عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۰
روزی که خرد سرشک رنگین ریزد
اندیشه چگونه رنگ شعر آمیزد
نور از رخ آفتاب هم بگریزد
چون سایهٔ ایزد از جهان برخیزد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۲
نه مشکل روزگار حل خواهد شد
نه دور فلک همی بدل خواهد شد
زین پس من و عشق و می که این روزی دو
تا روز دو بر باد اجل خواهد شد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۶
عدل تو چو سایه بر ممالک پوشد
کان ماند و بس که از کفت بخروشد
چون می‌نوشی که نوش بادت گویی
خورشید به ماه مشتری می‌نوشد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۷
مسعود سعادت جهان بود نماند
فهرست سعود آسمان بود نماند
گو خواه بمان جهان کنون خواه ممان
چون آنکه ازو خلاصه آن بود نماند
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۹
تا طارم نه سپهر آراسته‌اند
تا باغ چهار طبع پیراسته‌اند
در خار فزوده و ز گل کاسته‌اند
چتوان کردن چو این چنین خواسته‌اند
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۱
یاران به جهان چشم چو گل بگشادند
هر یک دو سه روز رنگ و بویی دادند
چون راست که بر بهار دل بنهادند
ازبار یگان یگان فرو افتادند
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۳
بس دور که چرخ و اختران بگذراند
تا مرد وشی چو بوالحسن باز آرند
کو حیدر هاشمی و کو حاتم طی
تا ماتم مردمی و مردی دارند
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۵
قومی که در این سفر مرا همراهند
از تعبیهٔ زمانه کم آگاهند
ما می‌کوشیم و آسمان می‌گوید
نقش آن باشد که نقشبندان خواهند
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۹
آخر غم غور از دلم دور شود
وین ماتم هجر دوستان سور شود
لشکرکش گردون چو درآید به حمل
فرماندهٔ گیتی به نشابور شود
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۰
تسلیم چو بر حادثه پیروز شود
هم حادثه یار و حیله‌آموز شود
هر سان که بود چو حالها گردانست
روزی به شب آید و شبی روز شود
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۱
آنرا که خرد مصلحت‌آموز شود
کی در غم عید و بند نوروز شود
عیدی شمرد که روز نوروز شود
هر شب به عافیت بر او روز شود
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۰
بس راه که پای همتم پیماید
تا مشکل یک راز فلک بگشاید
بس روز سیه که از غلط پیش آید
تا از شب شک صبح یقینی زاید
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۱
دی قهر تو گفتی که اجل می‌زاید
وامروز بقا به عدل می‌افزاید
آن قهر جهانگیر چنان می‌بایست
وان عدل جهان‌دار چنین می‌باید
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۹
با گل گفتم ابر چرا می‌گرید
ماتم‌زده نیست بر کجا می‌گرید
گل گفت اگر راست همی باید گفت
بر عمر من و عهد شما می‌گرید
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۳
ماییم درین گنبد دیرینه اساس
جویندهٔ رخنه‌ای چو مور اندر طاس
آگاه نه از منزل امید و هراس
سرگشته و چشم بسته چون گاو خراس
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۸
تا دست طمع بشستم از عالم خاک
از گرد زمانه دامنی دارم پاک
امید بقا یکی شد و بیم هلاک
چون من ز جهان برفتم از مرگ چه باک
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۰
زین رنگ برآوردن بر فور فلک
خون شد دلم و نیافتم غور فلک
در جمله گزیر نیست از جور فلک
تا رخت برون نبردی از دور فلک
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۵
آمیختم از بهر تو صد رنگ و حیل
هم دست اجل قوی‌تر آمد به جدل
گر جان مرا قبول کردی به مثل
پیش از اجلش کشیدمی پیش اجل
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۷
زین عمر به تعجیل دوان سوی زوال
دانی که جهان چه آیدم پیش خیال
دشتی آید ز درد دل میلامیل
طشتی آید ز خون دل مالامال
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۴
آنم که ندانم نه وجود و نه عدم
دانم که ندانم نه حدوث و نه قدم
می‌دانم و مطرب و حریفی همدم
مستی و طرب فزون و هشیاری کم