عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۲۶۴
شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۲۶۶
شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۲۶۸
شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۲۶۹
شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۲۷۰
شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۲۷۱
شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۲۷۳
شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۲۸۰
عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۵۲۲
دلا رنجی ببر، کز دردمندان می توان بودن
مکش گردن که خاک سربلندان می توان بودن
دمی کان غمزه صیدی را به خون غلتان کند
که مشتاق کمند صید بندان می توان بودن
اگر دندان فشردن بر جگر این چاشنی دارد
فدای لذت هر زخم دندان می توان بودن
پی بالا نشینی، واعظا، می را مکن ضایع
بیا در دیر هم صدر لوندان می توان بودن
اگر گاهی لب امید عرفی تلخ می خندد
لبی می خوش ز خیل زهرخندان می توان بودن
مکش گردن که خاک سربلندان می توان بودن
دمی کان غمزه صیدی را به خون غلتان کند
که مشتاق کمند صید بندان می توان بودن
اگر دندان فشردن بر جگر این چاشنی دارد
فدای لذت هر زخم دندان می توان بودن
پی بالا نشینی، واعظا، می را مکن ضایع
بیا در دیر هم صدر لوندان می توان بودن
اگر گاهی لب امید عرفی تلخ می خندد
لبی می خوش ز خیل زهرخندان می توان بودن
عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۵۳۰
ای گریه، خون دل به کنار هوس مکن
گلبرگ باغ قدس به دامان خس مکن
یک ره به کعبه داری و صد ره به سومنات
باریک شارعیست، نگه باز پس مکن
صد شاهباز گرسنه پرواز می کنند
ای کبک پر شکسته کنار از قفس مکن
این دشت لاله زار فریب است، زینهار
خضری بجو، گوش به بانگ جرس مکن
فریاد ناسرشته به خون کی دهد اثر
آزار دل مجوی و عذاب نفس مکن
گلبرگ باغ قدس به دامان خس مکن
یک ره به کعبه داری و صد ره به سومنات
باریک شارعیست، نگه باز پس مکن
صد شاهباز گرسنه پرواز می کنند
ای کبک پر شکسته کنار از قفس مکن
این دشت لاله زار فریب است، زینهار
خضری بجو، گوش به بانگ جرس مکن
فریاد ناسرشته به خون کی دهد اثر
آزار دل مجوی و عذاب نفس مکن
عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۵۳۲
میان دعا بر دل شب مزن
ز لب ناله برچین و یا رب مزن
مزن لاف اسلام، اگر می زنی
چو ملزم بر آنی به مشرب مزن
به جولان خود هم مزن خنده ای
همین گو ز بالای اشهب مزن
پی حسنت الوانت این مست گل
که در خون سرشتی به قالب مزن
به شمشیر ترک طلب کشته شو
شبیخون فرصت به مطلب مزن
شبیخون زند غم به عرفی، بگو
که بانگ هزیمت به مرکب مزن
ز لب ناله برچین و یا رب مزن
مزن لاف اسلام، اگر می زنی
چو ملزم بر آنی به مشرب مزن
به جولان خود هم مزن خنده ای
همین گو ز بالای اشهب مزن
پی حسنت الوانت این مست گل
که در خون سرشتی به قالب مزن
به شمشیر ترک طلب کشته شو
شبیخون فرصت به مطلب مزن
شبیخون زند غم به عرفی، بگو
که بانگ هزیمت به مرکب مزن
عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۵۴۲
خیز و شراب حیرتم، زان قد جلوه ساز ده
روی به روی عشق کن، دست به دست ناز ده
ای دل ساده گفتمت، نام وفا مبر کنون
مرهم داغ خویش را، از نمک امتیاز ده
توسن ناز کرده زین، ای دل عافیت گزین
موی به موی خویش را، مژدهٔ ترکتاز ده
کی دو عروس را به هم، تاب مشارکت بود
یا در مردمی بزن، یا سه طلاق آز ده
شیوهٔ سامری بود، نیک کرشمه های تو
یا به فدای عشوه کن، یا به زکات ناز ده
یا رب از آن کرشمه ام، کاوش دل نصیب کن
سینهٔ کبک زاده را، ناخن شاهباز ده
دم زده عرفی از وفا، تا زنمش به امتحان
دشنهٔ زهر داده ای، زان مژهٔ دراز ده
روی به روی عشق کن، دست به دست ناز ده
ای دل ساده گفتمت، نام وفا مبر کنون
مرهم داغ خویش را، از نمک امتیاز ده
توسن ناز کرده زین، ای دل عافیت گزین
موی به موی خویش را، مژدهٔ ترکتاز ده
کی دو عروس را به هم، تاب مشارکت بود
یا در مردمی بزن، یا سه طلاق آز ده
شیوهٔ سامری بود، نیک کرشمه های تو
یا به فدای عشوه کن، یا به زکات ناز ده
یا رب از آن کرشمه ام، کاوش دل نصیب کن
سینهٔ کبک زاده را، ناخن شاهباز ده
دم زده عرفی از وفا، تا زنمش به امتحان
دشنهٔ زهر داده ای، زان مژهٔ دراز ده
عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۵۵۵
بشتاب در راه طلب، بگذر ز هر آسودنی
این ره که بی پایان خوش است، ارزد به قدم فرسودنی
تحصیل درد دوستی، آن سو ترست از بیش و کم
دست از طلب کوته مکن، تا ممکنت افزودنی
کی نعمت دیدار او، می گنجد اندر حوصله
موسی کجا داغم کند، از دست و لب آلودنی
هر شوخ کامد در جهان، بگذاشت چندین رسم نو
کو از تو در عالم به ما، بر دوستان بخشودنی
اندیشه بی افسوس نی، عرفی چه تدبیر است این
گه سر به زانو ماندنی، گه دست بر هم سودنی
این ره که بی پایان خوش است، ارزد به قدم فرسودنی
تحصیل درد دوستی، آن سو ترست از بیش و کم
دست از طلب کوته مکن، تا ممکنت افزودنی
کی نعمت دیدار او، می گنجد اندر حوصله
موسی کجا داغم کند، از دست و لب آلودنی
هر شوخ کامد در جهان، بگذاشت چندین رسم نو
کو از تو در عالم به ما، بر دوستان بخشودنی
اندیشه بی افسوس نی، عرفی چه تدبیر است این
گه سر به زانو ماندنی، گه دست بر هم سودنی
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۵
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۲۱
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۲۲
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۳۳
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۳۹
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۵۲
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۶۳