عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۶۱
به هر کس نعمتی گر زان فرستی
که یکره شکر احسان تو گوید
پس احول به که او هر نعمتی را
دو بیند شکر احسانت دو گوید
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۶۲
چو دشنامی شنیدی‌ لب فروبند
که سالم مانی از دشنام دیگر
چه خوش گفت‌ آن‌ حکیم نکته‌پرداز
که بر جان‌ آفرین بادش‌ ز داور
خری را گر به زیر دم خلد خار
شود محکمتر از برجستن خر
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۶۴
مفتی شهر ما که آگه نیست
از حلال و حرام پیغمبر
مال محتاج را نموده هبا
خون مظلوم را گرفته هدر
چه شود یارب ار شود وقتی
از حلال و حرام مستحضر
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۶۵
ای دل ار نور جان طمع داری
یک زمان لب ببند از گفتار
خواهی ار صحن خانه نورانی
پیش خورشید برمکش دیوار
نه تو را گفتم آفتاب منیر
کم شود فیض نورش‌ از آثار
کم نگردد، تو کم کنیش به عمد
چون‌ که بر دیده برنهی استار
دست خود چون حجاب شمع کنی
کی به چشمت قدم نهد انوار
هرچه افزونترست ستر و حجاب
پرتو مهر کم کند دیدار
ای خداوند هست و نیست همه
که به تحقیق واقفی ز اسرار
عمر و توفیق ده مرا چندان
که کنم زانچه گفتم استغفار
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۶۶
جور اگر کم بود اگر فزون
زان زیانها رسد در آخر کار
ای بسا دودمان‌ که خواهد سوخت
آتش ار اندکست اگر بسیار
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۶۸
لاف طاعت چند در پیری زنی
ای نکرده در جوانی هیچ کار
آنچه را در روز روشن کس‌ نجست
چون توانی جست در شبهای تار
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۶۹
محققست که دنیا مثال مرداریست
حرام صرف بر آن کس که هست برخوردار
ولی به حکم ضرورت به سالکان طریق
حلال گشته به هنگام نیستی مردار
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۷۱
اگر خاموش بینی عارفی را
مزن طعنش که هست آسوده از ذکر
چنان از پای تا سر غرق یارست
که هم ذکرش فراموشست و هم فکر
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۷۲
آدمی راکاو نباشد تجربت
بر چنان آدم شرف دارد ستور
می‌خورد مسکین نمک بر جای قند
طعم شیرین را نمی‌داند ز شور
مختصر گویم به هر کاری که هست
کور بینا بهتر از بینای کور
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۷۳
نفس امارهٔ تو دشمن توست
دشمن خویش را مخواه دلیر
خصم چون شد‌ گرسنه گیرد خشم
لاجرم حمله آورد چون شیر
دشمن خویش را گرسنه مدار
هم مده آنقدر که گردد سیر
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۷۴
گفت رندی با یکی در نیمروز
از در اندرز رمزی از رموز
که اگر در دور ناهموار چرخ
عیش یا غم بایدت بیدرد و سوز
دل منه در هیچ کار اندر جهان
کاین تعلق هست رنجی فتنه‌توز
هرچه پیشت آید از دشوار و سهل
شو رضا بر هم مکش رخسار و پوز
چون درآیی با مغان خانه کن
چون درافتی با بتان خانه سوز
آنچه حاصل بینی از صافی و درد
بی‌تمجمج درکش و جان برفروز
وانکه حاضر یابی از زیبا و زشت
بی‌تعلل درجه و در وی سپوز
بر امید نسیه نقد ازکف مده
زانکه بر ریش طمع کارست گوز
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۷۶
عارفان را شرم امروزست مانع از گناه
کز خدا غایب نمی بینند خود را یک‌نفس‌
زاهدان را هست حال باده‌پیمایی جبان
کاو ننوشد شب شراب از بیم‌فردای عسس
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۷۷
هرگناهی که خودکند جبری
همه را از خدای داند و بس
ور ازو خیری اتفاق افتد
برگشاید به شکر نفس نفس
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۸۴
وقتی ار رحم آورد جلاد بر بیچاره‌ای
بر دو کس رحم‌ آورد پرورد‌گار از لطف‌ خاص
هم بر آن رحم آورد کز کشتنش بخشد امان
هم‌ بر این‌ رحم‌ آورد کز دوزخش سازد خلاص
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۸۶
ای برادر گرت خطایی رفت
متمسک مشو به عذر دروغ
کان دروغت بود خطای دگر
که برد بار دیگر از تو فروغ
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۸۸
آنکه را شمع هدی نیست به دست
چون شود هادی ارباب سلوک
مفتی ما که خورد مال یتیم
حیف باشد که دهد پند ملوک
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۹۰
ای ستمگر ستم مکن چندان
که به مظلوم کار گردد تنگ
زان حذرکن که آورد روزی
دامن عدل کردگار به چنگ
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۹۲
مردی که حریص آمد هرگز نشود قانع
از لقمهٔ گوناگون وز جامهٔ رنگارنگ
گویا نشنیدستی کان خواجه به زن فرمود
کای زن چکنی زینت برخیز و بنه نیرنگ
خلقی که کریه آمد از جامه نیابد زیب
فرجی که فراخ افتد از وسمه نگردد تنگ
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۹۳
چون زبانت نیست با دل آشنا
لاف ایمان محض کفرست و دغل
زشت باشد پارسایی خودپرست
سبحه‌اش در دست و مینا در بغل
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۹۶
شنیدستم که بوتیمار مرغیست
که‌ هست‌ از عشق آبش در درون غم
نشیند در کنار آب و گوید
که گر نوشم شود آب اندکی کم
بخل بدکنش را در زمانه
توگویی این صفت باشد مسلم
ز فرط حرص‌ مال خویشتن را
همی بر خویشتن دارد محرم
به هرحال از برای غیر جاوید
ز هر سو سیم و زر آرد فراهم