عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۵۷
ای دل بر دوست تحفه جز جان نبری
دردت چو دهند نام درمان نبری
بی درد ز درد دوست نالان گشتی
خاموش که عرض دردمندان نبری
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶۱
از کبر مدار هیچ در دل هوسی
کز کبر به جایی نرسیدست کسی
چون زلف بتان شکستگی عادت کن
تا صید کنی هزار دل در نفسی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶۳
گر شهره شوی به شهر، شرالناسی
ورخانه نشینی همگی وسواسی
به زان نبود که همچو خضر و الیاس
کس نشناسد ترا تو کس نشناسی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶۴
تا نگذری از جمع به فردی نرسی
تا نگذری از خویش به مردی نرسی
تا در ره دوست بی سر و پا نشوی
بی درد بمانی و به دردی نرسی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶۸
بگشود نگار من نقاب از طرفی
برداشت سفیده دم حجاب از طرفی
گر نیست قیامت ز چه رو گشت پدید
ماه از طرفی و آفتاب از طرفی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۷۰
ای دل زشراب جهل مستی تا کی
وی نیست شونده لاف هستی تا کی
گر غرقهٔ بحر غفلت و آز نه‌ای
تردامنی و هواپرستی تا کی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۷۱
ای آنکه به کنهت نرسد ادراکی
کونین به پیش کرمت خاشاکی
از روی کرم اگر ببخشی همه را
بخشیده شود پیش تو مشت خاکی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۷۳
تا بتوانی بکش به جان بار دلی
می‌کوش که تا شوی ز دل یار دلی
آزار دلی مجو که ناگاه کنی
کار دو جهان در سر آزار دلی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۷۸
هستی که عیان نیست روان در شانی
در شان دگر جلوه کند هر آنی
این نکته بجو ز کل یوم فی شان
گر بایدت از کلام حق برهانی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۸۳
نزدیکان را بیش بود حیرانی
کایشان دانند سیاست سلطانی
ما را به سر چاه بری دست زنی
لاحول کنی و دست بر دل رانی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۸۵
ای آنکه دوای دردمندان دانی
راز دل زار مستمندان دانی
حال دل خویش را چه گویم با تو
ناگفته تو خود هزار چندان دانی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۸۷
گفتی که به وقت مجلس افروختنی
آیا که چه نکتهاست بردوختنی
ای بی‌خبر از سوخته و سوختنی
عشق آمدنی بود نه آموختنی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۹۱
خواهی چو خلیل کعبه بنیاد کنی
و آنرا به نماز و طاعت آباد کنی
روزی دو هزار بنده آزاد کنی
به زان نبود که خاطری شاد کنی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۹۲
گر زانکه هزار کعبه آزاد کنی
به زان نبود که خاطری شاد کنی
گر بنده کنی ز لطف آزادی را
بهتر که هزار بنده آباد کنی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۹۳
ای آنکه سپهر را پر از ابر کنی
وز لطف نظر به سوی هر گبر کنی
کردند تمام خانه‌های تو خراب
ای خانه خراب تا به کی صبر کنی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۹۶
دنیای دنی پر هوس را چه کنی
آلودهٔ هر ناکس و کس را چه کنی
آن یار طلب کن که ترا باشد و بس
معشوقهٔ صد هزار کس را چه کنی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۹۷
تا ترک علایق و عوایق نکنی
یک سجدهٔ شایستهٔ لایق نکنی
حقا که ز دام لات و عزی نرهی
تا ترک خود و جمله خلایق نکنی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۰۰
از سادگی و سلیمی و مسکینی
وز سرکشی و تکبر و خود بینی
بر آتش اگر نشانیم بنشینم
بر دیده اگر نشانمت ننشینی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۰۲
ای دل اگر آن عارض دلجو بینی
ذرات جهان را همه نیکو بینی
در آینه کم نگر که خودبین نشوی
خود آینه شو تا همگی او بینی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۰۵
در کوی تو میدهند جانی به جوی
جانی چه بود که کاروانی به جوی
از وصل تو یک جو بجهانی ارزد
زین جنس که ماییم جهانی به جوی