بزرگ ترین دشمنان خاندان نبوّت بود، چون بر ماتم امّ البنین عبور می کرد، از اثر گریه او گریه می کرد و این اشعار از امّ البنین در مرثیه قمر بنی هاشم و دیگر پسرانش روایت شده است:
یا مَنْ رَأَی الْعَبَّاسَ کرَّ عَلَی جَمَاهِیرِ النَّقَدِ
وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَیدَرَ کلُّ لَیثٍ ذِی لَبَدٍ
ای که عباس را دیدی حمله می کرد بر توده های فرومایه
و از فرزندان حیدر هر شیر یال داری دنبال او بود
أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِی أُصِیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ یدٍ
وَیلِی عَلَی شِبْلِی أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
خبردار شده ام که به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالی که بریده دست بود
وای بر من بر شیر بچه ام که ضربت عمود سرش را خمیده کرد
لَوْ کانَ سَیفُک فِی یدِیک
لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ
اگر شمشیرت در دستت بود
کسی نمی توانست به تو نزدیک شود
و نیز از اوست:
لا تَدْعُوِنِّی وَیک أُمَّ الْبَنِینَ
تُذَکرِینِی بِلِیوثِ الْعَرِینِ
وای بر تو مرا دیگر مادر پسران مخوان
که مرا به یاد شیران بیشه ام می اندازی
کانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَی بِهِمْ
وَ الْیوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
مرا پسرانی بود که به آنان خوانده می شدم
اما امروز برای من پسرانی نیست
أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَی
قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ
چهار پسر مانند کرکسان بلندی ها
که با بریده شدن رگ حیات یکی پس از دیگری به مرگ پیوستند
تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ
فَکلُّهُمْ أَمْسَی صَرِیعاً طَعِینَ
نیزه ها بر پیکرهایشان ستیزه داشتند
همه آنان با تن مجروح به خاک افتادند
یا لَیتَ شِعْرِی أَکمَا أَخْبَرُوا
بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِیعُ الْیمِینِ
ای کاش می دانستم آن چنان است که خبر دادند
این که دست عباسم بریده شده بود
مفاتیح الجنان : زیارات مخصوصه امام حسین (ع)
فضیلت زیارت عاشوراء
سیف بن عُمَیره می گوید: به صفوان گفتم: علقمة بن محمّد، این دعا [دعای علقمه] را برای ما از حضرت امام باقر(علیه السلام) روایت نکرد، بلکه همان زیارت را روایت کرد.
صفوان گفت: با سید خودم امام صادق(علیه السلام) به این مکان وارد شدم، آن حضرت زیارت خواند، مانند آنچه را که ما انجام دادیم و دعا کرد به این دعا هنگام وداع، پس از اینکه دو رکعت نماز خواند، همانگونه که ما نماز خواندیم و وداع کرد، به همان صورت که ما وداع کردیم.
آنگاه صفوان گفت: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: بر این زیارت «عاشورا» کوشا باش و این دعا را بخوان و به آن، حضرت را زیارت کن، به درستی که من بر خدا ضامنم، برای هرکه زیارت کند به زیارت عاشورا و دعا کند به این دعا، از نزدیک یا دور، به اینکه زیارتش پذیرفته و سعی اش پسندیده باشد و سلامش به آن حضرت برسد و آن سلام از آن حضرت پوشیده نماند و حاجت او از سوی خدای تعالی روا شود، به هر حاجتی که خواهد برسد و او را ناامید باز نگرداند.
ای صفوان این زیارت را به این تضمین و تعهد یافتم، از پدرم و پدرم از پدرش علی بن الحسین(علیه السلام) به همین تضمین و تعهد و او از حسین(علیه السلام) به همین تضمین و تعهد و حسین(علیه السلام) از برادرش حسن(علیه السلام) به همین تضمین و تعهد و حسن(علیه السلام) از پدرش امیرمؤمنان(علیه السلام) با همین تضمین و تعهد و امیرمؤمنان(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با همین تضمین و تعهد و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از جبراییل با همین تضمین و تعهد و جبراییل از خدای تعالی با همین تضمین و تعهد.
به تحقیق خدای عزّوجل به ذات مقدّس خود سوگند یاد کرده که هرکه حسین(علیه السلام) را به این زیارت [یعنی زیارت عاشورا]، زیارت کند از نزدیک یا دور و دعا کند به این دعا، زیارت او را قبول می کنم و خواهش او را می پذیرم هر اندازه که باشد و خواسته اش را عنایت می کنم و از حضرت من، با ناامیدی و خسارت باز نگردد و با خوشحالی بازش گردانم، به برآوردن حاجت و رسیدن به بهشت و آزادی از دوزخ و شفاعت او را در حقّ هرکس که شفاعت کند می پذیرم، حضرت فرمود: جز دشمن ما اهل بیت که شفاعت در حق او قبول نشود.
حق تعالی به این واقعیت بر ذات اقدسش سوگند خورده و ما را گواه گرفته بر آنچه ملائکه ملکوت به آن گواهی دادند؛ پس جبرائیل گفت: یا رسول الله خدا مرا به سوی تو فرستاده، برای سُرور و بشارت تو و شادی و بشارت علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان از اولاد تو تا روز قیامت و پیوسته و پاینده باد شادمانی تو و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان(علیهم السلام) و شیعه شما تا روز رستاخیز.
آنگاه صفوان گفت: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: هرگاه برایت به سوی خدای عزَّوجل حاجتی روی داد، زیارت کن به این زیارت از هر مکانی که بودی و این دعا را بخوان و حاجتت را از پروردگار خود بخواه که از سوی خدا برآورده می شود و خدا وعده خود را به رسول خدا تخلّف نخواهد کرد، به جود و مهربانی و محبّتش و الحمدلله.
نویسنده گوید: در کتاب «نجم الثاقب» در پانوشت «تشرّف جناب حاج سید احمد رشتی» به محضر امام عصر(ارواحنا فداه) در سفر حج و فرمایش آن حضرت به او که «شما چرا عاشورا نمی خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا»، دلیل بر مزیت و برتری و آثار و فواید این زیارت است و ما آن حکایت را ان شاء الله پس از «زیارت جامعه کبیره» نقل خواهیم کرد.
شیخ ما ثقة الاسلام نوری(رحمة الله علیه) فرموده: اما زیارت عاشورا، در برتری و مقام آن بس که از سنخ سایر زیارات نیست که به ظاهر از انشاء و املای معصومی باشد، هر چند که از قلوب مطهره ایشان چیزی جز آنچه از عالم بالا به آنجا رسد بیرون نیاید، بلکه از سنخ احادیث قدسیه است که به همین ترتیب از زیارت و لعن و سلام و دعا، از حضرت احدیت جلّت عظمته به جبرائیل امین و از او به خاتم انبیا رسیده و بنا بر تجربه، مداومت به آن در چهل روز یا کمتر، در قضای حاجات و رسیدن به مقاصد و دفع دشمنان بی نظیر است؛
اما از بهترین فواید آنکه از کوشیدن و مداومت بر آن به دست آمده، فایده ای است که ثقه صالح متّقی، حاج ملّا حسین یزدی که از نیکان مجاور نجف اشرف است و پیوسته مشغول عبادت و زیارت، از ثقه امین حاج محمّد یزدی نقل کرد که:
در شهر یزد مرد فاضل صالحی بود که همواره اشتغال به اصلاح امر آخرت خود داشت و شب ها در مقبره خارج یزد که در آن جماعتی از صالحان مدفون اند و معروف به مزار است به سر می برد و او را همسایه ای بود که از کودکی باهم بزرگ شده بودند و برای درس پیش یک معلّم می رفتند تا آنکه بزرگ شد و شغل عشّاری را [ده یک گرفتن به زور و به ناحق از مردم یعنی مأمور مالیات از سوی ستمگران] پیش گرفت تا از دنیا رفت و در همان مقبره نزدیک محلّی که آن مرد صالح بیتوته می کرد دفن کردند.
پس از گذشتن کمتر از ماهی، او را در خواب دید که در شکل و حال نیکویی است، به نزد او رفت و گفت: من آغاز و انجام و ظاهر و باطن کار تو را می دانم و می دانم از آن هایی نبودی که نیکی در باطن ایشان احتمال رود و شغل تو جز عذاب را نمی طلبد، پس به کدام عمل به این مقام رسیدی؟
گفت: چنان است که گفتی، من از روز مردن در شدیدترین عذاب بودم تا دیروز که زوجه استاد اشرف آهنگر فوت شد و او را در این مکان دفن کردند ـ و اشاره کرد به موضعی که قریب صد ذرع از او دور بود ـ و در شب وفات او، حضرت ابوعبدالله الحسین(علیه السلام) سه مرتبه او را زیارت کرد و در مرتبه سوم به برداشته شدن عذاب این مقبره امر فرمود، پس حالت ما نیکو شد و در سعه و نعمت افتادیم.
آن مرد صالح متحیرانه از خواب بیدار شد، درحالی که آهنگر را نمی شناخت و محل او را نمی دانست، در بازار آهنگران از او جستجو کرد و او را یافت، از او پرسید: آیا برای تو همسری بود؟ گفت: آری، دیروز وفات کرد و او را در فلان مکان [و همان موضع را اسم برد] دفن کردیم، پرسید: او به زیارت ابی عبدالله رفته بود؟ گفت نه؛ گفت: ذکر مصائب او می کرد؟ گفت: نه؛ گفت: مجلس عزاداری داشت؟ گفت: نه؛ آهنگر پرسید دنبال چه هستی؟ خواب را نقل کرد؛ همسرش گفت: آن زن به خواندن زیارت عاشورا کوشش و مداومت داشت.
مفاتیح الجنان : زیارت کاظمین (ع)
زیارت مشترک میان امام کاظم و امام جواد (ع)
امّا زیارت مشترک میان دو امام همام بر دو بخش است.
بخش اوّل:
آنکه برای هر کدام جداگانه باید خواند؛ شیخ جلیل جعفر بن محمّد قولَوَیه در کتاب «کامل الزیارات» از حضرت هادی(علیه السلام) روایت کرده: در زیارت هر یک از آن دو امام بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا وَلِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نُورَ اللّهِ فِی ظُلُماتِ الْأَرضِ، السَّلامُ عَلَیک یا مَنْ بَدَا لِلّهِ فِی شَأْنِهِ، أَتَیتُک زائِراً، عارِفاً بِحَقِّک، مُعادِیاً لِأَعْدائِک، مُوالِیاً لِأَوْلِیائِک، فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبِّک یا مَوْلای.
این زیارت در نهایت اعتبار است و شیخ صدوق و شیخ کلینی و شیخ طوسی هم با تفاوت کمی آن را ذکر نموده اند.
بخش دوم:
زیارتی است که به قرائتش، آن دو امام زیارت می شوند و آن چنان است که شیخ مفید و شهید و محمّد بن مشهدی ذکر کرده اند که در زیارت آن بزرگوار، همین که نزد ضریح ایستادی می گویی:
السَّلامُ عَلَیکما یا وَلِیی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکما یا حُجَّتَی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکما یا نُورَی اللّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ، أَشْهَدُ أَنَّکما قَدْ بَلَّغْتُما عَنِ اللّهِ مَا حَمَّلَکما، وَحَفِظْتُما مَا اسْتُودِعْتُما، وَحَلَّلْتُما حَلالَ اللّهِ، وَحَرَّمْتُما حَرامَ اللّهِ، وَأَقَمْتُما حُدُودَ اللّهِ، وَتَلَوْتُما کتابَ اللّهِ، وَصَبَرْتُما عَلَی الْأَذی فِی جَنْبِ اللّهِ مُحْتَسِبَینَ حَتَّی أَتَاکمَا الْیقِینُ، أَبْرَأُ إِلَی اللّهِ مِنْ أَعْدائِکما، وَأَتَقَرَّبُ إِلَی اللّهِ بِوِلایتِکما، أَتَیتُکما زائِراً، عارِفاً بِحَقِّکما، مُوالِیاً لِأَوْلِیائِکما، مُعادِیاً لِأَعْدائِکما، مُسْتَبْصِراً بِالْهُدَی الَّذِی أَنْتُما عَلَیهِ، عارِفاً بِضَلالَةِ مَنْ خالَفَکما، فَاشْفَعا لِی عِنْدَ رَبِّکما، فَإِنَّ لَکما عِنْدَ اللّهِ جاهاً عَظِیماً، وَمَقاماً مَحْمُوداً.
آنگاه تربت شریف آنجا را ببوس و سمت راست صورت خویش را بر آن بگذار، سپس به سوی بالاسر مقدس آن بزرگواران برو و بگو:
السَّلامُ عَلَیکما یا حُجَّتَی اللّهِ فِی أَرْضِهِ وَسَمائِهِ، عَبْدُکما وَوَلِیکما زَائِرُکما مُتَقَرِّباً إِلَی اللّهِ بِزِیارَتِکما. اللّهُمَّ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی أَوْلِیائِک الْمُصْطَفَینَ، وَحَبِّبْ إِلَی مَشاهِدَهُمْ، وَاجْعَلْنِی مَعَهُمْ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
آنگاه برای هر یک دو رکعت نماز بخوان و خدا را به آنچه می خواهی بخوان.
نویسنده گوید: چون در گذشته تقیه بسیار شدید بود، برای زیارت این دو امام همام زیارت های مختصر و کوتاه تعلیم می دادند برای اینکه شیعیان از آسیب طاغوتیان محفوظ باشند و اگر زائری خواهان زیارت مفصّل و طولانی باشد «زیارات جامعه» را بخواند که برای ایشان بهترین زیارت است، به ویژه «یکی از زیارات جامعه» که از روایتش ظاهر می شود اختصاص بیشتری به حضرت موسی بن جعفر دارد و آن زیارت، پس از این در آغاز زیارات جامعه خواهد آمد.
مفاتیح الجنان : زیارت کاظمین (ع)
مسجد شریف براثا و نماز در آن
بدان که «مسجد براثا» از مساجد معروف و متبرّک است و در بین بغداد و کاظمین در راه زائران واقع شده، ولی اکثرا از فیض آن محروم بوده و با همه فضایل و شرافتی که برای آن نقل شده مورد بی اعتنایی است.
حموی که از مورّخان سال ششصد است، در کتاب «معجم البلدان» گفته: براثا محله ای بود در طرف بغداد، در قبله کرخ و در جنوب باب محول و در آن مسجد جامعی بوده که شیعیان در آن نماز می خواندند که خراب شده و نیز گفته: شیعیان پیش از زمان راضی بالله خلیفه عباسی، در آن مسجد جمع می شدند و سبّ [بدگویی] صحابه می کردند ولی به دستور راضی بالله، ناگهان در آن مسجد ریختند و هرکه را یافتند گرفتند و حبس کردند و مسجد را خراب و با خاک یکسان کردند.
شیعیان این خبر را به امیر الامرای بغداد «بَحْکم ماکانی» رساندند، او هم به تجدید بنا و گسترش بنای مسجد و محکم ساختن آن فرمان داد و در بالای مسجد اسم راضی بالله را نوشت. پیوسته آن مسجد آباد و محل اقامه نماز بود، ولی پس از سال چهارصدوپنجاه تا الآن معطّل مانده!
«براثا» پیش از بنای بغداد روستایی بوده که گمان مردم آن است که حضرت امیرمؤمنان در زمانی که به جنگ خوارج نهروان می رفت گذارش به آنجا افتاد و در مسجد جامع مذکور نماز خواند و در حمّامی که در آن روستا بود وارد شد.
«براثا» منسوب به ابوشعیب براثی عابد است و او نخستین کسی بود که در «براثا» در کوخی [یعنی خانه ای که از نِی ساخته بود] ساکن شد و در آن کوخ خدا را عبادت می کرد تا دختری از اولاد مستوفیان بزرگ که تربیت شده کاخ ها بود، گذارش به کوخ او افتاد، همین که نظرش به ابو شعیب افتاد و حال او را دید، از آن حال معنوی بسیار لذّت برد و جذبه ابو شعیب او را در ربود، به اندازه ای که پای بند او شد. به ناچار نزد آن عابد زاهد آمد و گفت: می خواهم خادم تو باشم، گفت: می پذیرم به شرط اینکه از این شکل و هیئت خارج شوی، آن سعادتمند پذیرفت و از آنچه در اختیار داشت چشم پوشید و آراسته به لباس عابدان شد.
ابوشعیب او را به همسری برگزید، همین که آن دختر وارد کوخ شد، قطعه حصیری دید که ابوشعیب آن را برای حفظ خویش از رطوبت زمین زیر بدن خود انداخته بود، دختر گفت: من نزد تو نخواهم ماند، مگر وقتی که این قطعه حصیر را از زیر خود دور اندازی، زیرا از تو شنیدم که می گفتی زمین می گوید: «یَا ابْنَ آدَمَ تَجْعَلُ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ حِجاباً وَ أَنْتَ غَداً فِی بَطْنِی؛ پسر آدم بین من و خود حجاب قرار می دهی و حال آنکه فردا در شکم من خواهی بود». ابوشعیب آن حصیر را دور انداخت و آن دختر چند سالی نزد او ماند و با هم به بهترین وجه عبادت می کردند تا از دنیا رخت بربستند.
نویسنده گوید: ما در کتاب «هدیة الزائرین» تعدادی از روایاتی را که در فضیلت این مسجد شریف است ذکر کردیم و گفتیم؛ از مجموع این اخبار چند فضیلت برای این مسجد به دست می آید که اگر هریک از آن ها در هر مسجد باشد، سزاوار است انسان کوله بار خود برگیرد و سختی راه را به جان بخرد تا به فیض نماز و دعای در آن نائل و بهره مند شود:
اول:
حق تعالی مقرّر فرموده که در آن زمین فرود نیاید هیچ رهبری با لشگرش جز پیغمبر یا وصی او.
دوم:
خانه حضرت مریم(سلام الله علیها) است.
سوم:
زمین حضرت عیسی(علیه السلام) است.
چهارم:
اینکه چشمه ای در آنجاست که برای حضرت مریم(سلام الله علیها) ظاهر شده.
پنجم:
ظاهر ساختن حضرت امیر(علیه السلام) آن چشمه را به اعجاز خویش.
ششم:
بودن سنگ سپید متبرکی که مریم(علیهاالسلام)، حضرت عیسی(علیه السلام) را در آن محل بر آن سنگ نهاده بود.
هفتم:
بیرون آوردن امیرمؤمنان(علیه السلام) آن سنگ را با اعجاز و نصب آن به سمت قبله و خواندن نماز به سوی آن.
هشتم:
اینکه حضرت امیرمومنان(علیه السلام) و دو نوباوه او حضرت مجتبی(علیه السلام) و سیدالشهدا(علیه السلام) در آن مکان نماز خواندند.
نهم:
توقف امیرمؤمنان به مدت چهار روز در آنجا، به خاطر شرافت مکان و قداست آن زمین.
دهم:
اینکه انبیا به ویژه حضرت ابراهیم خلیل الرحمن(علیه السلام) در آنجا نماز خواندند.
یازدهم:
اینکه قبر پیامبری در آنجا است؛ و شاید آن پیامبر حضرت یوشع باشد که شیخ مرحوم فرموده: قبرش در خارج کاظمین در قبله مسجد براثاست.
دوازدهم:
بازگشتن آفتاب برای حضرت امیر در آنجا.
با این شرافت و فضیلت و بروز آیات الهی و معجزات حیدری در آن مکان، معلوم نیست از هزار نفر زائر یکی هم به آنجا برود، با اینکه مسجد سر راه آنان است و بارها از آنجا عبور می کنند و اگر به طور اتفاق کسی بخواهد آن مواهب را درک کند، چون به آنجا برسد و ببیند درِ مسجد بسته است، از دادن اندکی پول، برای بازکردن آن دریغ می کند و خود را از این همه مواهب بزرگ محروم می کند و حال آنکه گاهی برای تماشای بغداد و عمارات ستمگران، پول های گزافی می پردازند، چه رسد به پرداخت پول های بسیاری که برای تنوع در معاش و خرید اجناسِ نحس نجس یهودیان بغداد [پرداخت می شود] که گویا این مصارف سنگین و خرج های فوق العاده و پرداخت های اضافی، از شرایط کامل شدن زیارت بیشتر زائران است، والله المستعان!