عبارات مورد جستجو در ۱۰۹۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۷۲
اوحدالدین کرمانی : الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۷۷
اوحدالدین کرمانی : الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۹۳
اوحدالدین کرمانی : الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۱۱۵
اوحدالدین کرمانی : الباب التاسع: فی السفر و الوداع
شمارهٔ ۱۵
اوحدالدین کرمانی : الباب التاسع: فی السفر و الوداع
شمارهٔ ۱۹
اوحدالدین کرمانی : الباب التاسع: فی السفر و الوداع
شمارهٔ ۳۹
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۲
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۴۹
اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۵۸
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۲
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۳
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۴
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۱۶
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۳۴
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۳۶
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۵۳
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۵۸
خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷
خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۰
در چمن دوش به گل بلبل دشوار پسند
صفت قدّ تو می گفت به آواز بلند
تا نیِ قند به یاقوت لبت لافی زد
دست ایّام جدا می کندش بند ز بند
هیچ شک نیست که آشفته دلان بسیارند
در کمند تو، ولی چون من بیچاره کم اند
باز پیوست دل از سنگ ملامت چو شکست
گرچه خود جام شکسته نپذیرد پیوند
گفته یی مانع دیدار نقاب است تو را
این گناه از طرف توست به رو بیش مبند
آخر از صبر خیالی همه را روشن شد
که شد از مهر جمالت به خیالی خرسند
صفت قدّ تو می گفت به آواز بلند
تا نیِ قند به یاقوت لبت لافی زد
دست ایّام جدا می کندش بند ز بند
هیچ شک نیست که آشفته دلان بسیارند
در کمند تو، ولی چون من بیچاره کم اند
باز پیوست دل از سنگ ملامت چو شکست
گرچه خود جام شکسته نپذیرد پیوند
گفته یی مانع دیدار نقاب است تو را
این گناه از طرف توست به رو بیش مبند
آخر از صبر خیالی همه را روشن شد
که شد از مهر جمالت به خیالی خرسند