عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳۴
پار ارچه نمی‌کرد چو کفرم تمکین
امسال عزیز کرد ما را چون دین
در پرورش عاشقی ای قبلهٔ چین
هم قهر چنان باید و هم لطف چنین
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳۵
آب ارچه نمی‌رود به جویم با تو
جز در ره مردمی نپویم با تو
گویی که چه کرده‌ام نگویی با من
آن چیست نکرده‌ای چگویم با تو
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳۹
بی آنکه به کس رسید پیوند از تو
آوازه به شهر در پراکند از تو
کس بر دل تو نیست خداوند از تو
ای فتنهٔ روزگار تا چند از تو
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵۴
ما ذات نهاده بر صفاتیم همه
موصوف صفت سخرهٔ ذاتیم همه
تا در صفتیم در مماتیم همه
چون رفت صفت عین حیاتیم همه
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵۹
گر تو به صلاح خویش کم نازی به
با حالت نقد وقت در سازی به
در صومعه سر ز زهد نفرازی به
بتخانه اگر ز بت بپردازی به
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۶۰
جز یاد تو دل بهر چه بستم توبه
بی ذکر تو هر جای نشستم توبه
در حضرت تو توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم توبه
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۶۸
چون نار اگرم فروختن فرمایی
چون باد بزان شوم ز ناپروایی
زیر قدم خود ار چو خاکم سایی
چون آب روانه گردم از مولایی
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷۱
تا تو ز درون وفای او می‌جویی
وانگه ز برون جفای او میجویی
زان کی برهی که نیک و بد با اویی
از پنبه همی کشتن آتش جویی
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷۳
بیزار شو از خود که زیان تو تویی
کم شو ز ستاره کاسمان تو تویی
پیدا دگران راست نهان تو تویی
خوش باش که در جمله جهان تو تویی
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷۴
مردی که برای دین سوارست تویی
شخصی که جمال روزگارست تویی
چرخی که به ذات کامگارست تویی
شمسی که زنجم یادگارست تویی
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷۷
روشن‌تر از آفتاب و ماهی گویی
پدرام‌تر از مسند و گاهی گویی
آراسته از لطف الاهی گویی
تا خود به کجا رسید خواهی گویی
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷۹
با خصم تو از پی تو ای دهر آرای
مهرافزایم گر چه بود کین‌افزای
ور تیغ دورویه کرد از سر تا پای
خود را چو کمر در دل او سازم جای
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹۰
از نکتهٔ فاضلان به اندام‌تری
وز سیرت زاهدان نکونام‌تری
از رود و سرود و می غم انجام‌تری
من سوختم و تو هر زمان خام‌تری
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹۶
گشتم ز غم فراق دیبا دوزی
چون سوزن و در سینهٔ سوزن سوزی
باشد که مرا به قول نیک آموزی
چون سوزن خود به دست گیرد روزی
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹۸
تا هشیاری به طعم مستی نرسی
تا تن ندهی به جان پرستی نرسی
تا در ره عشق دوست چون آتش و آب
از خود نشوی نیست به هستی نرسی
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰۱
ای عود بهشت فعل بیدی تا کی
وی ابر امید ناامیدی تا کی
کردی بر من کبود رخ زرد آخر
ای سرخ سیاه گر سپیدی تا کی
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰۴
می خور که ظریفان جهان را دردی
برگرد بناگوش ز می بینی خوی
تا کی گویی توبه شکستم هی هی
صد توبه شکستم به که یک کوزهٔ می
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰۸
ای شمع ترا نگفتم از نادانی
از شهد جدا مشو که اندر مانی
تا لاجرم اکنون تو و بی فرمانی
گریانی و سر بریده و سوزانی
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱۴
جز راه قلندر و خرابات مپوی
جز باده و جز سماع و جز یار مجوی
پر کن قدح شراب و در پیش سبوی
می نوش کن ای نگار و بیهوده مگوی
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱۸
تا کی ز غم جهان امانی خواهی
تا کی به مراد خود جهانی خواهی
چون در خور خویشتن تمنا نکنی
زین مسجد و زان میکده نانی خواهی