عبارات مورد جستجو در ۶۶۱۷ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۲۸
بامدعیان چو آب و آتش مامیز
چون باد زخاک تا توانی برخیز
خواهی که چو خاک آب رویت نبرند
چون باد سبک مباش و چون آتش تیز
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۳۳
در خوی خوش است عیش خوش کز جان است
ور عیشی هست غیر ازین سرد آن است
با بدخویی تو را جهان تنگ آید
خو خوش کن و چشم سوزنی میدان است
اوحدالدین کرمانی : الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن
شمارهٔ ۴۰
می باید ساختن گرت برگ صفاست
با نیک و بد و خرد و بزرگ و کژ و راست
با آتش و آب و باد باید بودن
وندر حرکت چو گرد برباید خاست
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱
هیهات و ان تکون فی العشق ملول
و العاشق فی العشق صبور و حمول
اذ امکنک العیش بعیش موصول
لاتغفل فالزّمان لازال تحول
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۲
در عشق تو گر کشته شوم باکی نیست
کم دامن عشق است بر او چاکی نیست
خلقی زپی تو دوست دشمن گشتند
با این همه چون تو دوستی باکی نیست
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۸
در عشق اگرچه شور و شر بسیار است
بودن بی عشق رهروان را عار است
عشق است حیات عالم و عالمیان
وآن را که نه عشق می کشد مردار است
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۳۴
اندر ره عاشقی کما بیشی نیست
با هیچ کسی زمانه را خویشی نیست
افتادهٔ عشق را ملامت مکنید
این عشق به خواجگی و درویشی نیست
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۳۵
در بادیهٔ عشق دویدن چه خوش است
وز عیب کسان نظر بریدن چه خوش است
زین سان که من احوال جهان می بینم
دامن ز زمانه در کشیدن چه خوش است
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۴۵
عشّاق به جان و دل غمت درگیرند
آن روز مباد کز تو دل برگیرند
گویند که زندگی بود از پس مرگ
آن زندگی آن است که پیشت میرند
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۵۸
در عشق تو جان بازم خود سر چه بود
چون نیست غم تو سرسری سر چه بود
گفتی که به ترک سر توانی گفتن
گر زآنک تو سر درآوری سر چه بود
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۶۳
اول ره عشق تو مرا سهل نمود
پنداشت رسد به منزل وصل تو زود
گامی دو سه رفت راه را دریا دید
چون پای درو نهاد موجش بربود
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۰۴
بی کامی به زکامرانی بی عشق
خود هیچ بود حال جوانی بی عشق
در عشق بمردن به یقین می دانم
خوش تر باشد که زندگانی بی عشق
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۰۵
چون می گذرد زودی و دیری در عشق
آن به که تو کم کنی دلیری در عشق
گر عاشق صادقی قدم برجا دار
غبنی است عظیم زود سیری در عشق
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۱۷
آن کس که زباد غم بلرزید منم
آن کس که به جز عشق نورزید منم
گر هر کس را جوی جهانی ارزد
آن را که جهان جوی نیرزید منم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۲۸
از عشق شود ادیب عاقل مجنون
وز عشق شود عافیت از پرده برون
زنهار به عشق در ملامت نکنی
چون عشق آمد نه صبر ماند نه سکون
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۶۶
در عشق حمول و حمله کش می باشم
وندر صف عاشقان کش می باشم
با نیک و بد جهان مرا کاری نیست
با آنک خوش است نیک خوش می باشم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۷۰
آن عیش نباشد که بود بربسته
دارد نفسی خوش، نفسی دل خسته
ای بی خبر از عشق بیا تا بینی
عیشی ز ازل تا به ابد پیوسته
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۹۸
درمان چه کنی اگر تو درمانی سوز
حاصل طلب ار طالب درمانی سوز
سوز است که ساز عالم است ای مسکین
تو سوخته نیستی کجا دانی سوز
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۶۱
گل گفت چو رخت ما به صحرا فکنند
وز رنگ وجود بوی بر ما فکنند
وانگه چو منی دیر به دست آمده را
در شرط کرم هست که در پا فکنند
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۶۵
چون آتش و آب بردباری نکنی
کم زانک چو باد خاکساری نکنی
از صحبت خلق برنشاید خوردن
تا با بد و نیک سازگاری نکنی