عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۸
از خود نتوان راه معانی کردن
آهنگ به ملک جاوانی کردن
یک قطرهای و هزار بحرت در پیش
آخر چه کنی یا چه توانی کردن
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۱۱
گر در سفر یگانگی خواهی بود
از جمع چرا کرانگی خواهی بود
ور تو پر و بال خویش خواهی برّید
ای بس که چو مرغ خانگی خواهی بود
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۱۳
در عشق دلی خراب چتواند کرد
بیخویشتنی صواب چتواند کرد
انصاف بده که ذرهای سایهٔ محض
در پرتو آفتاب چتواند کرد
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۱۴
کارتو، نکو، او بتواند کردن
یک تو و دو تو او بتواند کردن
صد عالم هست و نیست گر خواهد بود
خود کیست جز او، او بتواند کردن
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۱۵
عالم چو زکاف و نون توان آوردن
پس شخص ز خاک و خون توان آوردن
این نقش که هست چون برون آوردند
صد نقش دگر برون توان آوردن
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۱۶
ای دوست ز اندوه دل ریش چه سود
پیش از من و تو چو رفت از پیش چه سود
صد سال و هزار سال اگر سارَخْکی
بر سندانی همی زند خویش چه سود
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۱۷
تقدیر چو سابق است تعلیم چه سود
جز بندگی و رضا و تسلیم چه سود
پیوسته ز بیم عاقبت می‌سوزی
این کار چو بودنی است از بیم چه سود
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۱۸
از کارِ قضا در تب و در تفت چه سود
وز حکم ازل بیخور و بیخفت چه سود
تا کی به هزار لوح خوانم بر تو
کز هرچه همی رود قلم رفت چه سود
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۱۹
گر دوزخی و اگر بهشتی امروز
پیدا نشودخوبی و زشتی امروز
دی رفت قلم آنچه نوشتی امروز
فردا ببر آید آنچه کشتی امروز
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۲۰
دی حکم حیات با اجل راندهاند
کس را چه خبر تا چه عمل راندهاند
خلقان نروند تا بر ایشان نرود
هر نیک و بدی که در ازل راندهاند
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۲۱
هر دل که زحکم رفته فرسوده شود
افسوس که فرسودهٔ بیهوده شود
زیرا که هر آنچه بودنی خواهد بود
گر جهد کنی ور نکنی بوده شود
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۲۳
تا رخت وجودت به عدم در نکشند
هر کار که کرده شد بهم درنکشند
سر بر خط لوح ازلی دار و خموش
کز هر چه قلم رفت قلم در نکشند
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۲۴
آنجا که قرار کار عالم دادند
هر چیز که دادند مسلم دادند
این دم که تراخوش است و ناخوش بتو نیست
چون بی تو قرار این دم، آن دم دادند
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۲۵
نفست چه کند چو بند نگشایندش
با ره که شود که راه ننمایندش
با نفس مکن ستیزه کاین نفس ترا
فرمان نبرد تا که نفرمایندش
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۲۸
آنها که به علم و عقل در پیشانند
کی فعل تو و من ازتو و من دانند
ای دل نه به دستِ منِ عاجز چیزی است
من میگردم چنانکه میگردانند
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۳۰
تا چند روی بیهده از هر سویی
تا کی گویی گزاف از هر رویی
گر هر دو جهان چو زلف در هم فتدت
حکم ازلی زان بنگردد مویی
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۳۱
بی حکم تو هیچ کار نتواند بود
بیحکمت تو شمار نتواند بود
چون آمد و شد به اختیارِ ما نیست
در بودنم اختیار نتواند بود
عطار نیشابوری : باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن
شمارهٔ ۳۲
ترسم که چو بیش ازین جهانت ندهند
از بهر زمین شدن زمانت ندهند
هرکار که میببایدت کرد بکن
یعنی دم واپسین امانت ندهند
عطار نیشابوری : باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن
شمارهٔ ۱
دنیا که برای ره گذر باید داشت
از زود گذشتنش خبر باید داشت
چون میدانی که سخت دردی است فراق
بر هیچ منه دلت که بر باید داشت
عطار نیشابوری : باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن
شمارهٔ ۲
گر مرد رهی،‌رَخْت به دریا انداز
سربار، برو، بر سرِ غوغا انداز
با رنج وبلا و محنت امروز بساز
ناز و طرب و عیش به فردا انداز