عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۴
امروز همه روز به پیش نظرم
او بود از آن خراب و زیر و زبرم
از غایت حاضری چنین مهجورم
وز قوت آن بیخبری بیخبرم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۶
امشب که حریف دلبر دلداریم
یارب که چها در دل و در سر داریم
یک لحظه گل از چمن همی افشانیم
یک دم به شکرستان شکر میکاریم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۷
امشب که حریف مشتری و ماهم
با مه‌رویان چون شکر همراهم
سرمست شراب بزم شاهنشاهم
امشب همه آنست که من می‌خواهم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۱
امشب که همی رسد ز دلدار سلام
بر دیده و دل خواب حرامست حرام
ماند به سر زلف تو کز بوی خوشت
می‌آورد عطار ز بیم از در و بام
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۵
از دوستیت خون جگر را بخورم
این مظلمه را تا به قیامت ببرم
فردا که قیامت آشکار گردد
تو خون طلبی و من به رویت نگرم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۶
ای از تو برون ز خانه‌ها جای دلم
وی تلخی رنجهات حلوای دلم
ما را ز غمت شکایتی نیست ولیک
خوش آیدم آنکه بشنوی وای دلم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۹
ای دوست شکارم و شکاری دارم
بیکارنم و بس شگرف کاری دارم
گفتی سر سر بریدن من داری
آری دارم نگار آری دارم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۶۲
ای راحت و آرامگه پیوستم
تا روی تو دیدم ز حوادث رستم
در مجلس تو گر قدحی بشکستم
صد ساغر زرین بخرم بفرستم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۶۴
ای نرگس پر خواب ربودی خوابم
وی لالهٔ سیراب ببردی آبم
ای سنبل پرتاب ز تو درتابم
ای گوهر کمیاب ترا کی یابم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۶۸
باز آمدم و برابرت بنشستم
احرام طواف گرد رویت بستم
هر پیمانی که بی‌تو با خود بستم
چون روی تو دیدم همه را بشکستم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۷۲
بالای سر ار دست زند دو دستم
ای دلبر من عیب مکن سرمستم
از چنبرهٔ زمانه بیرون جستم
وز نیک و بد و سود و زیان وارستم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۷۵
بر بوی تو هر کجا گلی دیدستم
بوئیدستم سرشک باریدستم
در هر چمنی که دیده‌ام سروی را
بر یاد قد تو پاش بوسیدستم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۷۶
بر بوی وفا دست زنانت باشم
در وقت جفا دست گرانت باشم
با این همه اندیشه کنانت باشم
تا حکم تو چیست آنچنانت باشم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۸۰
بر یاد لبت لعل نگین می‌بوسم
آنم چو بدست نیست این می‌بوسم
دستم چو بر آسمان تو می‌نرسد
می‌آرم سجده و زمین می‌بوسم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۸۱
بوی دهن تو از چمن می‌شنوم
رنگ تو ز لاله و سمن می‌شنوم
این هم چو نباشدم لبان بگشایم
تا نام تو می‌گوید و من می‌شنوم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۲
تا چند چو دف دست ستمهات خورم
یا همچو رباب زخم غمهات خورم
گفتی که چو چنگ در برت بنوازم
من نای تو نیستم که دمهات خورم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۴
تا روی تو دیدم از جهان سیر شدم
روباه بدم ز فر تو شیر شدم
ای پای نهاده بر سر خلق ز کبر
این نیز بیندیش که سر زیر شدم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۵
تا زلف تو را به جان و دل بنده شدیم
چون زلف بس جمع و پراکنده شدیم
ارواح تو را سجده‌کنان میگویند
چون پیش تو مردیم همه زنده شدیم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۷
تا ظن نبری که از تو بگریخته‌ام
یا با دگری جز تو درآمیخته‌ام
بر بسته نیم ز اصل انگیخته‌ام
چون سیل به بحر یار درریخته‌ام
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۰۳
تا میرود آن نگار ما میرانیم
پیمانه چو پر شود فرو گردانیم
چون بگذرد این سر که درین آب و گلست
در صبح وصال دولتش خندانیم