عبارات مورد جستجو در ۱۰۱۸۱ گوهر پیدا شد:
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۹۶
خداوندا در این فیروز ایوان
صباحت شاد و خرم بخت پیروز
بنانت خامه دارد عنبر آمیز
بیانت نامه آرد دانش آموز
زهی کز بندگی در آستانت
شدم دانش پژوه و حکمت اندوز
پی تبریک سال نو در آن بار
زمین را بوسه دادم روز نوروز
همیدون روز دوم نیز سوم
شدم طائف در آن کاخ دلفروز
ولی افسوس دارم کاین سه نوبت
ز بخت خود شدم در ناله و سوز
سپس بستم به تبریک تو این شعر
چو عقدی از عقیق و لعل و پیروز
الا تا گلبن عقل است خود روی
الا تا مجمر هوش است خود سوز
لوای همت از رادی برافراز
چراغ رحمت از مردی برافروز
خجسته فال و فرخ طالعت باد
همایون سال و مه خرم شب و روز
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۱۲ - در صدر فرمان لقب ادیب الممالکی خود از طرف مظفرالدین شاه نوشته
به شکرانه آنکه یزدان پاک
به ما داد سلطانی کشورش
نداریم ازین گنج بیمر دریغ
ز احفاد و اولاد پیغمبرش
پیمبر به ما گوهرین تاج داد
چرا زر نبخشیم بر گوهرش
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۲۸ - ماده تاریخ
چو توفیق و تایید حی قدیم
به حاجی علی النقی شد ندیم
یکی کعبه آراست در قم که گشت
پناهنده در ظل رکنش حطیم
به محرابش افتد سلیمان به خاک
به خاکش کشد موزه از پای گلیم
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۷
دوش گفتم بدوستی که بود
حفظ این آب و خاک بر همه دین
راز حب الوطن من الایمان
هست دستور سید ثقلین
وز برای رواج این بازار
به غزا رفت شاه بدر و حنین
پی این کار شد علی مقتول
بهر این امر کشته گشت حسین
گفت آری ولیک گفته جحی
کش ابوالغصن کنیه نام دجین
نجس العین گشته دولت ما
تا بساقین و ساعدین و یدین
گر نسازی ازاله عینش را
نرود این نجاست از ما بین
لیک امیدوارم آنکه شود
پاک و طاهر پس از ازاله عین
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۵۶
ای ز قسطنطین به دارالمک ایران تاخته
صیت دانش در صف کون و مکان انداخته
گه چو ابر اندر بهاران خیمه بر دریا زده
گه چو سیل از کوهساران سوی صحرا تاخته
در گلوی حق پرستان شهد رحمت ریخته
بر سر اعدای دین شمشیر عدوان آخته
شاد زی در پیشگاه شهریار حق شناس
ای به درگاه شهنشه سر ز پا نشناخته
تو بشه فرمان گذاری ما ترا فرمان پذیر
تو به دولت باخته دل ما ترا دلباخته
تابشی از برق تیغت خرمن مه سوخته
جنبشی از نوک کلکت کار عالم ساخته
آن یکی شمع کرامت در زمین افروخته
وان دگر چتر شهامت بر سپهر افراخته
عنقریبستی که بینم مر ترا ز اقبال شه
ساخته کار زمین زی آسمان پرداخته
تا تو از شادی چو کبکان در نشاط و خنده ای
دشمنت بادا ز غم کوکو زنان چون فاخته
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۷۸
یا امین الحق کهف الخلق شمس المذهب
انت فی دیباجة العلیا طراز المذهب
عش حساما ماضیا فی الدین سیفا قاضیا
فی الوری یا حجة الاسلام یا عبدالنبی
ما همه طفل دبستانیم و تو شیخ طریق
ای که پیر عقل باشد در دبستانت صبی
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۸۴
میر یحیای دولت آبادی
ای که همت و زکی باشی
خواهم از حق بمتکای جلال
تا صف حشر متکی باشی
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۸۶
دادگر شاها پس از پنجاه سالی پادشاهی
از سریر خود چرا بی موجبی کردی جدائی
شاه ما بودی نه بالله ماه ما بودی ازیرا
بی چراغت ملک ایران را نباشد روشنائی
چند کرت گرد گیتی گشتی و باز آمدی خوش
این سفر شاها کجا رفتی که دیگر می نیائی
می ندانم در کجا رفتی و چون آهنگ کردی
آنقدر دانم که اندر ظل عرش کبریائی
سایه حق بودی و اندر جوارش جا گرفتی
زانکه دایم سایه را با ذات باشد آشنائی
سالها خدمت به دین مصطفی کردی و اینک
در صف فردوس شادان از وجود مصطفائی
شهد می دانستمت ای نعمت دنیا ولیکن
آزمودم دیدمت یکسر شرنگ جان گزائی
ناصرالدین شه انارالله برهانه جهان را
کرد بدرود ای فلک با او نپائی با که پائی
دانم ای گل از فروغ ماه نو با آب و رنگی
دانم ای بلبل بشکر شاه نودستان سرائی
با همه پژمردگی ها کآمد از ایام بر تو
بار دیگر زین بهار ای باغ دولت با صفائی
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۹۰ - شکایت از نصرت السلطنه مهردار مظفرالدین شاه
خدایگانا از مهردار شه فریاد
که نیست ایمن ازو در زمانه جان و تنی
بگیر خاتم شه را ازو که کس ندهد
نگین ملک سلیمان بدست اهرمنی
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۹۱ - نعت رسول اکرم به پارسی
یگانه رادی کش کردگار بی همتا
گزیده است به پیغمبری و وخشوری
ز تنگبار خدائی به تیمسار خرد
رسید نامه که از وی گرفت دستوری
بکار خانه وی آفتاب مزدوری است
که شب نخسبد و آید پگه به مزدوری
ز دارو و برد سپاهش سپهر برد از یاد
شکوه چتر کیانی و تخت شاپوری
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۹۹ - در مقدمه شاهنامه
فروشد به فرمان یزدان پاک
ز رخشنده گردون بر این تیره خاک
یکی نامه آسمانی بدست
نبشته در آن راز بالا و پست
همه رازها در دل یکدیگر
نهفته چو شیرینی اندر شکر
کلید در این فرزنده گنج
سپرده است در پنجه هفت و پنج
که هستند فرمان گذاران وی
همه از درون رازداران وی
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۲۱۳
مرا ز روی تعصب معاندی پرسید
پدر ز روی چه معنی نداشت روح الله
جواب دادم و گفتم که او مبشر بود
ز احمد قرشی بر جمیع خلق الله
مبشر از پی آنرا که مژده زود آرد
روا بود که دو منزل یکی کند در راه
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۲۲۱
ز شادروان کسری چون گذشتی
گذر کن مست در ایوان جمشید
ببین تخت جم و دیهیم کسری
به احمد شه رسد از دور خورشید
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۲۲۲
راست شد از عطای حی قدیم
بر سر تاج خسروان دیهیم
کعبه عدل و داد احمد شاه
که درش سجده گاه ابراهیم
کرده تقویم عدل زانکه خدای
آفریدش با حسن التقویم
خلق را زیر رایتش ز علوم
وحی منزل رسد ز امر حکیم
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۲۲۳ - در مرثیت برادر میرزا سید محمد مجتهد طباطبائی
برادر پدر ما اگر ز دنیا رفت
زسوگ او همه دلخسته و پریشانیم
بر این بزرگ پدر کردگار غم ندهاد
که ما شریک غم آن وجود ذیشانیم
چو اوست حجة الاسلام و ما مسلمانان
بزیر سایه او از خجسته کیشانیم
بنص آیت المؤمنون اخوه تمام
برادریم و ز جان غمگسار ایشانیم
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۲۳۱ - قطعه ناتمام بخط خودش
ای سپرده طریق خانه حق
مرغ شیدای آشیانه حق
ای چو موسی شنیده اندر طور
از درخت وفا ترانه حق
از پی گوشمال طبع حرون
زده بر نفس تازیانه حق
مرغ تسبیح خوان ناطقه ات
مترنم در آشیانه حق
احمد شادزی که زی مقصد
راه جستی تو از نشانه حق
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۲۳۲ - از طرف احترام السیاده قائم مقامی مدیر مدرسه بنات اسلامی برای طبع در رقعه دعوت بانوان به مدرسه انشا فرموده
چو اندر سایه سلطان عالم حجت یزدان
امام العصر مولی الخافقین فرزند پیغمبر«ص »
بروز امتحان اندر دبستان بناتیه
که از بهرش بساط جشنی آرایم بزیب وفر
تقاضا دارم از الطاف بی پایان در آن ساعت
ز تشریف قدوم خود دهد این بزم را زیور
فروزد چهره در ایوان فرازد سایه بر کیوان
بنوشد چای و شربت کام شیرین سازد از شکر
ببیند دختران را از ره علم است و خوشبختی
تقدم بر پسر می جوید از علم و هنر دختر
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۲۳۴ - تقریظ جریده تربیت در بذکاء الملک به تضمین نگاشته
کلک تو بارک الله بر ملک و دین گشاده
صد چشمه آب حیوان از قطره سیاهی
تیغی که آسمانش از فیض خود دهد آب
تنها جهان بگیرد بی منت سپاهی
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۲۴۱ - اسامی کعبه
بخوان اسامی و القاب کعبه را یکسر
ازین دو بیت که این بنده ساختم انشی
چو کعبه مکه و بکه است و تاسه با سه و راس
دگر مقدسه بیت الحرام وام قری
عروض و حاطحه وام رحم و بیت عتیق
صلاح و قادس و عرش منانه و کولی
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۲۴۵
ماند در طوفان حیرت همچو نوح
رفته در نار محبت چون خلیل
عاقبت از همت والای دوست
جسته ره در مقصد دل بیدلیل
بر طبق بنهاده جان بی اختیار
تا سبیل آرد بابناء السبیل
پشه گر شیرین کند زو کام جان
حلقه طاعت کشد در گوش فیل