عبارات مورد جستجو در ۹۶۷۱ گوهر پیدا شد:
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴
امشب که فلک در پی عشرت سازی ست
از رقص بتان به بزم آتشبازی ست
قامت ز ادا رقص روانی دارد
گردن ز اصول در صراحی بازی ست
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶
از گریه ی ماست هرکجا طوفانی ست
وز ناله ی ماست هرکجا افغانی ست
بلبل که به علم ناله افلاطون است
در مکتب ما، طفل «گلستان» خوانی ست
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲
نوروز شد و زد به گلستان ز فرح
طاووس بهار، چتر از قوس قزح
در بزم ز جوش گل ز بس جای نماند
استاده چو لاله بر سر پای، قدح
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶
نوروز تو از گل به قدح سازی باد
با لاله رخان کار تو گلبازی باد
اوراق نشاط را به بزمت دایم
شیرازه ز موج می شیرازی باد
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴
دیگر به چمن نغمه ی مرغان سرشد
از خنده ی گل، ابر بهاری تر شد
از لاله و گلگشت چمن، همچو بهشت
عالم ز بهار، عالم دیگر شد
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸
الماس به زخم دل فگاران ریزند
سیماب به جام بی قراران ریزند
در موسم گل، قطره ی باران از ابر
اشکی ست که در وداع یاران ریزند
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳
در باغ، رخت چو سوی گل می آید
رنگی تازه به روی گل می آید
بلبل به بغل دود ترا هر ساعت
کز پیرهن تو بوی گل می آید
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴
صبح است و نوای بلبلی می آید
زان طره نسیم سنبلی می آید
همچون مژه در دیده ی ما جا دارد
خاری که ازو بوی گلی می آید
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹
افسوس که از شورش این بحر خطیر
عاجز گردید ناخدای تدبیر
از موج به موج است گذارم، گویی
مورم که رهم فتاده بر روی حصیر
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
باغی دارم همچو بهشت ای بلبل
باغی که بود غبار خاکش سنبل
باغی که کهن قلعه ی بنگاله ازو
شد قلعه ی قهقهه ز خندیدن گل
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۸
تا افتادی ز صدر زین، ناشادم
از نسبت مرکب تو خصم بادم
می خواستم این الم مرا هم باشد
چون اسب نداشتم، ز پا افتادم!
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۷۴
دستی به چمن دراز بر گل نکنم
تکلیف نوا به هیچ بلبل نکنم
هر گام افتم ز ضعف طالع صدجا
گر تکیه به دیوار توکل نکنم
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۸۰
زان طرف کله چو کاکل آید بیرون
دود از دل شاخ سنبل آید بیرون
در هر چمنی که روی او گل باشد
از غنچه چو بیضه بلبل آید بیرون
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۸۲
با هم دو برادر سیه فام ببین
گویی که دوپاره کرده ای یک سرگین
لیکن به قد پست و بلند ایشان
فرق است چو سایه های پیشین و پسین
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۹۰
این پیکر زرین که جهان گشته بسی
آرام چو سیماب ندارد نفسی
خورشید مگو، که این سپهر غماز
هر روز ز بام افکند طشت کسی
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۹۲
از شورش دریاست دلم غمخورکی
خوش نیست صدای آب جز شرشرکی
بار سفرم کجا به کشتی بودی
چون موج مرا بودی اگر اشترکی
جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۸
بی سر و قدت خاک نشینند چمنها
شد پنبهٔ داغ جگر لاله سمنها
کارم به حریف دو زبان کاش فتادی
چون غنچه سراپای زبانند دهنها
بارید چو از ابر عطایش نم رحمت
در خاک کف بحر کرم گشت کفنها
هر کس که ترا دید دمی بس که ز خود رفت
در بزم تو بوی خبر آید ز سخنها
آهنگ گلستان چو کند سرو تو از شوق
آیند چو طاووس به پرواز چمنها
بر زلف مزن شانه که محتاج نباشد
دلبستگی عاشق مسکین به رسنها
هر کس شده جویا چو تو سرگشتهٔ غربت
اکسیر فراغت شمرد خاک وطنها
جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴
شد بهار و بیخودیم از نشئهٔ جام هوا
توبهٔ ما را شکست امروز ابرام هوا
جلوهٔ آهم هوا را بسکه رنگین کرده است
صد تذرو اینجا گرفتارند در دام هوا
سینه چاک از پردهٔ عصمت دم بیرون نهد
هر که همچون صبح می گردد می آشام هوا
می دهیدم می که با صد تر زبانی گفته است
قاصد شبنم به گوش غنچه پیغام هوا
زودتر جویا به گلشن رو که علوی گفته است:‏
‏«نالهٔ بلبل به یاران بود پیغام هوا»‏
جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷
گرچه باشد در بر ما دلبر می نوش ما
نیست جز ما چون کمان حلقه در آغوش ما
هیچگه آواز بوی غنچه ای نشنیده ای؟
غافلی از جوش فریاد لب خاموش ما
نیست خورشید اینکه صبح و شام بینی بر افق
کف به لب می آورد دیگ فلک از جوش ما
بسکه غیر از غنچه اش حرفی زکس نشنیده ایم
همچو گل لبریز رنگ و بوست دایم گوش ما
در پی وحشی غزالی بسکه از خود رفته ایم
نوش بر دوش رم عنقاست جویا هوش ما
جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۴۲
هوای دشت چون افتاد در سر آن پریرو را
طپیدن های دل صحرا به صحرا برد آهو را
حریف نکته چین را پاسداری کن چو آیینه
یکی صد گوید از عیبت شکستی گر رسد او را
چو نقش پا به هر گامی سری بر خاک اندازد
فسان از سخت رویی باشد آن شمشیر ابرو را
نگردد تنگ دستی پردهٔ روی هنر هرگز
به جیب پاره چون پنهان تواند داشت گل، بورا
وفور نور حسنش مانع نظاره شد جویا
صفای جبهه اش باشد نقاب آن روی نیکو را