عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۵
تا ولولهٔ عشق تو در گوشم شد
عقل و خرد و هوش فراموشم شد
تا یک ورق از عشق تو از بر کردم
سیصد ورق از علم فراموشم شد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۶
انواع خطا گر چه خدا می‌بخشد
هر اسم عطیه‌ای جدا می‌بخشد
در هر آنی حقیقت عالم را
یک اسم فنا یکی بقا می‌بخشد
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۸
صوفی به سماع دست از آن افشاند
تا آتش دل به حیلتی بنشاند
عاقل داند که دایه گهوارهٔ طفل
از بهر سکون طفل می‌جنباند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۱
اسرار وجود خام و ناپخته بماند
و آن گوهر بس شریف ناسفته بماند
هر کس به دلیل عقل چیزی گفتند
آن نکته که اصل بود ناگفته بماند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۲
چرخ و مه و مهر در تمنای تواند
جان و دل و دیده در تماشای تواند
ارواح مقدسان علوی شب و روز
ابجدخوانان لوح سودای تواند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۳
آنها که ز معبود خبر یافته‌اند
از جملهٔ کاینات سر یافته‌اند
دریوزه همی کنند مردان ز نظر
مردان همه از قرب نظر یافته‌اند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۴
زان پیش که طاق چرخ اعلا زده‌اند
وین بارگه سپهر مینا زده‌اند
ما در عدم آباد ازل خوش خفته
بی ما رقم عشق تو بر ما زده‌اند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۵
آن روز که نور بر ثریا بستند
وین منطقه بر میان جوزا بستند
در کتم عدم بسان آتش بر شمع
عشقت به هزار رشته بر ما بستند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۶
آنروز که نقش کوه و هامون بستند
ترکیب سهی قدان موزون بستند
پابسته به زنجیر جنون من بودم
مردم سخنی به پای مجنون بستند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۷
قومی ز خیال در غرور افتادند
و ندر طلب حور و قصور افتادند
قومی متشککند و قومی به یقین
از کوی تو دور دور دور افتادند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۸
در تکیه قلندران چو بنگم دادند
در کاسه بجای لوت سنگم دادند
گفتم ز چه روی خاست این خواری ما
ریشم بگرفتند و به چنگم دادند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۰
در دیر شدم ماحضری آوردند
یعنی ز شراب ساغری آوردند
کیفیت او مرا ز خود بیخود کرد
بردند مرا و دیگری آوردند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۲
مردان خدا ز خاکدان دگرند
مرغان هوا ز آشیان دگرند
منگر تو ازین چشم بدیشان کایشان
فارغ ز دو کون و در مکان دگرند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۵
خوبان همه صید صبح خیزان باشند
در بند دعای اشک ریزان باشند
تا تو سگ نفس را به فرمان باشی
آهو چشمان ز تو گریزان باشند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۶
در مدرسه اسباب عمل می‌بخشند
در میکده لذت ازل می‌بخشند
آنجا که بنای خانهٔ رندانست
سرمایهٔ ایمان به سبل می‌بخشند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۰
خواهی که خدا کار نکو با تو کند
ارواح ملایک همه رو با تو کند
یا هر چه رضای او در آنست بکن
یا راضی شو هر آنچه او با تو کند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۱
زان خوبتری که کس خیال تو کند
یا همچو منی فکر وصال تو کند
شاید که به آفرینش خود نازد
ایزد که تماشای جمال تو کند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۳
دل گر ره عشق او نپوید چه کند
جان دولت وصل او نجوید چه کند
آن لحظه که بر آینه تابد خورشید
آیینه انا الشمس نگوید چه کند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۴
نی دیده بود که جستجویش نکند
نی کام و زبان که گفتگویش نکند
هر دل که درو بوی وفایی نبود
گر پیش سگ افگنند بویش نکند
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۷
درویشانند هر چه هست ایشانند
در صفهٔ یار در صف پیشانند
خواهی که مس وجود زر گردانی
با ایشان باش کیمیا ایشانند