عبارات مورد جستجو در ۶۷۰۷ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۳۴
ای دل ز جفای دلستانان مگریز
دزدی خواهی ز پاسبانان مگریز
می‌جوی نشان ز بی‌نشانان مگریز
صد جان بده و ز درد جانان مگریز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۴۳
امروز مرو از برم ای یار بساز
ای گلبن صد برگ بدین خار بساز
ای عشوه فروش با خریدار بساز
ای ماه تمام با شب تار بساز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۵۶
صد بار بگفتمت ز مستان مگریز
جان در کفمان سپار و بستان مگریز
از من بشنو گریز پا سر نبرد
گر جان خواهی ز حلقهٔ جان مگریز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۴۷
الجوهر فقر و سوی الفقر عرض
الفقر شفاء و سوی الفقر مرض
العالم کله خداع و غرور
والفقر من العالم کنزو غرض
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۵۱
مهمان توایم ما و مهمان سماع
ای جان معاشران و سلطان سماع
هم بحر حلاوتی و هم کان سماع
آراسته باد از تو میدان سماع
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۶۰
امروز طوافست طوافست طواف
دیوانه معافست معافست معاف
نی جنگ و مصافست و مصافست مصاف
وصل است و زفافست زفافست زفاف
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۰
عمری به هوس در تک و تاز آمد دل
تا محرم جان دلنواز آمد دل
در آخر کار رفت و جان پاک بسوخت
انصاف بده که پاکباز آمد دل
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۷
یا من هوب سیدی و اعلی و اجل
یا من انا عبده و ادنی و اقل
حاشاک تملنی و یوشیک تعل
ان لم یکن الوابل بالوصل فطل
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۱
افتاده مرا عجب شکاری چکنم
واندر سرم افکنده خماری چکنم
سالوسم و زاهدم ولیکن در راه
گر بوسه دهد مرا نگاری چکنم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۸۳
بیدف بر ما میا که ما در سوریم
برخیز و دهل بزن که ما منصوریم
مستیم نه مست بادهٔ انگوریم
از هرچه خیال کرده‌ای ما دوریم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۲۵
در کوی خرابات نگاری دیدم
عشقش به هزار جان و دل بخریدم
بوئی ز سر دو زلف او بشنیدم
دست طمع از هر دو جهان ببریدم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۵۰
ساقی امروز در خمارت بودم
تا شب به خدا در انتظارت بودم
می در ده و از دام جهانم به جهان
امشب چو به روز من شکارت بردم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۷۰
قاشانیم و لاابالی حالیم
فتنه شدگان ازال آزالیم
جانداده به عشق رطل مالامالیم
صافی بخوریم و درد بر سر مالیم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۹۳
گفتم دل و دین بر سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی
آن من بودم که بیقرارت کردم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۱۱
ما را بس و ما را بس و ما بس کردیم
ما پشت بروی یار ناکس کردیم
مردار همه نثار کرکس کردیم
در قبلهٔ تو نماز واپس کردیم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۱۴
ما کار و دکان و پیشه را سوخته‌ایم
شعر و غزل و دو بیتی آموخته‌ایم
در عشق که او جان و دل و دیدهٔ ماست
جان و دل و دیده هر سه بردوخته‌ایم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۴۴
من عهد شکسته بر شکستی بزنم
وز عشوه ره عشوه پرستی بزنم
امروز که ارواح به رقص آمده‌اند
ناموس فرود آرم و دستی بزنم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۶۸
هم منزل عشق و هم رهت می‌بینم
در بنده و در مرو شهت می‌بینم
در اختر و خورشید و مهت می‌بینم
در برگ و گیاه و درگهت می‌بینم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۹۳
امشب منم و هزار صوفی پنهان
مانندهٔ جان جمله نهانند و عیان
ای عارف مطرب هله تقصیر مکن
تا دریابی بدین صفت رقص‌کنان
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۰۶
ای دل چه شدی ز دست دستی میزن
دست از هوس عشوه‌پرستی میزن
گوئیکه چه ره زنم چو من دست زنم
چون نرگس مستش ره‌مستی میزن